Sunday, July 26, 2009

لیدر کسی است که
آزادی خواهی و دموکراسی در او نهادینه شده باشد

گفت و گو با آقای کاظم کردوانی

kardavani-foto

جامعه شناس و پژوهشگر از

Ecole des Hautes Etudes en Sciences Sociales Paris

دارای نشان شوالیه ی نخل های آکادمیک وزارت آموزش ملی و تحقیقات و فناوری فرانسه

دبیر سابق کنفدراسیون بین المللی دانشجویان خارج از کشور
دبیر سابق کانون نویسندگان
دو سرمقاله به زبان فارسی و انگلیسی

شکاف در مجموع نهادهای دولتی

رهیافت: در حال حاضر شکاف بزرگی بین دو دولتمرد، خامنه ای و رفسنجانی، وجود دارد. فکر می کنید این شکاف چگونه پر خواهد شد و به نفع چه کسانی، کدام جناح و کدام جبهه (حکومتی یا مردمی) خواهد بود؟

کاظم کردوانی: من تصور می کنم که این شکاف بزرگی که الان در تمام ارکان های حکومتی وجامعه به وجود آمده است منحصر به تفاوت رأی و اختلاف میان آقای خامنه ای وآقای رفسنجانی نیست. به گمان من دست کم می توان از پنج شکاف صحبت کرد. نخست، شکاف میان ملت و حکومت است . هرگز در این سی سال میان ملت و حکومت، چنین فاصله ای به چنین ژرفا وجود نداشته است. دوم، شکاف میان اصلاح طلبان حکومتی و ولی فقیه است. اگر از دوران دولت آقای خاتمی، تفاوت های دیدگاهی میان اصلاح طلبان و ولی فقیه در سطح جامعه مطرح شد؛ اما در جنبش اخیر این « تفاوت دیدگاهی » به سطح « اختلاف معرفتی » رسید . هرچند که هنوز بخش اعظم اصلاح طلبان در اعتقاد خود بر « اصل ولایت فقیه» هم داستان اند ، مخالفت صریح خود را( با سایه روشن های متفاوت) با ولی فقیه حاضر آشکار کرده اند . سوم، شکاف میان دولت و روحانیت است. تا دولت آقای احمدی نژاد ، دولت های وقت رابطه ی حسنه ای با نهاد روحانیت داشتند؛ اما از زمان روی کار آمدن آقای احمدی نژاد این رابطه روز به روز به تیرگی گرایید و به جدایی هر چه بیشتر نهاد دیر پا و قدرت مند روحانیت و دولت انجامید. چهارم، شکاف میان اصول گرایان است. از بدو کار دولت فعلی با آن که احمدی نژاد با حمایت مجموعه ی اصول گرایان بر سر کار آمد، اختلافات میان آنان ظاهر شد، اما در ماه های اخیر این اختلاف ها شدت یافت و در آستانه ی انتخابات و در جریان آن به اوج خود رسید تا به آن حد که چند تن از رهبران اصلی اصول گرایان نظیر آقایان توکلی و لاریجانی و باهنر با موضع گیری های شدید مخالفت صریح خود را با احمدی نژاد اعلام کردند. پنجم، شکاف در درون نیروهای نظامی و امنیتی است . احمدی نژاد به نمایندگی از بخشی از سپاه و نیروهای امنیتی سکان دولت را در دست گرفت و به ظن قریب به یقیین اختلافات او با نهاد روحانیت نیز ناشی از همین امر است. اما این نیروها ، مثل کل جامعه و کل حکومت ، نه یک دست هستند و نه می توان آن ها را یک دست کرد. اما به علت ساز و کار رابطه ی درونی این نیروها و نوع سازمان یابی خاص سازمان هایی ازاین دست، اختلاف ها و شکاف های درونی این نیروها کاملأ در بیرون ظاهر نمی شود. در نتیجه، خلاصه کردن این جنبش عظیم مردمی در اختلاف میان آقایان خامنه ای و رفسنجانی نگاهی است انحرافی. در حقیقت این جنش مردم است که باعث چنین پراکندگی در صفوف حاکمان شده است. البته طبیعی است که در جامعه های بسته ای نظیر جامعه ی ما مردم همیشه از چنین روزنه هایی استفاده کنند و مطالبات خود را مطرح کنند.
در خصوص بخش دوم پرسش شما باید عرض کنم که در هر جامعه ای و از جمله در کشور ما هیچ گاه خلأ سیاسی ناشی از خلأ قدرت یک دست ، برای مدت طولانی دوام نخواهد داشت . این خلأ بالاخره به دست نیرو یا نیروهایی پر خواهد شد . این که در ایران امروز ما چه نیرو یا چه نیروهایی این خلأ را پر خواهند کرد بسته به توازن قوا و سیاست نیروهای سیاسی ایران است. هر نیروی سیاسی که بتواند با شناخت درست جامعه به گونه ای سیاست ورزی کند که هم ترجمان آرزوها و آمال مردم باشد و هم امکان عملی رسیدن به آن ها را فراهم آورد (یعنی تنها به طرح هدف های غایی و آرمان خواهانه بسنده نکند ، بلکه با روشن بینی سیاست های عملی ممکن و قابل عمل به دست مردم را پیش بگیرد) این خلأ را پرخواهد کرد . در این جاست که هوشیاری ما باید دو صد چندان شود و در دام چاله هایی نیافتیم که این حرکت عظیم به ققنوس خاکستر شده بدل شود یا در دست بازیگران سیاسی بیافتد که تنها دغدغه ی خود و قدرت خود را دارند

رهیافت: اگر رفسنجانی بتواند دو سوم آراء را در مجلس خبرگان به دست آورد، شورای رهبری جایگزین رهبری مطلق فردی خواهد شد. این اتفاق را می توان یک پیروزی برای مردم ایران تلقی کرد؟ و در این صورت احتمال انتخابات جدید وجود خواهد داشت؟

کاظم کردوانی: تمام بحث دراین« اگر» است که شما می فرمائید. به نظر من هنوز خیلی زود است در مورد شورای رهبری صحبت کنیم . صحبت هایی دراین خصوص این جا و آن جا مطرح شده است که منبع آن مشخص نیست ، بیش تر حدس و گمان است تا یک خبر موثق . این که می گویند می خواهند در برابر قدرت مطلق آقای خامنه ای شورای رهبری تشکیل دهند ، به نظر من یک نوع نظریه پردازی است تا واقعیت . تا آن جا که منابع مطلع می گویند درون مجلس خبرگان بین 30 تا 35 رأی ثابت هست برای آقای رفسنجانی و بیش از این نیست و آن چه شما می فرمائید می تواند بحث آخر کار باشد نه امروز. من امروز چنین برآیندهایی را درحرکت ها ی دست اندرکاران این امر نمی بینم . در وضعیت امروز ایران ، طرح برکناری آقای خامنه ای به چند دلیل نادرست است. نخست به این دلیل که توهمی را می پراکند و امید های کاذبی را میان مردم به وجود می آورد که واقعیت ندارد و وقتی مردمی به چنین امید هایی امیدوار می شوند و به آن دست نمی یابند دچار سرخوردگی و یأس می شوند . دوم به این دلیل که توجه مردم را از قدرت خود به قدرت های نامرئی معطوف می کند و به یک معنا مردم به جای آن که برای تغییر وضع موجود به خود و نیروی خود تکیه کنند، در انتظار دست هایی در بالا می نشینند – دست هایی ناپیدا و حتا نا موجود – و خود سیاست صبر و انتظار در پیش خواهند گرفت . سوم ، قدرت آقای خامنه ای چه در جایگاهی که در چارچوب قانونی قانون جمهوری اسلامی دارد و چه امکانات عملی که در اختیار دارد خیلی بیش از آن است که تصور می شود. ندیدن مجموعه ی دستگاه های نظامی و انتظامی و امنیتی و نیروهای چندین و چندگانه ی سرکوب و ندیدن معادلات و منافع عظیم اقتصادی که در این چالش بزرگ به داو گذاشته شده است ، یعنی به فراموشی سپردن کوه عظیم یخی که در زیر آب پنهان است. چهارم ، برکناری آقای خامنه ای حتا به شکل تشکیل شورای رهبری در وضعیت امروز، یعنی پاشیدگی کامل نظام جمهوری اسلامی . ناگفته پیداست که نه آقای رفسنجانی نه آقای موسوی نه آقای کروبی نه آقای خاتمی و نه هیچ کسی از دولت مردا ن رده اول نظام ، نه خواستار چنین امری است و نه به آن فکر می کند . تمام کوشش زعمای قوم یافتن راهی است که نظام حفظ شود

رهیافت: گفته می شود که رفسنجانی به قم رفته و با آیات عظام مشغول صحبت است که ببینند چه باید بکنند

کاظم کردوانی: بر اساس اخبار منتشر شده رئیس و چند نفر از اعضای شورای امنیت مجلس شورای اسلامی رفته اند و مذاکره کرده اند هم با آقای رفسنجانی، هم با آقای کروبی وهم با آقای موسوی . این امر نشان می دهد که آقای رفسنجانی در خانه ی خودش است ، اما این که آقای رفسنجانی به قم برود و با علمای قم صحبت بکند و رایزنی بکند در اوضاع فعلی بسیار طبیعی است. اما باز مم عرض می کنم که مشکل خیلی پیچیده تر از این هاست . در شورای تشخیص مصلحت آقای رفسنجانی بر اساس حکم صادره ی آقای خامنه ای در مقام ریاست این نهاد قرار دارد اما، مجلس خبرگان رهبری موضوع دیگری است. حدود یک هفته پیش رأی گیری سالانه بود برای تعیین هیأت رئیسه ی مجلس خبرگان رهبری و آقای رفسنجانی این بار چهار رأی بیشتر از دفعه ی قبل آورد و مجدداً به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. همه ی این رفت و آمد ها و رایزنی ها – که ما تنها اندک خبرهایی از آن می شنویم – طبیعتأ نقش خاص خود را دارد ولی به گمان من اوضاع به قدری خطیر و حساس است و آن قدر عوامل پیچیده ای در این وضعیت دخیل هستند که باید با حزم فراوان به آن پرداخت و از هر نوع ساده دیدن این معادله های چندگانه و تو در تو اجتناب کرد

رهیافت: آیا رفسنجانی و خامنه ای تبانی خواهند کرد؟

کاظم کردوانی: ما که امکان اطلاع یافتن در پستو های حکومتی را نداریم . همه ی این ها تنها می تواند در حد نظریه پردازی مطرح باشد . البته مسلم است که آقای رفسنجانی مشکلات زیادی دارد. از یک طرف فشار زیادی روی او هست واز طرفی تمام حواس آقای رفسنجانی متوجه ی حفظ نظام است. موضوع مسلم دوم این است که با واقعیت موجود جامعه و خیزش عظیم و بی سابقه ی مردم ، به این سادگی ها هر سازشی امکان پذیر نیست و اگر در این اوضاع هر کدام از این آقایان بخواهند تن به سازش هایی بدهند که تا امروز میان دولت مردان حکومتی مرسوم بوده است، در حقیقت سنگی گذاشته است بر مزار زندگی سیاسی خود

رهیافت: شنیدیم که دختر رفسنجانی را گرفتند و پسرهایش را ممنوع الخروج کردند

کاظم کردوانی: آشکار است که اختلافات خیلی علنی شده است. دختر ایشان که آزاد شد و بعد هم تکذیب کردند که پسرهای آقای رفسنجانی ممنوع الخروج شده اند. در نامه ی سر گشاده ای که آقای رفسنجانی بعد از مناظره ی تلویزیونی میان آقایان موسوی واحمدی نژاد به آقای خامنه ای نوشت این اختلافات خیلی روشن بیان شد و آقای خامنه ای هم در نماز جمعه ابراز داشت که چنین اختلافی وجود دارد. درعین تمایل در تقلیل نقش سیاسی رفسنجانی یا حتا حذف چنین نقشی ، اما مسایل به سادگی ها امکان پذیر نیست

شعار ْانتخاباتْ می تواند شعار ملی ما باشد

رهیافت: میر حسین موسوی در حال حاضر فقط اکتفا کرده است که بر روی انتخابات تکیه کند تا بهانه ای به دست کسی ندهد. آیا این تاکتیک در شرایط فعلی درست است؟ و آیا گمان می برید که اگر اوضاع وخیم تر شود موسوی مواضع قاطع تری بگیرد؟ آیا می توان پذیرفت که ذهنیات افراد در طی زمان تغییر یابد و با تجربیات اکتسابی در درون کسانی که سی سال کشور را تا به اینجا کشیدند با دیدگاه هایی جدید تر به امور بپردازند و حالا در کنار مردم و خواست واقعی آنها بایستند؟

کاظم کردوانی: حکومت با تمام نیرویش مردم را ترغیب کرد که بیایند و در انتخابات شرکت کنند. مردم هم شرکت کردند. شرکت مردم در این انتخابات، یعنی 85 در صد، بالاترین سطح مشارکت تا به حال بوده است. ولی رأی مردم به حساب نیامد. اما مردم ایستاده اند پای رأی خود. در انتخابات آشکارا تقلب شده است. مثل روز روشن است. لذا ایستادگی بر سر این موضوع به نظر من بسیار اهمیت دارد . در خواست انتخابات، در درون خود خواست دیگری نیز دارد و آن درخواست ضمنی انتخابات آزاد است. این حتی می تواند شعار ملی ما باشد . حتی برای دراز مدت تر. یعنی اگر بر روی موضوع انتخابات پافشاری شود، کار شود، شعار آنتخابات آزاد به معنای وسیع آن می تواند در آن گره بخورد.
حقیقت این است که آقای موسوی ای که قبل از انتخابات حرف می زد با آقای موسوی ای که بعد از انتخابات حرف می زد یکی نیست. مواضع همان مواضع نیست. در عین حال که ایشان به عنوان دولت مرد قدیمی حکومت دغدغه ی حفظ نظام دارد، دغدغه ی حفظ اسلام را دارد، ولی مسائلی که امروز مطرح می کند، حرف هایی که امروز می زند، حرف هایی نیست که قبل از انتخابات می زدد. یعنی یکی بحث خود ذهنیت افراد است. این بحث تغییر ذهنیت افراد در حوزه ی روشنفکری به یک نوع مطرح می شود ، در حوزه ی سیاست به نوعی دیگر. در حوزه ی روشنفکری ، صبیعتاً اگر ذهنیت بخواهد عوض بشود، عمومأ به یک پروسه ی طولانی نیاز است که روشنفکر آرام آرام طی تحقیقات و مطالعات و تجربیات به موضع جدیدی برسد.
اما در حوزه ی سیاست ، وضع به گونه ی دیگری است . زمانی که جامعه دچار التهاب هست ، جامعه دچار بحران شده است و در حقیقت جامعه دارای بحران بلوغ است – یکی از ویژگی های جامعه ی ایران در حال حاضر بحران بلوغ است (اگر از این نگاه به مطلب نگاه کنیم) – تغییر مواضع قابل فهم است . اگر آقای موسوی با پختگی که در حرکت مردم هست تغییر موضع می دهد، باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که رهبری اپوزیسیون عدالت خواهانه یا انسان دوست و ایران دوست و مردم دوست ( هرچه اسمش را بگذارید) ازدل آن بیرون بیاید. حرکت وسیع و قاطعانه ی مردم، طبیعتاً آقای موسوی و آقای کروبی را می کشاند به تغییر موضع در بیانشان ، در تبیین کردن مجدد خط مشی شان.
حرکت مردم به گونه ای است که اجازه ی عقب نشینی از مواضع را نمی دهد . اگر بخواهند عقب بنشینند موقعیت خودشان را از دست می دهند. خواه آنچه که مطرح می کنند واقعی باشد یا به طور موقتی این مواضع را اتخاذ کرده باشند. امر بسیار مثبتی است و باید از آن پشتیبانی کرد

رهیافت: آیا صحبت از اینکه قاطعیت بیشتر امکان کشتار بیشتری را فراهم کند و این ضربه به جنبش خواهد بود چقدر می تواند صحت داشته باشد. آیا اگر رهبریتی وجود داشت و تعطیل همه ی صنایع کلیدی کشور و تظاهرات عمومی را می داد چقدر در این شرایط می توانست موفق باشد؟ با توجه به این امر که نیروهای مردم نیز در ایران یک دست نیست. علاوه بر تعداد زیادی دست نشانده، مردم معمولی نیز بخشاً طرفدار احمدی نژاد هستند

کاظم کردوانی: یکی از مسائل در هر حرکت اجتماعی اینست که شما خطر را و نقطه ی ثقل را کجا تعیین کنید. جریان ها و جناح هایی که امروز در صحنه ی مبارزه ی اجتماعی حضور دارند و دارند عمل می کنند، کسانی که امروز در خیابان ها هستند و شعار می دهند و مبارزه می کنند ، از مذهبی تا لاییک، از سکولارهای مذهبی تا سکولارهای غیر مذهبی هستند. همه ی این انسان های آزادی خواه مخالف احمدی نژاد ومخالف سیاست تمامیت خواهی حکومت ایران، از همه ی اقشار و گرایشات ایدئولوژیکی هستند. تمام ظرافت مساله در این مطلب است که اگر عده ای این حرکت رابه گونه ای رادیکالیزه کنند که بیان کننده ی نظرهای خاص یک بخش از مردم باشد، اشتباه است. یعنی نه باید تند روی کرد ونه بر عکس آن. در مقام مثال اگر گروهی بیاید و شعار صرفأ مذهبی بدهد، تعداد زیادی که سکولارهای غیر مذهبی هستند، از این جنبش کناره خواهد گرفت و اگر سکولارهای غیرمذهبی بگویند ما هستیم و به جریان های مذهبی کاری نداریم باز هم عده ی زیادی از این جنبش جدا خواهند شد. در نتیجه طوری باید رفتار کرد که مجموعه ی قشر های مردمی که تا به حال در خیابان بوده اند در جنبش حضور داشته باشند.
در هر حرکت، هر جنبش به جایی می رسد که باید مکثی بکند و تأمل بکند ببیند که قدم بعدی را چگونه بردارد . آن چه تا به حال انجام داده است چه بوده است وچه باز تابی داشته است و چه امکاناتی دارد. و آن گاه یک قدم جلوتر برود. زیاده روی از هر طرفی که باشد ضرر می زند به جنبش. در واقع ، تلاش حکومت تا به حال چنین بوده است و حال هم چنین است که یک بدیل، یک اپوزیسیون غیر حکومتی، یک آلترناتیو به وجود نیاید. امروز بدیل سکولارغیر مذهبی در موقعیتی نیست که بتواند مجموعه ی جامعه را هدایت بکند. اگر راه حلی وجود داشته باشد این خواهد بود که این بخش از فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه صادقانه و بدون هیچ حرکت نمایشی و تحریک آمیز در جنبش شرکت کنند – همان گونه که تا به حال عمل کرده اند - تا بتوانند آرام آرام سازماندهی کنند و بتوانند دیدگاه های خودشان را به عنوان یکی از نظر های مطرح در جامعه تثبیت کنند. اگر اپوزیسیون سکولار غیر مذهبی بتواند در عین حفظ تمایز خود، در اتحاد و وحدت با دیگر نیروهای آزادی خواه در تغییر اجتماعی فعالانه شرکت کند و تبدیل به یک نیروی اجتماعی شود؛ اپوزیسیون سکولار غیر مذهبی به موفقیت بزرگی دست یافته است

رهیافت: آیا شعار اعتصاب عمومی و تعطیل صنایع کلیدی می تواند در حال حاضر مطرح باشد؟

کاظم کردوانی: خیر. در جنبش های تاریخی و حتا در جنبش 30 سال پیش ایران، اعتصابات عمومی یکی از مرحله های بسیار بالای رشد جنبش بود. اعتصاب عمومی شعاری نیست که در مراحل اولیه مطرح شود. برای عملی شدن اعتصاب عمومی وجود سازمان های قوی برای سازماندهی لازم هست. زیرا تمام حرفه ها و صنایع درگیر هستند. در نتیجه اعتصاب عمومی اگر از روز اول طرح بشود بسیار شعار نادرستی است چون توهمی در مردم ایجاد می کند و موفق نمی شود و همه را دل سرد خواهد کرد. صنایع کلیدی کشور کدام ها هستند: صنایع نفت، صنایع مس، صنایع پتروشیمی و غیره. برای آن که کارگران نفت و پتروشیمی وذوب آهن اصفهان و ایران خود رو و دیگر بخش های صنایع کلیدی ما بسیج شوند، دست کم دو پیش شرط لازم است . 1- سندیکاهای قوی وجود داشته باشد یا بخش زیادی از کارگران در شکل های غیر قابل پیش بینی به نوعی متشکل باشند. 2- رهبری سندیکاها در دست جنبش اپوزیسیون باشد یا جنبش آن قدر فراگیر و همگانی شده باشد که بخش های زیادی از کارگران به آن بپیوندند. در نتیجه شعار اعتصاب عمومی در شرایط حاضر بسیار ناپخته است. نه این که بد باشد. ناپخته و نا بهنگام است. اصولا ًدر سیاست شما در هر زمان می بایست مسائلی را طرح کنید، شعارهایی را مطرح کنید که قابل تحقق باشد، دست کم در آینده ای نزدیک. تمام ظرافت سیاست ورزی در این موضوع نهفته است. وگرنه همیشه می توان شعارهای عام داد. سی سال پیش هم می توانستیم شعارهای عام بدهیم. حالا هم می توانیم شعارهای عام بدهیم . اما باید دید بازتاب اجتماعی آن چقدر است. در واقع سیاست گذاری، سیاست کردن، امر سیاست یعنی این که شما بتوانید در روز معینی، در مرحله ی معینی از هر حرکت مردم حرفی بزنید که قابل عمل باشد، قابل رسیدن باشد. حال در همین امروز هم شدنی نباشد، در آینده ی نزدیکی قابل تحقق باشد . به گمان من ، طرح چنین شعاری در این مرحله از جنبش نادرست است و حاصلی جز سرخوردگی ندارد

رهیافت: بنابراین حالا نمی توان شعار سرنگونی مطرح کرد. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی که دیده شده است در جنبش اخیر گاهی مردم مطرح کرده اند، چگونه تلقی می شود؟

کاظم کردوانی: ببینید، برخی جریانات سیاسی می خواهند حرفی بزنند، مسائلی مطرح کنند، شعاری بدهند . من در جنبش اخیر تند ترین شعاری که شنیده ام مرگ بر دیکتاتور بوده است. طرح شعار سرنگونی رژیم (حال باید دید که چه کسی در ایران می تواند آن را طرح کند) چیزی جز پراکنده کردن و از هم پاشیدن حرکت عمومی مردم نخواهد بود.
کسری: میزان طرفداران آقای احمدی نژاد چقدر است و عکس العمل آن ها در مراحل مختلف جنبش چگونه خواهد بود؟
کاظم کردوانی: آقای احمدی نژاد 5 میلیون رآی داشته است. یعنی چیزی حدود هشت در صد آراء. یکی از مشکلاتی که آقای احمدی نژاد دارد – که البته آقای احمدی نژاد یک چهره است و نمایندگی می کند از یک حرکت – حفظ همین رأی هایی است که به او داده شده است. یک بخش از کارکرد تمام دروغ ها و تهمت ها ی حکومت به مردم و متهم کردن آن ها به هم دستی با خارج، در واقع برای نگهداری آن هایی است که به او رأی داده اند والا خود آن ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که دروغ می گویند. به همین علت من فکر می کنم اگر جنبش بتواند طوری عمل کند که این حرکت را خلع سلاح بکند و بخش هایی از کسانی که به احمدی نژاد رأی داده است خنثا بکند ، از ضررهای بزرگی جلوگیری کرده ایم

حق انتخاب آزاد نوع زندگی

رهیافت: با تجربه ی انقلاب سی سال پیش نیروهای رادیکال چه درس هایی می توانند بگیرند که دوباره همان اشتباهات تکرار نشوند؟ نیروهای چپ در آن انقلاب با خط کشی در مقابل بورژوازی و خرده بورژوازی بخش عظیمی از جامعه را در مقابل خود قرار دادند در حالیکه آیت الله خمینی با توجه به زمینه های مذهبی مردم همگان را یک جا جمع کرد

کاظم کردوانی: بسیاری از مسائل مربوط به آزادی و دموکراسی. من فکر می کنم بر چند موضوع باید تکیه کنیم. یکی از آن ها موضوع آزادی است. یکی دیگر مسئله ی حق انتخاب آزاد نوع زندگی است.
ما باید موضوع هایی را مطرح کنیم که در ارتباط با دمکراسی و آزادی باشد. ما حرف های عجیب و غریبی نمی زنیم. می گوئیم ما انتخابات آزاد می خواهیم . خواسته ای که می شود آن را با آدم های معمولی هم در میان گذاشت و این بحث را در واقع به نیروی مادی تبدیل کرد. ما فکر می کنیم هر ایرانی حق دارد نوع زندگی خودش را آزادانه انتخاب کند. شما می توانید در باره ی این موضوع با هر کسی راحت صحبت کنید. فکر را به یک امرِ، در واقع به یک نیروی مادی در جامعه تبدیل کنیم. آزادی اندیشه و عقیده و بیان، آزادی نشر، آزادی تجمع، آزادی تشکل، آزادی پوشش. یعنی باید موئلفه های مشخص آزادی را مطرح کرد .
ما دو تجربه ی خونین در چهل – پنجاه سال گذشته داشته ایم. یکی در دوران شاه و یکی در دوران حکومت اسلامی. در نتیجه ما در عین شرکت فعال و صمیمانه در جنبش مردم و بی آن که با سیاست های ناپخته در برابر آن قرار بگیریم، می بایست با حفظ هویت خود و با در پیش گرفتن سیاستی دموکراتیک و آزادی خواهانه کوشش کنیم به یک نیروی اجتماعی تبدیل شویم

رهیافت: آیا در این مرحله می توانیم خواهان تغییر مواد قانون اساسی باشیم؟

کاظم کردوانی: طبیعتاً باید بخواهیم. جدایی دین از حکومت را باید بخواهیم . باید توجه کنیم که ما در دو سطح بحث داریم ، یکی بحثی است که در سطح جنبش فکری و میان روشنفکران مطرح است . در این سطح ، می توان مجوعه ی مباحث ایدئولوژیک و سیاسی و فرهنگی رامطرح کرد . اما در سطح عامه ی مردم ، بحث های دموکراتیک قابل درک برای مردم می بایست مطرح شود. در مقام مثال عرض می کنم اگر به هر انسان معمولی بگویید که هر ایرانی حق دارد همان گونه که دوست دارد زندگی کند، قابل پذیرش است. این حتی برای کند ذهن ترین آدم ها هم قابل پذیرش است

رهیافت: در جنبش کنونی نه مذهب و نه مکتب خاصی مطرح نیست. هیچ کشور خارجی مورد خطاب تظاهر کنندگان نمی باشد. جنبش کنونی از خواست احتساب رأی خود در انتخابات ارتقاء یافت و با شعار مرگ بر دیکتاتور خواستار دموکراسی و آزادی که سی سال از آن محروم بوده است شد. آیا این خواست دموکراسی و آزادی و خواست حکومت مردم شعار اساسی ما در این جنبش نوین نخواهد بود؟ شعاری که همه ی آحاد مردم را در بر می گیرد حتی آنان که تا کنون این همه را از مردم سلب کرده اند؟

کاظم کردوانی: دقیقاً. بحث دموکراسی و آزادی، مطلبی است کاملاً درست . حالا مانند زمان شاه مساله ی حضور آمریکا در ایران دیگر مطرح نیست. ما در عین بیان خواست دموکراسی و آزادی، می بایست با مؤلفه هایی این خواست ها را مشخص کنیم . نباید کلی و عمومی حرف بزنیم . باید بگوئیم مثلاً آزادی پوشش، آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی عقیده ، آزادی تجمع و آزادی تشکل. این خواست کلی را باید در اجزاء آن ها بیان کنیم. شما زمانی می توانید مردم را بسیج بکنید که صحبت و سخن تان قابل درک و ملموس باشد برای مردم. وگرنه خواست دموکراسی و آزادی از زمان انقلاب مشروطه تا امروز مطرح بوده است و به درستی از سوی نیروهایی عنوان شده است. امروز باید این خواست ها را مشخص کرد. یعنی جدایی دین از حکومت. حق آزاد زندگی کردن و حق آزادی اندیشه و بیان. باید این خواست های مشخص را با تمام اجزایش توضیح بدهیم

لیدر کسی است که آزادی،
آزادی خواهی و دموکراسی در او نهادینه شده باشد

رهیافت: لیدر این جنبش در این مرحله چه خصوصیاتی باید داشته باشد. آیا بی نظیر بوتو نمونه ی خوبی نبود که هم دنیای غرب را می شناخت و هم دنیای شرق را؟ آیا ما به کسی نیاز نداریم که مدتی در غرب زیسته و کاملاً باسیاست های آنجا آشنایی داشته باشد، دموکراسی و آزادی را عمیقاً بدون توجه به جنسیت و نژاد و مذهب بشناسد و هم با خصوصیات مشخص ایران فعلی آشنا باشد. در ایران بزرگ شده و زندگی کرده باشد؟ فردی که انقلاب پیشین را تجربه کرده و با مردم نسل جدید آشنا باشد؟

کاظم کردوانی: یک نکته ی مهم در گفتار شما هست. به عبارتی دیگر آرزوی ما این است که رهبران آینده ی ما انسان های تجدد خواه باشند . تجدد خواهانی که هم فرهنگ جامعه ی ایران را بشناسند و هم فرهنگ غرب را. این که در غرب زندگی کرده باشد یا خیر ، مساله ی اصلی نیست. اصل برای ما این است که انسان هایی باشند که یکم آزادی و آزادی خواهی و دموکراسی خواهی در آن ها نهادینه شده باشد. یکی از مشکلات ما تا به حال در جنبش های اجتماعی مان ، وجود رهبر یا رهبرانی بوده است که به رغم سخن گفتن از آزادی و آزادی خواهی به آن باور نداشته اند وحتا اگر صادقانه هم آن را بیان کرده اند، آزادی خواهی و دموکراسی طلبی در وجودشان نهادینه نبوده است . به گمان من تنها سخن گفتن از آزادی و دموکراسی – که امر مهمی است – کافی نیست، مهم نشان دادن این ادعا در عمل است ، مهم نشان دادن این امر است که دموکراسی و دموکراسی خواهی در وجود خود شخص یا اشخاص نهادینه شده باشد – البته به یک معنا موضوع اصلی تر بر می گردد به تحلیل جامعه و مردمی که اجازه ی چنین فریب یا غفلتی را امکان پذیر می سازد .
دوم، انسان هایی باشند که جامعه ی ایران را بشناسند . تاریخ ایران را بشناسند. بدانند در ایران چه می گذرد و در هوا صحبت نکنند. نبض جامعه را بشناسند. سوم، ایران در چهار دیواری امروز محدود نشده است. می بایست دنیای غرب را بشناسند. روی گشاده ای به جهان نوین داشته باشد. در عین حال فکر کنند که زمانی ما می توانیم جهانی باشیم – که جهانی هست – که ایرانی باشیم و در مختصات ملی خودمان حرکت کنیم

رهیافت: آیا فکر نمی کنید که در حال حاضر می بایست بنیادی نهاده شود تا همه ی جوانب اقتصادی- سیاسی- اجتماعی ایران را عمیقاً و به طور علمی مطالعه کند تا راه حل مناسبی هم برای پیروزی جنبش و هم جهت اداره ی آن پس از پیروزی ارائه دهد؟ و بتواند از نزدیک ودور و با استفاده از تجارب تاریخی این مهم جهانی را پیش ببرد؟

کاظم کردوانی: کاملأ درست است. همان گونه که خدمت شما عرض کردم باید مختصات یا مؤلفه های آزادی و دموکراسی روشن باشد . افزون بر آن می خواهم خدمت شما عرض کنم که همواره بحث من با دوستان – از بدو انقلاب – این بوده است که کلی گویی و شعارهای عام دردی از ما دوا نخواهد کرد. اپوزیسیون ایران ، در این جا منظورم اپوزیسیون سکولار غیر مذهبی است، باید یر اساس یک کار تحقیقاتی و کار شناسی در زمینه های مختلف حیات جامعه حرف مشخص بزند. یعنی بگوید در حوزه های مختلف، صنعت ، کشاورزی، خدمات، فرهنگ، زنان و… چه برنامه ای دارد و چه می گوید. مردم ممکن است در وضعیت های خاص شعارهای کلی را بپذیرند و حرکت کنند، اما تا با پیشنهاد های مشخص تغییر را در زندگی ملموس و واقعی خود لمس نکنند و چیزی از وجود خود را در این پیشنهاد ها نبینند، برای زمان طولانی بسیج نخواهند شد .

بدیل سکولار در موقعیتی نیست که
بتواند مجموعه ی جامعه را هدایت بکند

رهیافت: برخی هراس دارند از اینکه چه کسانی آینده ی ایران را در دست خواهند گرفت. فکر نمی کنید که ما در ایران و در اقصی نقاط جهان افراد قابلی داریم. می بایست همکاری کنیم. آنها را باز بشناسیم و به آنها کمک کنیم که خود را بسازند برای این مأموریت تاریخی؟

کاظم کردوانی: فرمایش شما کاملأ درست است. یکی از مشکلات جامعه ی ما در ایران این است که برغم تماس هایی که با هم داریم، ما ایرانی ها از یک موضوع مهم غافل مانده ایم و آن تبادل نظر و هم کاری با یکدیگر است. ما باید بتوانیم حول یک برنامه ی مشترک که خصوصیات کلی جامعه ی آینده ی ایران را طرح کند - نه فقط در حد آزادی های سیاسی – با هم گفت و گو کنیم و کوشش کنیم محورهای مشترک عقلایی برای همکاری بیابیم و اگر نظری هست و بحثی هست، بر سر این برنامه باشد. ایران آینده را چگونه می بینیم. طبیعتاً میان افراد با سابقه ی اپوزیسیون این ارتباطات باید برقرار بشود تا به شکل اپوزیسیون قابل اعتماد در خارج مطرح شود. در داخل که جای خود دارد و بسیار مهم است

رهیافت: ویژگی حرکتی که در ایران صورت گرفته در میان تمام جنبش های جهان در تاریخ بی نظیر بوده است. دموکراسی، آزادی، برابری، عشق و انسانیت مفاهیمی هستند یونیورسال که زمان و مکان نمی شناسد. آیا ایران پیشقراول حرکتی نوین در منطقه و جهان نخواهد بود؟

کاظم کردوانی: من نیز فکر می کنم یک حرکت اساسی در ایران شروع شده است که می تواند – اگر درست عمل شود – باز نقشی کلیدی در منطقه داشته باشد. انقلاب روسیه در سال 1905 شکست خورد اما انقلاب مشروطیت ایران در سال 1906 پیروز شد . نخستین حزب کمونیست آسیا در ایران تشکیل شد. ایران اولین کشور خاورمیانه است در ملی کردن صنعت نفت. حتی انقلابی که سی سال پیش در ایران شروع شد و بعد رنگ اسلامی به خود گرفت، موجب حرکت های عظیمی در دنیای اسلام گردید. در گذشته ، ایران در خاورمیانه نقش اساسی داشت. در آسیای مرکزی پس از تشکیل حکومت شوروی، ایران نقش خاصی نداشت، اما پس از فروپاشی شوروی ایران نقش ژئوپلیتیک مهمی دارد. امروز ایران به معنای واقعی در یک چهار راه مهم سیاسی – استراتژیک است. ما امروز با بیش از یازده کشور دارای مرزهای خاکی و آبی هستیم. در حال حاضر نگاه های همه ی کشورهای خارجی به ایران است. چه جهان اسلام و چه جهان غیر اسلام در دنیای سوم و چه دنیای دور و نزدیک ما. اگر ما بتواینم در ایران جنبشی به راه اندازیم که از این حکومت مذهبی به یک حکومت دموکراتیک و آزادی حتی به صورت نسبی برسیم، من فکر می کنم ایران پرچمدار دموکراسی در این منطقه از جهان خواهد شد و از حرکت های موجود بسیار فراتر خواهد رفت

رهیافت: سخنان اوباما و وزرای خارجه ی آلمان و فرانسه چقدر می تواند تأثیر داشته باشد در حرکت دولتمردان ایران

کاظم کردوانی: حتی تا ده سال پس از انقلاب، حکومت اسلامی چندان دغدغه ی افکار عمومی جهان و دولت ها را نداشت؛ اما مدت هاست که چنین نیست. به رغم این که در ظاهر چنین نشان می دهند که گویا این افکار اهمیت چندانی ندارد، ولی کاملأ برعکس است. من سالیان دراز پس از انقلاب در ایران زندگی کرده ام و می دانم که برای حکومت اسلامی ایران بسیار مهم است که جهان امروز چه می گوید. در افکار عمومی جهان چه می گذرد. به همین دلیل زمانی که دولت هایی نظیر آلمان و فرانسه و آمریکا و… موضع می گیرند یا نهادها و احزاب این کشورها در باره ی ایران و سرکوب مخالفان اعلان موضع می کنند یا روشنفکران و هنرمندان و مردم این کشورها در حمایت از مردم ایران مقاله می نویسند و اعتراض می کنند یا به خیابان ها می آیند، دولت ایران خیلی حساس است. فعالان و نیروهای سیاسی خارج کشور می بایست با تماس های وسیع با سازمان ها و نهادها و شخصیت ها ی تأثیر گذار در سیاست ها ی دولت ها و بسیج افکار عمومی ، موضوع ایران و جنبش ایران را به یک موضوع مهم و حاد تبدیل کنند و تا آن جا که ممکن است موجبات پشتیبانی آنان را از مردم ایران فراهم آورند. اما ما باید متوجه ی یک خطر بزرگ باشیم و در دام چاله ای که عده ای از نیروهای اپوزیسیون ایران افتاده اند نیافتیم. یعنی استقلال ما و عدم وابستگی ما، مهم ترین اصلی است که ما باید مثل تخم چشمما ن مان از آن حفاظت کنیم

رهیافت: حرکت های ایرانیان خارج از کشور آیا می تواند کشورهای دنیا را از شناسائی دولت فعلی ایران باز دارد؟ نقش حرکت های خارج از کشور چیست و چه می تواند باشد؟

کاظم کردوانی: به نظر من حرکت هایی که ایرانی ها در خارج در پشتیبانی از مردم ایران انجام داده اند، به رغم این که ما یک سازمان واحد نداشته ایم، بسیار وسیع بوده است و در این سی سال پس از انقلاب بی سابقه بوده است. ما در گذشته، قبل از انقلاب، یک سازمان واحد دانشجویی ، کنفدراسیون دانشجویان در خارج از کشور داشتیم که مجموعه ی اعتراضات و مبارزات در پشتیبانی از مردم را هدایت می کرده است. خوشبختانه نسل دوم انقلاب خیلی پرهیجان تر و پرشورتر و با نشاط تر و گسترده تر از نسل اول انقلاب مقیم خارج به میدان آمده است. صحنه هایی که من امروز شاهد آن هستم ومی بینم در خیابان ها مردمی که تا دیروز ایران و ایرانی برای شان مترادف با احمدی نژاد و سخن های سفیهانه ی او بود، چگونه ایران و ایرانی دیگری را کشف کرده اند و چه واکنش های زیبایی در همدردی و همراهی با مردم ایران از خود نشان می دهند، برای تک تک ما غرورآفرین است. و این ثمره ی مبارزات و جان فشانی های جوانان و زنان و مردان بیدار دل ماست. و هم چنین حاصل فعالیت ها و مبارزات ایرانیان خارج کشور است. به دنبال جنبش مردم ایران و فعالیت ها و مبارزات ایرانیان خارج کشور، همه ی سازمان ها و احزاب دولت های غرب – چه آن ها که در دولت هستند و چه آن ها که در اپوزیسیون هستند – در پشتیبانی از مردم ایران و مبارزه ی آنان موضع گرفته اند و سرکوب ها را محکوم کرده اند. به گونه ای که در همه ی این سی سال بی سابقه بوده است. برای نخستین بار در تاریخ شورای شهر سانفرانسیسکو، مصوبه ای را به اتفاق آرا سه روز پیش تصویب کردند و برمبنای آن این شهر دولت احمدی نژاد را به رسمیت نمی شناسد. و ما می دانیم که اگر در یکی از شهرهای آمریکا حرکتی صورت بگیرد، در دیگر شهرها نضج می گیرد. حال این که چه کشورهایی این سیاست را ادامه بدهند یا خیر، نمی دانیم سیاست هایشان به چه صورت خواهد بود. مهم این است که ما موضوع ایران و جنبش مردم ایران را در افکار عمومی طرح کنیم، مهم این است

رهیافت: در حرکت های کنونی دولتمردان آیا شما خرد و کاردانی می بینید یا سرسختی ایدئولوژیک و هراس از دست دادن قدرت که آنان را به مواضع و واکنش های خشونت بار واداشته است. آیا گمان می کنید آنان در شرایط موجود به یک راه حل عاقلانه تر برای حفظ حکومت خود دست بیابند یا مقابله ی خشونت آمیز آخرین حربه ایست که آنان به کار خواهند برد؟

کاظم کردوانی: من تنها چیزی که در حرکت این حکومت نمی بینم خرد است. و در واقع خرد ستیزی از مؤلفه های اصلی حرکتی است که این ها شروع کرده اند. منتها اعتقاد من بر این است که هر حرکتی بکنند، یک برگ از تاریخ ایران ورق خورده است. هر کاری که بکنند این آب رفته را دیگر نمی توانند به جوی بازگردانند. یک مرحله ی بسیار خاصی از تاریخ ما رقم خورد. فقط امیدواریم که دولت مردان کنونی بزرگ ترین حماقت شان را نکنند و در مقابل ملت به خطای بزرگ تری دست نزنند

رهیافت: به نظر شما در حال حاضر تاکتیک حرکت مردم باید چه باشد؟

کاظم کردوانی: همین مبارزه ی مدنی که راه انداخته اند. البته نمی خواهم از این جا نسخه ی مبارزه بنویسم . اما فکر می کنم که درست است تا آنجا که مقدور است خواست های خود را توسط روزنامه های غیر رسمی، اینترنت، اعتراضات خیابانی به هر صورتی که می توانند بیان کنند. یکی از کارهایی که می شود در ایران انجام داد، این است که هر خانواده ای یا جوانان خانواده ها سعی کند جمع های خانوادگی با اقوام و دوستان و آشنایان مورد اطمینان خود به وجود بیاورند و در باره ی جریاناتی که در ایران می گذرد با هم صحبت کنند و سعی کنند با افراد مورد اعتماد بیرون از این خانواده تماس بگیرند و تبادل نظر کنند و شعله ی این حرکت را گرم نگه دارند. حتا اگر فعالیت بیرونی هم انجام نمی دهند، همین که در درون جمع خود درباره ی این مسائل بحث کنند و جوانب امر را بسنجند و در صدد چاره جویی بر آیند ، بسیار مهم است

رهیافت: در جهان امروز کدام کشور بیشترین دموکراسی و اجتماعی گرائی را برای مردم خود پیاده می کند. به عبارتی کدام کشور می تواند تا حدودی مدل ما بشود در عین حال که ما مشخصات ویژه ی خود را می توانیم به تجربیات آنان بیافزاییم

کاظم کردوانی: خیلی مشکل است که بگوییم کدام کشور। برای این که هرکدام از این کشورهای دموکراتیک در جهان مثل آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس، اسپانیا و غیره هرکدام نقاط قدرت و نقاط ضعفی دارند. موضوع هایی نظیر آزادی، دموکراسی، حقوق دموکراتیک و اجتماعی – حقوق اجتمائی نیز در حوزه ی سیاست بهایی کمتر از حقوق دمکراتیک ندارد مانند حقوق اجتماعی بیمه، بیکاری و غیره – میراث جهانی هستند و متعلق به دنیای فقط غرب هم نیست. یعنی مواردی وجود دارد که حاصل 200 سال و 300 سال کوشش مجموعه ی انسان های آگاه در جهان ماست. ما می بایست از این میراثی که برای جهان و بشریت بجای گذاشته شده است، حداکثر استفاده را بکنیم در عین حال که بر مشخصه های ملی و فرهنگی تا آن جا که با پیشرفت و توسعه ارتباط دارد، بر مؤلفه های ملی خودمان نیز پافشاری کنیم

انتظار می رود انتشار مجدد این اثر با ارائه ی لینک صفحه و

ذکر نام بلاگ ( ایران: رهیافت دموکراسی) همراه باشد

خلاصه ای از زندگی نامه ی آقای کاظم کردوانی

I

نام : کاظم کردوانی
تاریخ تولد : 10 فروردین 1325 ( 30 مارس 1946 )
محل تولد : گرمسار

E-mail : kkardavani@yahoo.fr

II

جامعه شناس از

Ecole des Hautes Etudes en Sciences Sociales Paris

Essayistپژوهشگر و

دارای نشان شوالیه نخل های آکادمیک وزارت آموزش ملی و تحقیقات و فناوری فرانسه – اول دسامبر 1997
Chevalier dans l’Ordre des Palmes Academiques ( par le Ministère français de l’Education Nationale , de la Recherche et de la Technologie – 01 DECEMBRE 1997 )

III

عضو مؤسس و دبیر « شورای بازنگری در شیوه نگارش خط فارسی »

این شورا ، شورایی مستقل بود که از افراد زیر تشکیل شده بود : احمد شاملو: شاعر . هوشنگ گلشیری: رمان نویس ایرج کابلی: زبان شناس محمد رضا باطنی: زبان شناس علی محمد حق شناس: زبان شناس کریم امامی: ویراستار مصطفی عاصی: زبان شناس کاظم کردوانی: جامعه شناس و ویراستار .

عضو کانون نویسندگان ایران از سال 1993
عضو کمیته تهیه منشور کانون نویسندگان ایران 1995

عضو کمیته برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران 1996
اعضای این کمیته عبارت بودند از : محمد مختاری ، محمد جعفر پوینده ، هوشنگ گلشیری ، علی اشرف درویشیان ، کاظم کردوانی ، منصور کوشان

عضو هیئت د بیران کانون نویسندگان ایران 1998 – 2000

اعضای هیئت د بیران عبارت بودند از : شیرین عبادی ، مهر انگیز کار ، هوشنگ گلشیری ، علی اشرف درویشیان ، سیمین بهبهانی ، کاظم کردوانی ، شهلا لاهیجی ، محمود دولت آبادی ، ایرج کابلی

عضو مؤسس « کمیته دفاع از حقوق قربانیان قتل های زنجیره ای »
پس از قتل های زنجیره ای پاییز سال 1998 که داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری و دو تن از رهبران کانون نویسندگان به نام های محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به دست افراد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، کمیته ای متشکل از روشنفکران و افراد سیاسی مترقی با این ترکیب در تهران تشکیل شد : ناصر زرافشان ، کاظم کردوانی ، احمد صدر حاج سید جوادی ، علی اکبر معین فر ، شاه حسینی ، فریبرز رئیس دانا و خانواده های فروهر و مختاری و پوینده

IV

سرمقاله نویس و عضو هیئت تحریریه مجله ی مستقل سیاسی اجتماعی فرهنگی « جامعه سالم »
این مجله پس از انتشار 40 شماره به دستور دادستان اسلامی تهران در سال 1998 ممنوع شد

همکار مجله ی مستقل فرهنگی اجتماعی سیاسی « آدینه »
این مجله پس از انتشار 110 شماره به دستور دادستان اسلامی تهران در سال 1999 ممنوع شد

همکاری با نشریه های ادبی ، زبان شناسی ، سیاسی « آبان » ، « کلک » ، « لقمان » ، « ترجمه » و

V

استاد دانشگاه امام صادق در تهران 1987 – 1998
استاد زبان فرانسه در انستیتو فرانسه تهران 1980-1983
استاد زبان فرانسه و رییس دپارتمان فرانسه در کانون زبان ایران 1984 – 2000

افزون بر 20 مقاله ی سیاسی و جامعه شناختی در باره ی مسایل ایران که در نشریه های مستقل داخل کشور چاپ شده است ، علاوه بر کارهای تحقیقاتی منتشر شده در حوزه های زبان شناسی و جامعه شناسی اد بیات از جمله: ( در باره ی آثار مارسل پروست ، آندره مالرو ، صادق هدایت ، جلال آل احمد ، احمد شاملو ، مهدی اخوان ثالث ) ، ترجمه کتاب در باره ی آندره مالرو و آلبر کامو

VI

پیشیینه ی فعالیت در جنبش دانشجویی خارج کشور

بنیان گذار سازمان دانشجویان ایرانی شهر گرونوبل فرانسه

عضو بنیان گذار فدراسیون دانشجویا ن ایرانی در فرانسه – عضو کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی

دبیر کنفدراسیون جهانی

عضو هیأت مسؤلین کنفدراسیون جهانی در کنگره شانزدهم

دو سرمقاله به زبان فارسی و انگلیسی


In Defence of

Democracy and Freedom

for Iran


4698_729437000341_10053276_45668971_1120430_s

Unconditional democracy for all the voices who are concerned about Iran is what prompted us to put this blog together. Whether a sole individual or an organized group; whether a voice that screams within the borders of Iran or a voice that re-speaks from outside Iran, this blog aims at providing the space for intelligent and free dialogue between us. Us includes all concerned about the political future of Iran, both Iranians and non-Iranians; both those living in Iran and those who live in other countries. Our policy is based on inclusion, promotion of freedom of speech, and promotion of pluralism and democracy


The world has witnessed a surprising yet predictable uproar of dissatisfaction in Iran in the past few weeks. Remarkably, the people of Iran chose the ballot box as the catalyst for wanting democracy, fairness and freedom. This choice is remarkable as it provides a basic framework for the growing democratic demands in Iran to flourish and take root in the society. What people want to achieve through this basic right to democratic elections is open to debate and discussion and that is the wisdom of this movement. The Iranian people are saying in one voice that they want free and fair elections; and, that they want their votes to count in the shaping of their future. This is an important first step, after which step the competing ideas, ideologies, and platforms must be debated and put into fair competition for people to choose their way. In this blog, we provide the space for the dialogue to materialize. We want to allow the voices and the ideas to speak and converse; the discourse to get started. We do not claim that we are the only space provider as the recent movement in Iran has inspired many to do what they can to support and enhance the movement. We only offer to assist also in this sphere with this blog

We disagree with those who argue that certain voices must be quiet in order to keep unity in the Iranian movement; that to support the people of Iran means that all voices must be reduced to the most common denominator. Unity must arise from free choice and exchange of knowledge. Silencing will never produce unity; history shows that silencing only results in some kind of dictatorship

We do not provide space for slogans of any kind, but we do provide the space to discuss and analyse them. Furthermore, we endorse respect for all views and will not post any comments that are disrespectful to others. For example, if someone wishes to criticize a view, we encourage them to focus on the ideas and refrain from personal and unsubstantiated attacks

In a healthy democracy, pluralism is encouraged and celebrated। Democracy must be practiced at all levels in our social interactions. We disagree with censorship of ideas with the justification that the majority may not agree with it. It is a fundamental principle of democracy, in our view, that dissenting voices not be censored. The current movement is asking for fairness in the election process in order for Iran to walk towards democracy. It is therefore contradictory to democratic principles to silence others. In this blog, we welcome all ideas; whether “right”, “left”,” religious” or “atheist”. Your views are welcome here so long as you respect the right of opposing views with the same standard that you wish your own freedom of expression be

Please see Farsi Editorial and Interview with M.Kazem Kardavani

Using this article on line or in print would be appreciated being accompanied by linking to the page. Thank you

http://koodetanews88.files.wordpress.com/2009/07/266.jpg

Saturday, July 25, 2009

تبادل نظر مهمترین چالش امروزِ جنبش نوین در ایران

Election-Protests-Jun18B-Tehran-highres4

این جنبش و این خروش یک روز می بایست سر بر آورد. دلاوری های دختران و پسران ما یک روزه سر بلند نکرد. سال ها جنگ و گریز با موانع ریز و درشت و دفاع از نقض اولیه ترین حقوق بشری و کنترل مداوم کوچکترین مسائل خصوصی با آیه و حدیث و فقه و شرع سرانجام به مردم ما آموخت که با پوشال هایی توخالی روبرو هستند. سال های سال نیروهایی که خود را قیم و وکیل همه ی مردم تلقی می کردند، روسری زنان را تا روی ابروان پائین کشاندند. زنان آن را تا پس کله پس زدند. آنها روژ لبان را پاک کردند. دختران خونین ترینش را بر لب مالیدند. پسران آخرین مدل موی سر و لباس را اختیار کردند و پی اخراج از کار و بازی در زمین فوتبال را به دل مالیدند. انگشتان مهربان پیوسته ی دختران و پسران عاشق را بهانه ای ساختند برای اینکه آنها را به زندان بیاندازند و آنان با دسترسی به اینترنت به هرچه تجربه های زیباتر دست یافتند. موسیقی را از قلب مردم خواستند پاک کنند، در زیر زمین جوانان ما زیبا ترین رپ و پاپ را علم کردند. برای توی رختخواب و مستراح آدم ها نیز فقها هر کدام طرحی زدند و برای مردم تعیین کردند چه گونه زنی را مردم با چه شمایلی دوست بدارند و با تبلیغ ازدواج موقت و گشایش بنیاد های مربوطه فحشاء را در کشور ما برسمیت در آوردند. قوانین فرا مرد سالاری در ایران بویژه زنان را در وضعیتی کاملاً ناعادلانه قرار داد و چه بسا زن ها که در سال های اخیر شوهران خود را به قتل رساندند

Election-Protests-Jun18B-Tehran14

به جای پایه ریزی مستحکم تولیدات صنعتی پیشرفته و ایجاد اشتغال سالم برای همگان، گدا پروری را ترویج و نهادینه نمودند. کشاورزی و دامداری در بسیاری از مناطق ایران تعطیل شد و یا باز آوری به اندازه ای کاهش یافت که اغلب مواد اولیه ی غذایی از جمله گندم و برنج و گوشت از خارج وارد می شوند. کارگران کشاورزی در شهرهای بزرگ به انواع مشاغل دست سوم و چهارم و مصرفی دست یازیده اند. کارگران که از ارکان اصلی تولیدات بزرگ صنعتی هستند و دراغلب جنبش های کشور بخصوص در صنایع نفت، ماشین سازی، پتروشیمی در گذشته اهمیت چشم گیر داشته اند، به لحاظ اقتصادی در وضعیت نابسامانی قرار دارند. اساتید و معلمین از جمله اقشاری هستند که همواره با مشکلات اقتصادی و در نتیجه خانوادگی در تقلا بوده اند

درآمد حاصله از منابع ملی ما را صرف کمک به نیروهای فرا افراطی مذهبی منطقه کردند. اقتصاد ناسالم و بیمار جامعه در ایران بسیاری از مغز های ما را به خارج از کشور پناه داد. زندان و شکنجه و اعدام در پاسخ به دگر اندیشی و آزادی خواهی، کل کشور ما را به زندانی بزرگ تبدیل کرد. یک روز می بایست بندها از هم گسسته می شدند، و میله های قفس می شکست تا هوای آزاد به زندگی مفهوم دهد

اگر امروز جوان 20 ساله باتوم نیروی انتظامی را از دست او بیرون می آورد، دختر 18 ساله دلاورانه فرد بسیجی را تعقیب می کند گاهی فقط به این دلیل که گوشه ی دامنش دریده شده و جمعی از مردم مزدوران را خلع سلاح می کنند، به دلیل تجربه های مداوم دفاع از حقوق معمولی روزانه و اعتراض به قوانین پدرسالارانه و دیکتاتوری در مقابل نیروهای مزدور در سی سال گذشته است. مردم در جنگ و گریز دائمی آبدیده شده اند. در کشوری که 20 در صد از مردم به کامپیوتر دسترسی دارند و 63 در صد از دانشجویان را زنان تشکیل می دهند، زمانی که انقلاب اینترنت، فیس بوک و توییتر دنیا را به یک دهکده تبدیل ساخته است، زمانی که دیگر تردیدی باقی نمی ماند که دولت مداران دزدانی با چراغ دین هستند که هم مردم وهم جغرافیا و هم اموال و نه فقط رأیشان را سی سال به سرقت برده اند، 30 سال جنگ و گریز با عوامل مزدور از مردم ما قهرمانانی ساخت که نه تنها پایه های حکومت مداران بلکه حاکمیت و مشروعیت مدافعان مذهب برای حکومت داری را به لرزه در آورد

حال این توده ی خروشان که مهمترین سد جنبش، شکست بت، را از سر گذرانده و با خود باوری شگفت انگیز کشتن بیداد را عزم نموده است، چگونه می بایست این مهم را به سرانجام برساند؟


دشمن امروز با دشمن30 سال پیش متفاوت است. مبارزین جان باخته از درون همین دشمن بیرون آمده اند. بسیاری دلاوران فعلی از فرزندان مبارزین انقلاب پیشین هستند. تجربیات مبارزین سی سال پیش گاهی بس تلخ است. تجربه ی رادیکالیسم بی دم و اشکم و بدون ارزیابی از مجموعه ی اوضاع و موقعیت مشخص تاریخ که با سر توی دیوار می رفت و هم خود وهم اطرافیان را نابود می ساخت، پشت سر گذاشته شده است. دنباله روی از مکاتب وارداتی جهان نه فقط کاربرد نداشته بلکه به جای هدایت گری نفاق و پراکندگی را سبب بوده است. انگیزه های عدالت خواهی بدون راه یافت علم و مطالعه، آزادیخواهان عدالت خواه را در جایی نشاند که هیچ تصور نمی رفت

اکنون مردم که در عرض 30 سال نتایج انقلابی را که از همان آغاز رنگ دیگری به خود گرفت تجربه کرده اند، چه راهی باید پیش گیرند تا این بار حقانیت خود را در عرصه ی حکومت داری به محک بگذارند؟ در جنبش فعلی ایران نه مذهب، نه مکاتب چپ کمونیستی دخالت ندارند. در این خروش عظیم ملی هیچ کشور خارجی مورد نظر نیست. حال در چهارچوب سر زمینی که یکی از چهار راه های حساس جغرافیای روی زمین است، مردم چگونه با حاکمیتی به مبارزه ادامه دهند که بسیاری از حتی روحانیون، روشنفکران مذهبی و میلیسیای سر سپرده در اوائل انقلاب را نیز از صف خود خارج کردند. هواداران سفت و سخت این رژیم در 30 سال پیش، اکنون با اقوام و آشنایان به خیابان آمده اند برای احقاق حقوق انسانی و برحق خود

تجربیات دست کم صد سال گذشته در ایران مبارز، را ه یافت هایی نوین را می طلبد که با تجربیات مبارزاتی پیش از این می تواند متفاوت باشد. نسخه های پیچیده شده کارگر نیست. بیداد موجود درمان مشخص خاص خود را در کشور ما ایران می طلبد. اینست که برای همگان، ایرانیان داخل و خارج، سیاسیون و مردم عادی این سئوال مطرح است که چه باید کرد؟ چه باید کرد که همگام با خواست و اهداف دموکراتیک و اجتماعی مردم هماهنگ باشد، چه باید کرد که حتی الامکان از خونریزی جلوگیری شود و مردم هم چون انقلاب های گذشته گوشت دم توپ نباشند. و نیز با اتخاذ سیاست های کوتاه مدت و بلند مدت نادرست جنبش به راهی کشیده نشود که این بار نیز حقوق مردم پایمال شود

در این راستاست که مهمترین مسئله از جانب کسانی که در پی راه حل های مناسب هستند، می تواند پیشبرد گفت و گو بر پایه ی مطالعات علمی، تحقیقی و مستند، و درس گیری از تجربیات گذشته باشد و در نخستین دستور کار جنبش قرار گیرد. این گفت و گوها که همه ی آحاد مردم را با هر گرایش و اعتقادی می تواند در بر گیرد، با تمرین دمکراسی غایب در قرن ها سرزمین پدرسالاری و توتالیتاریستی، بی آنکه بخواهد دیدگاه خود را تحمیل نماید، می تواند تلاشی باشد مؤثر، هر چند قطره ای در دریای متفکرینی که هم اکنون سر در فکر راه یابی پیروزی زیبائی بر زشتی دارند، تا با تفاهم و هم فکری به راه یافت هایی مثمر ثمر برای به انجام رساندن خروش و انقلاب بی نظیر امروزین دلاوران سرزمینمان برای حکومت مردم دست یابند

این بلاگ تلاش دارد نقشی موثر اگرچه اندک در این راه داشته باشد و با انجام مصاحبه ها و چاپ مقالات در باره ی مسائل اساسی و مشخص امروز در زمینه های تاریخ، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست کشورمان، در حد امکان دری برای تبادل نظر بازگشاید. امیدواریم کسانی که تمایل به توسعه ی پر بار این گفت و گو دارند، مطالب درج شده را مطالعه نمایند و با بررسی و تحقیق لازم در رشد و باروری تفکر دموکراتیک و نهادینه شدن روح آزادی سهیم شوند. از آنجا که مبنای حرکت بر اساس اندیشه و پژواک پرداخت و کار شده گذاشته شده است، از چاپ مطالبی که حرف تازه ای برای گفتن ندارند، کلی گویی ها، گفتارهای کلیشه ای سال ها پیش از این، پلمیک های سطحی گفتارهایی به منظور فحاشی، تحقیر، خودنمائی و فضل فروشی و جبهه گیری معذور خواهد بود

به امید نهادینه شدن آزادی و دموکراسی تمام آحاد کشورمان

به سرمقاله ی انگلیسی و گفت و گو با آقای کاظم کردوانی رجوج فرمائید

انتظار می رود انتشار مجدد این اثر با ارائه ی لینک صفحه و ذکر نام بلاگ همراه باشد

Election-Protests-Jun18B-Tehran-highres3