Tuesday, February 6, 2018

دیگر افتاده ایم روی ریلِ قطاری
که ما را به دنیای رنگ ها می برد

مهین میلانی
 
این مطلب در روز 31 دسامبر 2017 در نشریات مختلف منتشر شد.
جنبش حرفش را زد: مرگ بر جمهوری اسلامی". "جمهوری، جمهوری. جمهوری ایرانی". این مقطعی شعف انگیز، زیبا، امیدوارکننده و ارگاسمیک در تاریخ است که دیگر به عقب بر نمی گردد. آن عقب گردِ 40 سال پیش از این خیزشی بود برای نفی قاطعانه ی هرچه تحجر و اقتدارگرایی در امروز.
تپش نبض میلیونی همه ی ستم دیده گانِ وطنم را لرزیدم آنگاه که طنین "سید علی حیا کن، مملکت رو رها کن" به گوشم رسید. آنگاه که عکس هایشان را از دیوار به زیر ریختند.
خیلی متفاوت است این جنبش با آنچه در 57 دیدیم. در سال 57 به نظر می آید که بازی می کردیم. چیزهایی توی کله هایمان کرده بودند و ما بیسوادهای تاریخ به دنبالش کشیده شدیم. ما بیسوادهایی که تردیدی در عدالت خواهی مان نمی شد کرد. ایران از پیشروانِ پی گیر تجدد بوده است. دکتر شریعتی خواست که از اسلام گزاره هایی نوین بسازد در همان چهارچوب تقلید به خالق مطلق. دیکتاتوری کمونیست ها خواست آلترناتیوی باشد در مقابل لیبرالیسم غرب.
چه بسا همه ی اینها مراحلی گذار بوده است تا ما را به اینجایی بکشد که وقتی مردم درخیابان حالا داد می زنند "پلیس برو دزد رو بگیر" 40 سال با این دزد ها زنده گی کرده باشند. نه مانند آن نسل هایی در زمان پهلوی که زنده گی می کرد در مملکتی سکولار که با همه ی مذاهب می زیست، آزادی فردی و اجتماعی اش بر قرار بود. نفسش از جای گرم بلند می شد. نمی فهمید نداشتن آزادی چیست. می دید که شاه مملکت نفس اقلیت سیاسی را می بُرَد. اما چشمش فقط همین را می دید. نه خودِ  شاه را می شناخت. نه دوران تاریخی که در آن به سر می برد و نه کشورش را مطالعه کرده بود و نه سواد حکومت داری داشت. شاید اگر داشت شیوه های دیگری به کار می برد. اگر چه جای ملامت هیچ کس نیست. جو جهانی نیز خود نقشی عظیم داشت. اما نقش اساسی تر در دنباله روی ماست. اگر بینش و دانشی عمیق می داشتیم حرکت ها را می سنجیدیم. اما دانش و بینش را زمانه هم می بایست یاری رساند. می بایست پاها را در هزار چاله بارها انداخت و درآورد. و می بایست ما تا تهِ غارِنکبت اسلام فرو می رفتیم، تا تهِ چلاندن های دیکتاتوری و مردسالاری و اقتدارگری که بیش از همه خود را بشناسیم که ما نیز تا تهِ این فرهنگِ قرن ها آلوده بوده ایم. تک تک ما. و هنوزهستیم. حتی در فردای حکومت دموکراتیک نیز دهه ها نیاز داریم تا از غارِ سیاهِ منیت و دیگری را راحت حذف کردن و هزار ها تزویر و دورویی و دروغِ حاصل از این فرهنگ بیرون آییم.
حالا مردم خواست هایشان بر اساس نیازهای واقعی است. نیازهای ملموس. و در پی آن بردباری 40 ساله که می بایست سرمشقی باشد برای همه ی تندرویانِ تاریخ. ما اگر بیشتر آن ها را بسنجیم شاید یاد بگیریم چگونه مردم به همه و از جمله به قاتلینشان فرصت تغییر دادند، گذاشتند که روزگار و زنده گی ها زنگارِ ننگ جیب های گشاد و کله ی متحجر و ولع تمامی خواهی و شهوتِ اقتدارگرائیشان آن چنان نخ نما شود که بین دزدان جنگ زرگری بی محابا  و کور راه بیافتد و هوای جلینگ جلینگ زر و سیم آن چنان هوش از کله شان برباید که هرکدام جداگانه بی آنکه بفهمند رودخانه ی بدن های درد و رنج و مشقت ها و نادیده گرفته شدن ها و به غارهای تبعید پرتاب شدن های مردم را در خیابان ها جاری سازند. احمدی نژاد از یک طرف به خامنه ای و قاضی لاریجانی بند می کند. خامنه ای احمدی نژاد را به خفقان امر می فرماید. تظاهرات "مال باختگان" از جانب اصول گرایان و شاید سپاه یا هماهنگی هردو بر علیه روحانی و اصلاح گران مهندسی می شود. روحانی جزبزه ی قاطعیت ندارد و لام از کام بر نمی آید. هرکس را جلینگ جلینگ زر و ردای قدرت راهنماست. نمی داند به کجا می رود. جهانگیری معاون روحانی حرفی زد بسیار سنجیده. گفت هرکس این کار را شروع کرد نمی داند که کار را دیگری در دست می گیرد. شهوت قدرت و جاهِ منیت و ولع حفظ موقعیت که دالِ سکوت یا خراب کردن خودی می شود، شعله های آتشفشانی که در زیر خاکستر ناخودی ها فقط در انتظار جرقه ای بودند که سر بلند کنند را مدلولی می شود تا همه شان را به سکوتِ مرگ در غارهای هراس و وحشتِ نابودی که دیگر راه گریز ندارد بکشاند.
این جنبش حتی اگر به طور موقتی نتواند به خواست های سکولار ودموکراتیک پاسخ گوید، و حتی اگر دزدانِ سرگردنه باز کمین کرده باشند و نتایج جنبش به سرقت برود، اما فقط کوتاه مدت خواهد بود. نمی تواند آن را متوقف کند. دیگر افتاده ایم روی ریلِ قطاری که ما را به دنیای رنگ ها می برد: جهود، ارمنی، بهائی، بی دین، سنی، شیعه، سیاه، سفید، لخت، پوشیده و همه نوع خصلتی که در این حیوان دوپا می توان یافت.
جنبش حرفش را زد: مرگ بر جمهوری اسلامی". "جمهوری، جمهوری. جمهوری ایرانی". این مقطعی شعف انگیز، زیبا، امیدوارکننده و ارگاسمیک در تاریخ است که دیگر به عقب بر نمی گردد. آن عقب گردِ 40 سال پیش از این خیزشی بود برای نفی قاطعانه ی هرچه تحجر و اقتدارگرایی در امروز.
زنده باد ایران. زنده باد مردمِ آینده ساز ایران





 


Sunday, March 30, 2014


عبدالقادر بلوچ:

 جمهوری اسلامی درخواست های "جیش العدل" را پاسخ نخواهد گفت
  و "جیش العدل" سربازان ما را به دار خواهند آویخت

Description: سربازان گروگان ایرانی در بلوچستان

عدالت نیوز بلاگ وابسته به "جیش العدل" اطلاعیه ی زیر را در روز 3 فروردین 1393 به چاپ رساند و در آن اعلان کرد که گروهبان یکم جمشید دانائی فر را به دار آویخته و از جمهوری اسلامی ایران خواسته است که 50 تن از گروگان های آنها را تا ده روز آینده (13 فروردین 1393) با جسد او مبادله خواهد کرد و اگر این اقدام صورت نگیرد یک تن دیگر از سربازان اسیر را نیز به دار خواهد آویخت.  بدین مناسبت گفت و گویی با عبدالقادر بلوچ انجام گرفته است.

مهین میلانی

در ابتدا به اطلاعیه فوق الذکر در زیر توجه فرمائید:

 

شبکه خبری عدالت نیوز وابسته به سازمان جیش العدل ایران


یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.


اطلاعیه سازمان مبنی بر اعدام یکی از پاسدار ان


Description: https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgbRMu34tAzkKk3aVZe7W0LowwHnMuwlJN7pVqsBBw9xZjGUJ331rOyPA4EJOYiYD6dyufJfapNIj6e7I1lftuYukNd-PqyMbvu6sacoHR0Geg749A5Fax48VBEN5ZfnCGx2JeNCHyhb2X6/s1600/images+(1).jpg

به نام عدل

 سازمان جیش العدل اعلام میدارد که یکی از پاسداران متعلق به رژیم را در راستای درخواست مردم ظلم دیده و مادران داغداراهل سنت اعدام نمود،و در منشور سازمان درج شده که سازمان در راستای ظلم زدایی بپاخواسته و در این باره هیچ گونه ظلمی را بر نمی تابد و واکنش نشان خواهد داد.

سازمان با هرگونه ظلم و زیادتی مخالف است و در راستای برچیدن ظلم بپاخواسته و اعدام گروهبان جمشید دانایی فر واکنشی به کنش های رژیم و جنایاتش در حق فرزندان اهل سنت می باشد.

 پاسدار گروهبان یکم جمشید دانایی فر در راستای اعلام قبلی سازمان مبنی بر قصاص خون شهید علی نارویی به دار آویخته شد.و جسد وی در قبال اجساد 50 تن از شهدای راه آزادی مبادله خواهد گشت.

 سازمان به رژیم هشدار میدهد که اگر تا 10 روز دیگر از این تاریخ به درخواست سازمان مبنی بر آزادی زندانیان اهل سنت اقدام نکند 1تن دیگرازپاسداران رژیم به دارآویخته خواهد گشت. بنابراین این ده روز پایان فرصت و چانه زنی است و خانواده های این پاسداران می توانند به تحصن در مقابل مجلس و دفتر ریاست جمهوری خواهان آزدی زندانیان اهل سنت در قبال آزادی فرزندانشان باشند.


یکشنبه، 3 فروردین ماه 1393 برابر با 23-03-2014

 

گفت و گو با عبدالقادر بلوچ

مهین میلانی

 

مصاحبه با آقای عبدالقادر بلوچ * در زمانی بسیار کوتاه از طریق تلفن صورت گرفت. وی به علت بیماری قلبی احوال مناسبی نداشت و نمی توانست صحبت کند با این وجود توانستیم در مورد برخی نکات گفت و گوی کوتاهی داشته باشیم.

کشته شدن جمشید دانائی فر مصادف بود با عید نوروز و مردم ایران را عزادار کرد. این امر در صدر مطالب توئیتر و برخی فیس بوک ها در سطح جهان قرار گرفت و حتی از جانب مقامات بلند پایه ی خارجی و هم چنین فیس بوک هایی چون فیس بوک "سید محمد حسینی" شومن معروف ایران و "سامی بیگی" خواننده ی پراستعداد و محبوب ایرانیان از پیر و جوان قرار گرفته است.  سامی بیگی که کنسرتش را در تفلیس گرجستان لغو کرده بود و در عین حال عزادار مرگ مادربزرگش نیز بود، با عرضه ی کارهای گرافیکی سایت FREEIRANINANSOLDIERS بدین مناسبت در فیس بوک خود هم دردی اش را با مردم ایران نشان داد.

Description: Photo: Iran "Tasliyat"Description: Photo

 

در فیس بوک "سرباز ایران" https://www.facebook.com/sarbazeIran  " نیز  درخواست مبادله سربازان ایرانی با زندانیان گروه جیش العدل" مطرح شده است.

 

مهین میلانی: آقای بلوچ "جیش العدل" کیست؟

عبدالقادر بلوچ: یک گروه کوچک اولترا مذهبی سنی فالانژ

مهین میلانی: گویا پس از کشته شدن رئیس گروه "ریگی" به اتهام اعتقادات سلفی و وهابی و تکفیری توسط جمهوری اسلامی این گروه به سرکردگی عبدالرحیم ملازاده که برادرش نیز دستگیر شده بود تشکیل شد و کشتارها و دستگیری عاملی بود برای مخالف خوانی آنها

عبدالقادر بلوچ: بله و به همین دلیل به خونخواهی برخاستند.

 مهین میلانی: تعداد دیگری از افراد آنها را جمهوری اسلامی اعدام کردند و تعدادی از آنها را به گروگان گرفتند

عبدالقادر بلوچ: بله اعدام های گروهی انجام داده اند و شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید امام جمعه شهر زاهدان چندین بار تاکید کرده اعدام راه حل مناسبی نیست. و در ویکی پدیا هم آمده است که او از اعدام افرادی مانند محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور و از نحوه ی برخورد حکومت ایران با اعتراض ها وانتقادها، افزایش اعدام ها و گرفتن اعتراف با اعمال فشار و شکنجه انتقاد کرد

مهین میلانی: جمهوری اسلامی می گوید که اینان اجنبی هستند و آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای ملی گفته است: جیش العدل طرف حساب مانیست. پاکستان باید پاسخگو باشد (رادیو فردا) و  دولت پاکستان را موظف دانسته است که به آنها رسیدگی کنند

عبدالقادر بلوچ: اینها در ایران متولد شدند و ایرانی هستند. قبلا گروهی داشتند به نام جندالله. به علت اینکه در ایران نمی توانند جایی داشته باشند به پاکستان متواری شده اند.

مهین میلانی: آیا اختلافات به این دلیل است که این گروه سنی هستند؟

عبدالقادر بلوچ: زاهدان حتی قبل از انقلاب نماز جمعه داشته و اکثر مردم آن همیشه سنی بوده اند و قبل از انقلاب از این نظر نه مشکلی با مرکز داشته اند و نه با سیستان. پس از آن چرا. جمهوری اسلامی هیچ مذهبی و مرامی را بجز شیعه تاب نمی آورد. آنان حق دارند مذهب و زبان و فرهنگ خود را داشته باشند.

مهین میلانی: من عکسی دیدم در مرز ایران و پاکستان. دیواری از سیم های حلقه ای به عرض بیش از 3 متر

عبدالقادر بلوچ: این ها برای مقابله از ورود گروه هایی مثل "جیش العدل" است. اما شما فکر می کنید آنها نمی توانند به ایران بیایند؟ آنها ریشه در ایران دارند. کشور پاکستان هم کشور قابلی نیست که بخواهد برخورد مناسبی بکند

Description: http://www.dw.de/image/0,,17419186_303,00.jpg

مهین میلانی: شما فکر می کنید یک دولت دموکراتیک باید با این گروه چه کار کند؟

عبدالقادر بلوچ: کاری که کشور اندونزی انجام داد. به همه ی گروه های مذهبی از نوع دیگر صلح کرد ( با اینکه سال ها با یکدیگر جنگ می کردند). پذیرفت که مذهب خود را داشته باشند و فرهنگ خود را. یک معامله ی دوجانبه بود برای اینکه همه ی گروه های مذهبی بتوانند بدون تحمیل خود به دیگران و با استقلال خود وجود داشته باشند در همه ی زمینه ها.

مهین میلانی: گمان می کنید جمهوری اسلامی درخواست "جیش العدل" را بپذیرد و 50 نفر از گروگان ها ی آنها را با 4 سرباز اسیر باقی مانده ی ما در دست جیش العدل مبادله کند؟

عبدالقادر بلوچ: خیر. آنها گروه کوچکی هستند. امکانات زیادی ندارند. زندان ندارند. و جمهوری اسلامی می داند که در موضع قدرت است و می تواند مثل قبل اعضاء آنها را دستگیر و اعدام کند.

مهین میلانی: دولت اسرائیل برای اینکه جان سربازان اسیر خود را نجات بدهد تعداد زیادی از گروگان های فلسطینی را به آنها باز گرداند.

عبدالقادر بلوچ: بله هزاران نفر از آنها را. زیرا جان افراد مملکتش برایش مهم بود

مهین میلانی: جمشید دانائی فرد نیز قبل از اینکه به دار آویخته شود از جمهوری اسلامی خواسته بود که گروگان های "جیش العدل" را آزاد کنند.

عبدالقادر بلوچ: جمهوری اسلامی چنین کاری نخواهد کرد

مهین میلانی: و آنها سربازان ما را خواهند کشت

عبدالقادر بلوچ: بله

 

در پایان اطلاعیه ای دیگر از "جیش العدل" را که در روز 5 فروردین 1393 به چاپ رسیده است در زیر آورده می شود.

امید که همگان بتوانیم با مطالعه ی همه جانبه ی سخنان مسئولین جمهوری اسلامی و اطلاعیه های "جیش العدل" و هم چنین تمامی اعمال و اقدامات به ریشه ی مسائل پی ببریم.

شبکه ی خبری عدالت نیوز

سه‌شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.


اگر ترور محکوم است قبل از اینکه کسی را تروریست گوییم معنی ترور را درک کنیم


Description: https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhNoN88ZHXgcAO9bw9owiezXBO6_r9Z3JuaCmpUNB2HugUh8jXNBr_nuz7M8dKf-nD97tE1CsUG2BtD0COgBEtnp_WrV58XWv0BFCaNbsso-lQRrbmzuQV8j9Aa0yFKdUeoxPPHxzcUu2FW/s1600/edalatnewsff.jpg

عدالت نیوز:این گزارش در راستای افشای ظلم و جنایات رژیم بر علیه بلوچ ها می باشد که متاسفانه کسی نه آنها را می بیند و نه محکوم میکند این جنایات را،اما زمانیکه راهها به بن بست رسیده وراهی برای چانه زنی و خواسته های مشروع و قانونی دیده نمی شود مظلومین تحت ستم ندای عدالت خواهی و استمداد را بلند می کنندوتنها راه باقی مانده دفاع مسلحانه را برمیگزینند برچسب تجزیه طلب و تروریست می خورند.و این در حالی است که اینها انگهایی است که رژیم به عدالت خواهان می زند.ومتاسفانه ملت تحت ستم هم با رژیمی که کاملا پی به هویت ظالم و مکارش برده اند دراین باره همکاری می نمایند و هم صدا با رژیم و یک طرفه قضاوت می نمایند و عمل دفاع مظلومین را محکوم می کنند .

درسایه این همه نقض حقوق بشر و ظلم و جنایت در حق ملت ایران می بینیم متاسفانه باز هم کسی نیست از ملت ایران تا جنایات رژیم را ببیند و محکوم کند.چرا؟ اما اگر مظلومی جهت نجات و بقایش عملی مدافعانه انجام می دهد چشمها فقط او را می بیند!! انگشت دستهایمان فقط او را نشانه می رود که او تروریست است !!تجزیه طلب و وهابی ست!عامل امریکا و اسراییل و یا عربستان است!! اگر ترور محکوم است؟اگر ظلم و جنایت و خشونت محکوم است؟پس بر بانی ظلم و جنایت باید لعنت فرستاد و آن را محکوم کرد تا از ظلم و جنایت بازآید

پس قبل از این که مظلومین بپاخواسته در جهت دفاع از هویت و عقیده و فرهنگشان محکوم شوند علل و بانیان ظلم باید محکوم شوند.تا زمانیکه ما معنی ترورو انواع ترور را درک و حس نکنیم و راههای مقابله با آن را نشناسیم در حقیقت همیشه تحت ستم و ظلم خواهیم ماند.به عبارتی دیگر تازمانیکه رژیم آخوندها بر سر قدرت باشند ما همچنان شاهد دفاع ودرگیری جهت بقا هستیم.و این واقعیتی مسلم است که هر ایرانی ایران دوست آن را درک می کند.اما تا زمانیکه با ساز رژیم آخوندها برقصیم و گوش به فرمان و تحت تاثیر تبلیغات آنان باشیم هرگز مغز های تخدیر شده درمان نخواهد شد.

سی و چهار سال است که به صورت مستمر و با سیاستی خاص اداره تخدیر مغزهای مردم ایران توسط آخوندها شستشو داده میشود به عنوان مثال در دشمنی با اقوام و مذاهب ایرانی از بدو انقلاب شومشان تاکنون به چه تعداد و اندازه و چگونه وبا ترفندهای خاص انگهایی را متوجه و منصوب به آنها می نمایند و دریغ از یک لحظه تفکر که این اقوام و مذاهب قرنها در کنار هم بوده اند و زندگی مسالمت آمیز و بدون بر خوردی داشته اند.تا جاییکه هم پای سایر ملت ایران در پاسداری از وطنشان از خود مایه گذاشته اندو حافظان حقیقی این مرز و بوم بوده اند.

در رابطه با بلوچها انگهای مختلفی صادر کردند تا جاییکه افکار عمومی را با خود همراه نمایند.بلوچها از اول انقلاب با انگ های تجزیه طلب و جدایی طلب و قاچاق چی و وهابی و غیره روبرو گشتند و در طی این سه دهه دهها ارگان نظامی با نامهای مختلف جهت سرکوب وارد بلوچستان شدند از کمیته ای ها گرفته تا قرارگاههای مختلفی چون مقداد و مرصاد و محمد رسول الله و چپ کلاها و سپاه(که در نوع خودش تقسیم میشود به چندین ارگان با نامهای مختلف) ونیروی انتظامی و بسیج ووزارت و جدیدا صابرین یا همان صاغرین ان شاءالله و غیره...و همه این ارگانها و لشکرها هرکدام برای مدت و دوره ای معینی به قتل عام و غارت و جنایت در حق بلوچها دست زدند.ودوره هر ارگانی کمتر از چهار سال نبوده است.تا جاییکه هزاران هکتار از اراضی بلوچستان فقط متعلق به نظامیان می باشد و چندین هزار پاسدار اکنون در بلوچستان بصورت آماده باش و در حال جنایت هستند.و در این میان هزاران تن از فرزندان بلوچ در سایه این انگهای واهی کشته و مفلوج و محبوس گشتند.و کیلومترات از ارض بلوچستان مین گذاری و کانال کشی و حصاربندی شد.ولی تاالان هم صدایی را ما نشنیدیم که این جنایات را محکوم کند .

آمار نظامیان تا جایی بالا رفته در بلوچستان که برای هر 7نفر یک پاسدار وجود دارد و متاسفانه سه دهه است که آمار جمعیتی و رشد بلوچها در بلوچستان متوقف شده است .اگر به گزینه امار جمعیتی در بلوچستان و قوم بلوچ توجه کنید متوجه خواهید شد با توجه به زادوولد زیاد در میان بلوچها و اینکه کمترین خانواده ممکن است شش نفره باشد آمار شهری مثل زاهدان از سال 1370 تاکنون رشد چشمگیری نداشته است.و اینکه سالهاست یک آمار با یک دهم درصد رشد ارایه می دهند،واقعا فکر می کنید این آمار بصورت یکنواخت و بدون تغییر و رشد چرا هرسال بدین صورت ارائه میشود،آیا غیر از این است که جنایاتی صورت گرفته و اگر آمار بالاتر از این وجود دارد باید سرکوب شود و نباید رشدی بیشتر از این صورت گیرد .

آری تا زمانیکه به بلوچستان نیاییدو نگاهی به قبرستانهای آباد و کثرت نظامیان نگاهی نداشته باشید احساس و درد ما را درک نمی کنید.تا زمانیکه تعداد زندانیان بلوچ در زندانهای سرار کشور را نبینید و آمار نگیرید درد ما را احساس نخواهید کرد.تا زمانیکه فقر و نابودی ما را نبینید درک نخواهید کرد.در بلوچستان نه اقتصادی وجود دارد و نه دستی برای همدردی و همکاری و نجات،تا زمانیکه فقط آثار جنایت و ظلم و بربریت را در کمتر از ده روستا نبینید باور نخواهید کرد که از روستای گراغه تا گوهرکوه بیش از 5000 بیوه زن به غیر از آمار فرزندان یتیمشان فقط در سال 1370وجود دارد و این جنایات در سانسور و سکوت و همراهی شما ملت با این رژیم صورت گرفته است.روزانه 10 تن در بلوچستان کشته می شوند و این آمار به صورت مستمر و همیشه موجود است.با یک حساب سرانگشتی می توانید حدس بزنید در طول یک ماه چندین تن کشته می شوند و هم چنین در این میان آمار یک ساله و سی و چهار ساله را حساب نمایید.این فقط امار کسانی می باشد که توسط رژیم با انگهای مختلف و به روش های مختلف کشته میشوند.آمارکسانی که به صورت واهی و بی اساس بازداشت می شوند جدای از این آمار و ظلمی دیگر می باشد.

تا زمانیکه به غیر از حصارها و کانالهای مرزی دو کانال با عمق 5متر و عرض 3 متر را دور مرکز بلوچستان شهر زاهدان نبینید درک نخواهید کرد که درد و احساس ما چیست. تا زمانیکه وارد بلوچستان نشوید و نبنید که کلیه قوانین از راهنمایی و رانندگی تا سایر ارگانها قوانین و برخوردشان با سایر قسمت های ایران و مرکز فرق میکنددرک نخواهید کرد که در بلوچستان چه می گذرد.تا زمانیکه نبینید اداره امور بلوچستان در دست فقط 3 درصد زابلی و 2 درصد بیرجندی و مشهدی و غیره است درک نخواهید کرد که ما دارای چه غم و درد و احساسی هستیم.

تا زمانیکه جنایات در بعد مذهبی را که بر علیه دین و عقیده ما صورت گرفته از نزدیک نبینید درک نخواهید کرد که بلوچستان را به خاک سیاه نشانده اند و ما مدافعان، آن بازماندگان و یا در رفتگان از از زیر تیغ جنایتکاران هستیمl. دردهای بلوچ و بلوچستان زیاد است و قلبهای با احساس و انسانهایی که تعصب چشمهای انها را کور نکرده و فقط به ایرانی آباد و متشکل از همه ملیت ها و قومیتها و مذاهب می نگرند درد ما را احساس خواهند کرد و چنین رژیم جنایتکار چنین دردهایی را احساس نمی کند تا زمانیکه به بدنه و بادارانش چنین ضربات سختی وارد نشود.

آری اینها خالی از فهم و درک و احساس هستند و فقط زمانی می فهمند که چون خودشان بی رحم بود و جان و روح خبیثشان را از آنان گرفت.آنگاه درد و زجر را احساس خواهند کرد .ولی یادتان باشد ای ملت ایران ،ایران را دوست داشته باشید ولی تا زمانیکه همراه و همگام با سیاستهای این رژیم می رقصید راه برونرفتی ندارید و روزی فرا خواهد رسید که از ایران و فرهنگ غنی آن اثری نخواهید یافت.ما دشمنی با هیچ ایرانی نداریم لیکن هر ایرانی به هر صورت لباس و سلاح این رژیم را دردست گیرد و در سرزمین ما ماشه بچکاند دشمن ما و ایران است و ما در مقابلش خواهیم ایستاد.

ما دشمنی نه با ملیت و قومیت شما داریم و نا با دین و فرهنگ شما،دشمنی ما با رژیم جنایتکاری است که ما را به چنین خاک سیاهی نشانده است ،شما در ظلمت و تاریکی ای ملت ایران سکوت کردید ولی ما نتوانستیم و نمی توانیم بیش از این سکوت کنیم پس ما را همراهی کنید در این نبرد نابرابر در برابر اختاپوس ولایت سفیه،دشمنی ما با دشمن ماست که دشمن شما هم هست، ما را با ملت ایران دشمنی نیست.دشمن ما رژیمی است سراپا مسلح و جانی ،ای ملت ایران عاجزانه درخواست میکنیم فرزندان پاک خویش را از هم رکابی با این هیولای ضد ایران و ایرانی بازدارید.

عدالت نیوز:وابسته به سازمان جیش العدل

* تهران ریویو در مصاحبه ای با عبدالقادر بلوچ وی راچنین توصیف می کند:

عبدالقادر بلوچ متولد 1334 خورشیدی در شهرستان مرزی خاش است. وی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای کرمان، تربت حیدریه و زاهدان به پایان رسانده و از مدرسه عالی و امور اداری و بازرگانی کرمان لیسانس گرفته. او که سرپرست خوابگاه‏های دانشجویی دانشگاه بلوچستان بود به خاطر فعالیت‏های اجتماعی و سخنرانی‏هایی که علیه سیاستهای نظام جدید پس از انقلاب فرهنگی ایراد می‏کرد، مورد تعقیب قرار گرفت و در سال 1361 به داخل ایل شه‏بخش رفت و زندگی مخفی خود را آغاز کرد که پس از دو سال و نا امن شدن شرایط به پاکستان و از آنجا به کانادا نقل مکان کرد.
عبدالقادر بلوچ همچنین عضو کانون نویسندگان در تبعید هست و از او تا کنون سه مجموعه داستان (فرمایش و غیره، مسافران خانم لیندا وانگ، دنیاهای زیر یک سقف)، دو رمان (یک وجب از تاریکی، کشف دیوار حضور)، یک گزیده‏ی طنزها (ایماها و اشاره‏ها) و یک مجموعه شعر (یک آسمان اندوه) منتشر شده است.
عبدالقادر بلوچ علاوه بر همکاری با نشریات برون مرزی مدت نه سال است که به صورت فعال وبلاگنویسی می کند و در امور سیستان و بلوچستان در زمره صاحب نظران است. آنچه در زیر می آید نتیجه این گفت و گو است