Tuesday, November 10, 2009

تحلیلی بر جنبش اخیر مردم ایران
کاظم کردوانی

بخش های پایانی


پی آمدهای جنبش

برگرفته از اخبارروزدوشنبه شهريور ۱٣٨٨ - ۲۴ اوت ۲۰۰9
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=23448

شهری (دولت- شهر، پولیس) که تنها به یک نفر تعلق داشته باشد، شهر نیست - سوفوکل ، آنتیگون


این مقاله، متن کامل شده ی دو سخنرانی صاحب این قلم است در دو جلسه. یکی در جلسه ی «بحث آزاد و گفت و گو» (به ابتکار «جمعیت پشتیبانی از مطالبات و مبارزات مردم ایران») در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۲۰۰۹ در سالن شهرداری شونبرگ برلین و دیگری در مراسم بزرگ داشت زنده یاد سهراب اعرابی و دیگر جان باختگان راه آزادی ایران (به ابتکار «کانون ره آورد» شهر آخن) در شهر فالس هلند در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۹

در این مقاله، به جز آن جا که به طرح دیدگاه های خود پرداخته ام که عمدتاً در آخرین بخش آن دیده می شود، در بررسی و تحلیل جنبش همه ی کوشش من در فاصله گرفتن از خود بوده استاین نوشته در شش بخش تنظیم شده است


پنج، پی آمدهای این جنبش؛
شش، ضرورت ها و چند پیش نهاد


پنج ، پی آمدهای جنبش
پی آمدهای این جنبش را می توان دست کم در هفت مقوله دسته بندی کرد

1

اعتماد مجدد مردم به نیروی خود

اگر در زمان انتخاب دوره ی نخست ریاست حمهوری آقای خاتمی ، مردم پس از سال ها به نیروو توان خود پی بردند ؛ اما ناکام ماندن دوره ی اصلاحات – بی آن که بخواهم چشم بر موفقیت های نسبی آن ببندم – و برآورده نشدن توقعات مردمی که با هزاران آرزو به میدان آمده بودند ، باعث کناره گرفتن مردم از سیاست شد و با خود سرخوردگی ها ی فراوان فردی و اجتماعی به همراه آورد . این سرخوردگی اجتماعی و احساس بی تأثیر بودن در روند جامعه ، در دوره ی ریاست جمهوری پیشین به اوج خود رسید ؛ اما این حرکت عظیم – که دلیل های آن را پیش تر برشمردیم – یک بار دیگر و بسیار عمیق تر ازپیش مردم را به نیروی خود واقف کرد

2

اصول گرا ، اصلاح طلب ، مردم تعیین کننده
تمام فعل و انفعالاتی که تا کنون در هیئت حاکمه انجام می گرفت ، حرکتی هایی بود بدون حضور مردم و در بالا . و تقریباً تنها در بالا. حتا در دوره ی آقای خاتمی هم ، فعل و انفعالات حکومتی ، در تعامل و بده و بستان های متداول میان دو جناح اصلاح طلب و تمامت خواه حکومتی انجام شد . اما این بار ، ملت ایران با این خیزش عمومی خود در مقام عامل تعیین کننده مطرح شد و مطرح است

3
روند اجتماعی شدن نسل جوان

این جنبش ، موقعیت ویژه ای برای « اجتماعی شدن » ( سوسیالیزاسیون ) نسل جوان ما بود . دراین حرکت عظیم ، بسیاری از جوانانی که تا دیروز حتا به فکر تطاهرات و به خیابان آمدن نبودند ، با نیرویی شگرف در یک امر اجتماعی بزرگ شرکت کردند . هنگامی که نسلی در چنین تجربه ی عظیمی شرکت می کند ، برای یک دوره ی تاریخی این تجربه را با خود می برد و از آن بهره می گیرد ؛ حتا اگر در آینده ای این جنبش در فراز و فرود های طبیعی خود مدت زمانی فروکش کند . از درون چنین تجربه های بزرگی است که متخصصان سازماندهی و ره بران آینده ی جامعه می توانند تربیت شوند و درس بیاموزند و سربرآورند
در این خصوص دو نمونه ی کوچک ( در قیاس با وسعت جنبش امروز ملت ما ) اما مهم هم اکنون پیش چشمان ماست . جنبش زنان و جنبش دانشجویی ، به رغم همه ی سرکوب ها یی که علیه آنان اعمال شده است ، توانسته اند ازدرون خود کسانی را پرورش دهند که به نوبت امر پیش برد و هدایت این حرکت ها را تا به امروز ادامه بدهند

4

اجتماعی شدن داوطلبانه

در این جنبش یک امر مهم « اجتماعی شدن داوطلبانه » اتفاق افتاده است . برآیند مشخص این موضوع را می توان در فعالیت های – نه چندان بی خطر – کنش گران اجتماعی دید که عکس و فیلم های ویدیویی – اغلب – با استفاده از تلفن همراه – از تظاهرات و... تهیه می کنند و به خارج کشور ( فیس بوک ، تلویزیون ها ، تارنماها و... ) می فرستند یا با به راه انداختن وبلاگ های خلق الساعه در نشر اخبار و وقایع جاری کشور بسیار فعال هستند
5

درک تاریخ

به رغم دو نسلی که پیش ازانقلاب در امر سیاست دخالت کرد و دو تجربه ی خونین سرکوب در دوره ی شاه و زمان حکومت اسلامی را در کارنامه ی خود دارد ؛ نسلی که در دوران انقلاب و پس از آن به دنیا آمد و امروز حداکثربه سن های سی و پنج سالگی و چهل سالگی رسیده است ، جنین سرکوب خونین و همه جانبه ای را تجربه نکرده بود . سرکوب دانشجویان وجود داشت ، سرکوب زنان بود و ... اما همه ی این سرکوب ها ، شامل قشر نازکی ( در مقایسه با کل یک نسل و جامعه ) از دانشجویان و زنان و روشنفکران فعال می شد ؛ حال آن که امروز تمامی یک نسل ( اگر هر نسل را در وضعیت خاص جامعه ی ایران بیست سال فرض کنیم ، بهتر از دو نسل به رشد رسیده ی پس از انقلاب صحبت کنیم ) و یک جامعه با این تجربه روبرو ست . امروز برای این نسل ( یا این دو نسل ) جوان ، آن بخش از تاریخ سیاه ایران قابل لمس شده است . امروز با این تجربه ، جوان ایرانی سخن دو نسل پیش از انقلاب را بهتر درک می کند . امروز – شوربختانه – واژه ی کودتا ، سخنی نیست که تنها می بایست از لابلای صفحه های تاریخ چیزی از آن می شنید ، آن را تجربه می کند . امروز ، این نسل بهتر درک می کند که چرا آن دو نسل پیش از انقلاب این همه بر واقعه ی تلخ کودتای ۲٨ مرداد تکیه می کنند و چگونه آن کودتا در روح و روان دو نسل آن تأثیر مخرب را برجای گذاشت و مملکتی را از سیر طبیعی خود بازداشت
6

اعاده ی حیثیت از مردم ایران

جنبش بزرگ و مدنی ملت ما ، آبروی بر باد داده شده ی ما ایرانیان را به ما بازگرداند . جهانیان که تا امروز تصویر ایران و ایرانی را در چهره ی احمدی نژاد و سخن های سفیهانه او می دیدند ، دریافتند که این مردم به جهانی کاملأ مغایر با دنیای پراز کینه و شرارت و جهل و تحجر احمدی نژاد و حامیان اش ، تعلق دارند . مردم ایران با جنبش تجدد خواهانه و مدنی خود به جهانیان نشان دادند آن تصویری که از آنان در جهان ساخته اند ، نه از آنان که شایسته ی گروه اقلیت حاکم است که کالایی جز خشونت و سرکوب و ترور برای عرضه ندارند . این جنبش مردم ایران ، بزرگ ترین هدیه ی ملت ما به ایرانیان خارج کشور هم بود . امروز ، ایرانی های مقیم خارج کشور بر اثر این جنبش از آن لاک دفاعی خود خارج شده اند و میان مردم کشورهایی که در آن زندگی می کنند ، قرب و منزلتی فراوان یافته اند . هم چنین باید گفت در این سی سال پس از انقلاب ، هرگز چنین هم دلی و هم آوایی با ملت ایران میان ایرانیان مقیم خارج وجود نداشته است . آن چه ایرانی های خارج کشور ، همه و اغلب هم به صورت متحد ، در پشتیبانی از هم میهنان خود انجام دادند در این سی سال بی سابقه بوده است . بسیاری از جریانات متضاد سیاسی خارج که در این سال ها به ندرت کنارهم می نشستند ، بر اثر این جنبش کوشش کردند زمینه های مشترک هم کاری بیابند و د راغلب موارد هم موفق شدند . بسیاری از ایرانیانی که در گذشته در فعالیت های سیاسی شرکت داشتند ، اما سال ها بود که از امرسیاست کناره گیری کرده بودند ، مجددأ پا به عرصه ی فعالیت گذاشتند . بسیاری از ایرانی هایی که مشغول کارو زندگی خود بودند و اصولاً رغبتی به شرکت در امورسیاسی و اجتماعی نشان نمی دادند ، این بار با جان و دل در فعالیت های پشتیبانی از مطالبات و مبارزات مردم شرکت کردند

7

هم دردی و هم بستگی جهانی

هم دردی و هم بستگی و پشتیبانی جهانی از جنبش اخیر مردم ایران به یاد ماندنی است . در همه ی دوره ی سی ساله ی پس از انقلاب سابقه نداشته است که جهانیان ازهر گروه و دسته ای ، چنین فعالانه از مردم ایران پشتیبانی کرده باشند . این پشتیبانی منحصر به سیاست مداران و روشنفکران و فعالان حقوق بشر و احزاب و سازمان ها نبود ، بلکه شامل مردم عادی کوچه و خیابان هم می شد . این هم دردی و پشتیبانی خودجوشی که مردم دنیای غرب با مردم ایران نشان دادند ، در مقایسه با پشتیبانی از مبارزات مردم دیگر کشورها هم بی سابقه بود ؛ شاید با تنها نمونه ای که می توان مقایسه کرد ، هم دردی و هم بستگی مردم این کشورها با مبارزات « جنبش همبستگی » مردم لهستان در دوران پیش از فروپاشی شوروی سابق باشد

8

شکاف ها

یکی دیگر ازپی آمدهای جنبش مردم ایران ، شکاف هایی است که درسطح جامعه و در ارکان حکومتی به وجود آورده است و نیزتبعات ان در سطح روابط بین المللی است (2)1

الف : شکاف میان ملت – حکومت

درهرجامعه ای از غرب تا شرق از شمال تا جنوب ، همواره میان حکومت ها و ملت ها شکاف وجود دارد ، اما در حکومت های دموکرات وحتا تا حدودی دموکرات کوشش می شود ( با همه ی تفاوت هایی که می شود میان حکومت ها تصور کرد ) که این شکاف ها به حداقل برسد . وجود احزاب و سازمان های سیاسی ( که هریک بخش هایی ازمردم را نمایندگی می کنند ) و شرکت آنان در مجلس و قدرت حکومتی و سایرمراکز کلان راه بری جامعه ، وجود احزاب و سازمان ها و سندیکاها ی کارگری و حرفه ای و مدنی وشرکت مستقیم آنان در تصمیم گیری ها ( در مراکزتصمیم گیری کارخانه ها و سیاست های دولتی یا درمرکز های تصمیم گیری های دولتی در امورسیاست های بازرگانی و تجاری ومالی و...) و همه و همه ، برای کم کردن و به حداقل رساندن این شکاف میان حکومت و ملت است . اما در ایران ، چه در زمان شاه و چه امروز ؛ حکومت ها نه تنها علاقه ای به سهیم کردن مردم در قدرت نداشته اند که سهل است ، با تمام نیرو از آن جلوگیری کرده اند . دردوران حکومت اسلامی نیز، با ممنوع کردن تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی و فعالیت های سیاسی غیرحکومتی ، با دولتی کردن سندیکا ها و سرکوب سندیکاهای ی غیردولتی ( نظیرسندیکای شرکت واحد ) ، با برخورد امنیتی به هر نوع تشکلی ( حتا تشکل هایی نظیر کانون نویسندگان یا سازمان های غیردولتی ) ، هیچ حقی برای شرکت مستقیم مردم درتعیین سرنوشت خود نشدند . اما برخورد خشن حکومت با مردم در این انتخابات و کودتای انجام شده ، این جدایی و شکا ف میان حکومت و ملت را به درجه ای رساند که تا کنون سابقه نداشته است

ب : شکاف میان اصلاح طلبان و تمامت خواهان / ولایت فقیه و ولی فقیه

تضادهایی که میان دو جناح اصلی حکومت از دهه ی شصت بروز کرد با آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی به مرحله ی جدیدی رسید و در طول تمام هشت سال دولت خاتمی درگیری ها و کشمکش ها ی – گاه بسیار حاد – میان آنان ادامه داشت . اما در این انتخابات و اتفاقات پس از آن ، تمامت خواهان بخصوص جناح تندرو و کودتاچی آن کمر به حذف کامل اصلاح طلبان بستند و با زندانی و شکنجه کردن ره بران اصلی جریان مخالف ، این درگیری را به سطح خونینی رسانده اند . از منظر دیگری می باید توجه کرد که از نخستین دوره ی ریاست جمهوری محمد خاتمی ، میان اصلاح طلبان حکومتی و ولی فقیه تفاوت نظرو سلیقه در روش حکومتی و اداره ی کشور آغاز شد . اگر آن اختلاف ها بیش تر در چارچوب « اختلاف نظر » در چگونگی حکومت کردن قابل تبیین بود ، امروزاین اختلاف به « اختلاف معرفتی » تبدیل شده است . هر چند امروز، اصلاح طلبان حکومتی وفاداری خود را به اصل « ولایت فقیه » - با سایه روشن های فراوان – اعلام می کنند ، با « ولی فقیه حاضر » مشکل دارند ؛ حتا بخشی از آنان این مشکل را غیر قابل حل ارزیابی می کنند

پ – شکاف میان روحانیت و دولت

اگر برخوردهای حکومت با آقای آیت الله شریعتمداری و آقای آیت الله منتظری را از سنخ دیگری از تضادها برشماریم که می بایست در مبحث دیگری به آن پرداخت ؛ می توان گفت که همه ی دولت هایی که تا دوره ی احمدی نژاد سکان قوه ی مجریه را به دست گرفتند ، نه تنها از درگیرشدن با نهاد روحانیت شدیداً پرهیز می کردند ، بلکه همواره کوشیدند با این نهاد – و نه دو،سه نفر – رابطه ی حسنه برقرار کنند و مستظهر به حمایت آنان باشند . اما با شروع دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد ، آرام آرام تضادهای این جریان جدید به قدرت رسیده - و مدعی داشتن توان اداره ی تنها ی کشور – با این نهاد شروع شد و اوج آن در انتخابات اخیر بود . موضوع مشایی ، دوست و هم فکر و مشاور احمدی نژاد ، گوشه ی بسیار کوچک و ناچیز این تضادها بود . این تضادها را عمدتأ می توان در دو حوزه بررسی کرد . یکی ، تضاد های مالی و اقتصادی و قدرت حکومتی گروه های نظامی – امنیتی حریص حامی احمدی نژاد بر سر تقسیم غنائم با بزرگان نهاد رسمی روحانیت حکومتی است و دیگری ، وابستگی احمدی نژاد و هم فکران اش به یک جریان وشبکه ی فرقه ای که خود را به امام زمان متصل می دانند و در ایران به « امام زمانی ها » معروف اند . اینان معتقدند که خود با امام زمان مستقیمأ در رابطه هستند . در چنین وضعیتی ، طبیعی می نماید که در این رابطه ی مستقیم ، به رابطی – که آخوند غیر خودی باشد – میان خود و امام دوازدهم شیعیان نیازی نداشته باشند . از این بُعد ، می توان آن ها را به یک معنا ضدآخوند هم محسوب کرد

ت – شکاف میان اصول گرایان

با آن که احمدی نژاد در دوره ی نهم ریاست جمهوری ، نامزد مجموعه ی طیفی بود که نام اصول گرایان را برخود نهادند ، از بدو شروع کار ریاست جمهوری احمدی نژاد اختلاف درون این مجموعه به ظاهر یک دست آشکار شد و رفته رفته با تک روی ها و یکه تازی ها و ندانم کاری ها و بی سیاستی ها احمدی نژاد شدت یافت و در آستانه ی انتخابات و در جریان آن در همه ی سطوح آشکار شد . جداشدن و موضع گیری های بزرگان جریان اصول گرا ، نظیر آقایان باهنر و لاریجانی و توکلی و مطهری ، برآیند ی ازاین اختلاف های فزاینده است

ث – شکاف در نهاد روحانیت

نهاد دیرپا و پرقدرت روحانیت در زمان شاه هم از کمک های مستقیم وغیرمستقیم حکومت برخوردار بود ؛ اما درمجموع توانسته بود با اتکاء به مردم و متدینین و پول سهم امام و خمس و ذکات ، استقلال خود را حفظ کند و موفق شده بود در همان چارچوب سنتی و مرسوم مخصوص حوزه ، رابطه خود با حکومت را تنظیم کند و اعتبار خاص خود را داشت . اما پس از انقلاب و به حکومت رسیدن روحانیان ، این نهاد به حکومت وصل شد و وابسته . این وابستگی تنها به شرکت درحکومت خلاصه نشد ، بلکه با دست اندازی بسیاری از بزرگان حوزه به عرصه های پرسود مالی ( کارخانه ها ، معادن ، تجارت ، صادرات و واردات و... ) و با اختصاص یافتن بودجه های هنگفت حکومتی به نهادهای ریزو درشت روحانیت و با به کارگمارده شدن بسیاری از علمای درجه دو و سه و طلاب علوم دینی در کارهای حکومتی و بهره وری آنان از « رانت های حکومتی » عملأ بخش مهمی از روحانیان – حساب آن بخش از روحانیت که تن به این آلودگی نداد ، در این جا موضوع بحث نیست – به کارمندان و پایوران حکومتی تبدیل شدند . نه امروز که مدت زمانی است که روحانیت غیروابسته این ازهم پاشیدگی درونی نهادهای روحانیت را گوشزد کرده است و زنگ خطر را به صدا آورده است ؛ اما تا زمانی که جامعه آرام می نمود و نارضایتی و خشم مردم در شکل جنبش همگانی بروز نکرده بود ، این آقایان می توانستند شنیده ها را نشنیده بگیرند و دیده ها را ندیده ، حال آن که امروز وضعیت به کلی فرق کرده است . آخوند – این واژه را با معنای تصغیری مرسوم امروزایران به کار نمی برم – بدون مردم نمی تواند زندگی کند . به گفته ی دوست روحانی عزیزی که خلوت و جلوت اش یکی است ، ساده ترین شکل این نیاز حضور مردم پای منبر و در مجلس روضه خوانی آخوند است . بحران امروز ایران ، تنها در خیابان دیده نمی شود ، بلکه به پستوها و حجره های حوزه های علمیه هم کشیده شده است . بی جهت نیست که حتا علمای بزرگ طرفدار جریان راست حکومتی نه در کنار احمدی نژاد که از حمایت آشکار آقای خامنه ای برخوردار است ، که در برابر او قرار گرفته اند

ج – شکاف دردرون نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی

هریک از بخش های نیروهای نظامی و انتظامی ایران ، شکل گیری و ترکیب خاص خود رادارد . شکل بندی ارتش با ساختاری با دیرینه ای بیش از هشتاد سال به نوعی است ، سپاه پاسداران که پس از انقلاب و با مسئولیت و مأموریت خاص تشکیل شد ، نوع دیگری است ؛ نیروی انتظامی که از ادغام شهربانی وکمیته تشکیل شد وضعیت دیگری دارد ، بسیج که در دوران جنگ متولد شد و سپس به سپاه وصل شد ، نیروهای ویژه ای که منحصرأ برای سرکوب تربیت شده اند و... هریک از این نیرو ها دارای وضعیت خاصی است . در نتیجه ، نه مجموعه ی یک دستی است و نه می توان یک دست دانست ، حتا در درون خود . اما دوموضوع را می بایست در این بحث در نظر داشت . یکم ، نیروهای نظامی و انتظامی ایران ( غیر از نیروهایی که منحصرأ برای سرکوب و کشتار تربیت شده اند و تعلیم دیده اند ) نمی توانند از تأثیر چنین حرکت بزرگی برکنار بمانند . دوم ، تضادهای درونی نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی به علت ساختار خاص این نیروها و حاکمیت شدید کنترل حکومتی و حاکمیت سلسه مراتب سخت ، به سادگی به بیرون منتقل نمی شود . امابراساس اندک قرائن موجود و اندک خبرها و واکنش هایی که شنیده می شود ، می توان بروجود تضاد و نوعی شکاف در درون این نیروها نیز صحه گذاشت

چ – تبعات در روابط بین المللی ایران

بررسی بازتاب جنبش مردم ایران در سه حوزه ی روابط بین المللی ایران حائز اهمیت است

1

رابطه ی ایران با غرب و کشورهای منطقه

در این سی سال ، هیچ گاه نمایندگان رسمی دولت ایران چنین بی پشتوانه ی مردمی نبوده اند . از این پس در هر مذاکره ی رسمی با کشورهای غربی و منطقه ، طرف مقابل می داند با کسانی روبروست که در ضعیف ترین موقعیت داخلی هستند و از پشتوانه ی مردمی بی بهره اند . اغلب در چنین وضعیتی ، طرف ضعیف برای حفظ بقای خود به هر کاری دست خواهد زد و به سازش های غیراصولی تن خواهد داد و در عین حفظ مواضع قبلی خود در کلام ، به دادن امتیازهای فراوان در نهان دست خواهد یازید . احتمال دومی راهم باید در نظر گرفت ، وآن در پیش گرفتن سیاست های بحران زا و ماجراجویانه از سوی احمدی نژاد و نظریه پردازان او است . ازهمین امروز، همه ی ما می بایست شدیدأ نگران به خطر افتادن جدی منافع حیاتی ملی و میهنی خود باشیم که در پای منافع عده ی قلیلی قدرت طلب و مردم ستیز به قربان گاه برده می شود . مجموعه ی نیروها و کنشگران و روشنفکران ومتخصصان سیاسی،اجتماعی،فرهنگی ایران ازاین پس می بایست با هوشیاری به مراتب بیش از گذشته مجموعه ی رفتارهای بین المللی حاکمان حاکم را مد نظر داشته باشند و تا آن جا که توان و امکان دارند با روشنگری های خود در سطح ملی و بین المللی ، ازمنافع مردم ایران حفاظت کنند
2

رابطه جمهوری اسلامی و ملت های مسلمان

در چهارسال گذشته ، احمدی نژاد ( به اتکاء حامیان اش ) با خرج رقم های سرسام آورپول در کشورهای مختلف و با اتخاذ گفتمان ضدغربی و ضدآمریکایی و ضد اسراییلی و با موضع گیری های سفیهانه و ضدانسانی ، توانسته بود در بخش هایی از مردم کشورهای عربی و کشورهای مسلمان غیرعرب محبوبیتی به دست آورد . هم چنین توانسته بود چنین القاء کند که گویا از زبان مردم ایران سخن می گوید و ازپشتوانه ی کامل آنان برخوردار است ؛ اما این جنبش عظیم مردم ، همه ی این تصورات را برهم زد . کم ترین تأثیر کوتاه مدت حرکت آزادی خواهانه ی مردم ایران در میان دوست داران احمدی نژاد در کشورهای مسلمان ، شک است

3

رابطه ی جمهوری اسلامی و حامیان منطقه ای اش

این جنبش مردم ایران ، تأثیرات قابل ملاحظه ای در روابط میان جمهوری اسلامی و حامیان منطقه ای اش نظیر دولت سوریه و حماس و حزب الله لبنان خواهد گذاشت . امروز هم دولت سوریه وهم حماس وهم حزب الله لبنان وهم گروه های عراقی مرتبط با حکومت اسلامی می دانند که دیگر با آن جمهوری اسلامی گذشته روبرو نیستند ، بلکه با حکومت و قدرت گرفته گانی روبرو هستند که زیر پای شان خالی است و با توجه به بحران امروز جامعه ی ایران و آینده ی ناروشن آن ، آینده ی خود را به آینده ی این گروه گره نخواهند زد . با آگاهی از همین ضعف حاکمان حاکم و با شناختی که از روحیه ی کارگردانان فعلی دارند و می دانند که اینان مابه ازای خالی بودن پشت سر ، خواهند کوشید آن را با قدرت نمایی و ابراز وجود خارجی پر کنند ، بیش از گذشته از اینان « باج » خواهی خواهند کرد

از سوی دیگر ، سیاست جدید آمریکا در منطقه است . دولت اوباما ، سیاستی بسیار مغایر با سیاست دولت بوش در پیش گرفته است . با خروج بخش عمده ی نیروهای خود از عراق – و کوشش در کاستن تنش میان مردم عراق و امریکا – با نزدیکی محتاطانه ، اما روزافزون آمریکا و سوریه ؛ با تغییرات هنوز نه چندان آشکار ، اما قابل رویت ، در رابطه ی میان حماس و آمریکا و... حکومت اسلامی به نازل ترین موقعیت خود در دهه ی اخیر در منطقه رسیده است


شش، ضرورت ها و چند پیش نهاد

امروز مشکل می توان در باره ی آینده ی این جنبش سخن دقیقی گفت که با آن چه اتفاق خواهد افتاد ، منطبق باشد . مجموعه ی آن چه پیش ازاین در باره ی مشخصه ها و پی آمدهای تاکنونی حرکت مردم وتداخل عامل ها ی مختلف دروضعیت امروز جامعه گفته شد ، به تنهایی می تواند بغرنجی و پیچیدگی اوضاع امروزایران را روشن کند ؛ اما افزون برآن نوع رفتارحکومت و چگونگی عمل نیروها ی سیاسی و کنشگران اجتماعی برای برون رفت از وضعیت کنونی ، نقش تعیین کننده ی در آینده ی این جنبش خواهد داشت . اما ازهم اکنون می بایست به یک موضوع مهم توجه داشت : با توجه به گذشت بیش از دو ماه از شروع جنبش و تداوم آن به رغم همه ی سرکوب ها و دستگیری ها و کشتارها ، به ظن قریب به یقیین می توان از تداوم آن در آینده سخن گفت . افت وخیزها وفرازو فرودهای آینده ی آن ، جزء لاینفک روند هر جنبش اجتماعی است . سکوت ظاهری و افت های آن های نمی بایست ما را دل سرد کند و تصور کنیم همه چیزبه پایان رسیده است . آن چه امروز ضرورت دارد ، طرح نظر است و بیان ضرورت ها ؛ هر کس و هرنیرویی براساس باورها و دیدگاه های خود می بایست راه کارها ی اندیشیده ی خود را در معرض قضاوت عموم قرار دهد و درجریان گفت وگویی مداراجویانه به رشد جنبش و اعتلای آن یاری رساند . آن چه در پی می آید ، پیش نهادها وضرورت ها از نگاه صاحب این قلم است
( ٣ )

1
هر جنبش اجتماعی اگر در تداوم خود موفق به نهادسازی نشود ، یا بسیاری از دست آوردهای خود را ازدست خواهد داد یا در آینده ای دور و با صرف هزینه های گزاف آن ها را به دست خواهد آورد . این نهادسازی ، گستره ی وسیعی از تشکیل حزب و تشکل های سیاسی تا انجمن های شهروندی و حتا تشکیل محفل های کوچک و جدا از هم را در برمی گیرد

2
اتحاد ، رمز پیروزی . در این جنبش بزرگی که به راه افتاده است ، حفظ اتحاد از مهم ترین وظیفه های هر جریان ونیرو و فرد آزادی خواه و مردم خواه و میهن دوستی است . نیروهای سرکوب گر و تمامت خواه ، با چهره های گوناگون و در نقاب های مختلف ، همه ی هم وغم خود را در پراکندن این جنبش و تفرقه افکندن میان اجزاء تشکیل دهنده ی آن متمرکز کرده اند . همه ، از هر گروه و دسته و جریان یا فردی میان افراد که هستیم ، می بایست با دو چشم بینا متوجه ی این امر خطیر باشیم و آگاه باشیم که پیروزی آزادی خواهان تنها در اتحاد همه ی نیروهای ترقی خواه و ضد استبداد ، اعم از لاییک و مذهبی ، سکولار مذهبی و سکولار غیر مذهبی ، میسر است

3
اتحاد با حفظ تمایز و حفظ هویت . در این سی سال ما دو تجربه ی بزرگ را پشت سرنهاده ایم . یکی در درزمان انقلاب است که با شعار « بحث بعد از مرگ شاه » ، دهان هر دگراندیش و منتقدی را بستند و اجازه ی نفس کشیدن ندادند و شعار « همه با هم » تبدیل شد به « همه با من » و اکثریت عظیم نیروهای دگراندیش هم با آن راه آمد و زیر پرچم « یک و دیگر هیچ » به راه افتاد
دیگری ، در دوره ی اصلاحات است . در دوره ی اصلاحات که با ریاست جمهوری آقای خاتمی شروع شد ، در طیف سکولارهای غیرمذهبی و دگراندیش شاهد سه روی کرد بودیم . نخست ، روی کردی که هیچ تفاوتی میان خاتمی و تمامت خواهان حکومتی قائل نبود و همه را به یک چوب راند وبا دست چین کردن بخشی ازواقعیت ، سخنانی بسیار ناعاقلانه گفت وسیاستی ناعاقلانه تر درپیش گرفت ؛ هم واقعیت جامعه را نادیده گرفت ، هم خود به انزوا کشیده شد ، هم هسته ی درستی که می توانست در بخشی از حرف هایش باشد مکتوم ماند . روی کرد دوم ، کاملأ در تضاد با آن ، همه ی هویت خود را برسر اصلاحات به داو گذاشت و به رغم ماهیت و اندیشه ی خود ، خواست ها و مطالبات خود را به ناکجاآبادی غیرقابل حصول وانهاد و در عمل – نه همواره در بیان – هرگونه تمایزخود را ازبین برد . روی کرد سوم ، کسانی که با درک اهمیت جنبشی که در ایران به راه افتاده است ، بی آن که آن را در وجود این یا آن شخصیت سیاسی خلاصه کنند ، ضمن پشتیبانی از جنبه های درست این حرکت ، تا آن جا که امکان داشتند انتقادها ودیدگاه های خود را مطرح کردند
اگر در خارج کشور، دو روی کرد اول و دوم ، جنبه ی غالب موضع گیری ها و حرکت نیروهای سیاسی و فکری ایرانیان را تشکیل می داد ؛ در داخل ایران روی کرد سوم و تا حدودی روی کرد دوم – اما نه به شدت آن چه در خارج مطرح شد – وجه غالب موضع گیری ها ی نیروهای سیاسی – اجتماعی و روشنفکران واهل قلم بود
امروز ما با آموختن از این دو تجربه ی بزرگ ، می بایست آگاه باشیم و هویت و تمایز خود را قربانی لحظه ها و خوش باوری ها نکنیم . هرچند که جنبش امروزایران ، به رغم برخی ظواهر ، جنبشی است متفاوت با آن چه در آستانه ی انقلاب شاهد بودیم یا آن چه در دوره ی اصلاحات اتفاق افتاد

4
حرکت مردم دراین جنبش به گونه ای بود که آقایان موسوی و کروبی بسیار بیش ازآن چه تصور می شد و خود تصورمی کردند ( و خود نیز اذعان کرده اند ) به جلو گام برداشتند و تا به حال به آن چه گفته اند عمل کرده اند و می بایست سپاس گزار این ایستادگی های تحسین برانگیزشان بود . اما ، جوانان ما ، زنان ما ، نیروهای سکولارهای غیرمذهبی می بایست آگاه باشند که اصولاً قرارنیست که این آقایان سخن گوی نیروهای سکولارهای غیرمذهبی باشند . از این آقایان به دلیل جای گاه ی که امروز دارند ، به دلیل اعتمادی که مردم به آن ها کرده اند ، به دلیل قول هایی که داده اند ؛ تنها می بایست خواست که برعهد خود با مردم وفادار بمانند و به آن چه گفته اند عمل کنند و تن به سازش های غیراصولی ندهند که تاکنون میان دولت مردان ایران مرسوم بوده است . توجه به این موضوع به دو دلیل اهمیت دارد . نخست ، سطح توقعات نیروهای سکولار غیرمذهبی را از آقای موسوی و آقای کروبی مشخص می کند . به این معنا که دچار توهم نخواهند شد و توقع نخواهند داشت که این آقایان به جای نیروهای سکولارهای غیرمذهبی یا آن طور که خود می خواهند این آقایان عمل کنند . دوم ، مسئولیتی که به دوش نیروهای سکولارغیرمذهبی است به دیگری تفویض نخواهند کرد

5
آقایان موسوی و کروبی می دانند و خود چه پیش از انتخابات و چه در روند آن و چه پس از آن ، مشاهده کرده اند که افراد وروشنفکران و نیروهای سکولار غیرمذهبی سهم فراوانی در این جنبش داشته اند . بسیاری از این جوانان وزنان و مردانی که تا پای مرگ ایستادند ، نه با این آقایان هم باور بودند و در نگاه های مذهبی آنان شریک . اینان با توجه به اهمیت این لحظه ی تاریخی ، دست در دست این آقایان ایستادند ؛ با همه ی تفاوت ها و اختلاف هایی که اغلب به آن آگاه بودند
امروز می بایست به جد از این آقایان خواست که از این تصور – اگر دارند – که گویا با نیروهای مذهبی خودی توانسته اند به این جایی برسند که امروز هستند ، فاصله بگیرند و مرزبندی های مرسوم خودی و غیرخودی را ارزانی نیروها ی مستبد و تمامت خواه بدانند ؛ مهم تر از همه ، مانند دوره ی اصلاحات به افراد و نیروهای « غیر خودی » به چشم « سیاهی لشگر » نگاه نکنند . آزادی خواهی تنها در بیان نیست ، در عمل است و نشان دادن صادقانه باور به حق فعالیت ، حق حیات ، حق برخورداری کامل از حقوق شهروندی برای هرکس و هرنیرویی است ؛ خواه « خودی » باشد و خواه « غیرخودی » . آزادی خواهی درباوربه این حقوق برای هرایرانی است و پشتیبانی ازاین حقوق است
6
نیروهای سکولار غیرمذهبی ، مذهب ستیز نیستند ( و به باورهای دینی وعقیدتی مردم احترام می گذارند ) ؛ بلکه با حکومت دینی توافق ندارند و خواهان جدایی مذهب از حکومت هستند ومعتقدند که دین می بایست به حوزه ی خصوصی غیرحکومتی بازگردد . این حکومت مذهبی و بخصوص تمامت خواهان حکومتی هستند که بزرگ ترین ضربه را به دین زده اند و دین را – که یکی از مهم ترین ملاط های جامعه ما است – از کارکرد طبیعی خود خارج کرده اند و آن را به یک ابزار و آلت دست عده ای قدرت پرست تبدیل کرده اند

7
سال هاست که بسیاری از روشنفکران و جریان های سیاسی ( عمدتاً سکولار غیرمذهبی ) در باره ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و اهمیت آن و ضرورت رعایت مفاد آن ، سخن گفته اند . امروز ، می بایست با توجه به اوضاع ایران و آمادگی جامعه در پذیرش مطالب آن بر این اعلامیه تأکید کرد و بحث در باره ی مفاد آن را به یک بحث عمومی تبدیل کرد . افزون براین ، این اعلامیه می تواند به یکی از محورهای اصلی بحث در حوزه ی اتحاد عمل نیروها و جریان های مختلف سیاسی ایران ، اعم از مذهبی و سکولار و سکولار مذهبی و سکولار غیرمذهبی تبدیل شود

8
با توجه به خطیر بودن اوضاع جامعه ی ایران می بایست امروز بیش از هر زمان دیگری توجه کرد که برخلاف درک کودکانه ای که این و آن جا دیده می شود ، طرح خواست ها و شعارهای نامتناسب و بیرون از ظرفیت جنبش ، ارتقاء جنبش نیست . ارتقاء جنبش نه در رادکالیزه کردن یک جانبه و خارج از ظرفیت ایران ، بلکه در عمیق تر کردن و بالابردن و کمک به اندیشمندانه کردن ذهن و فکرمردم است . ارتقاء جنبش ، در روشن گری و شکافتن مفهوم آزادی خواهی است ، در روشن کردن همه ی مختصات آزادی در همه ی وجوه آن است

9
در سی سال گذشته و بخصوص در دو دهه ی قبل ، روشنفکران و جریان های فکری مختلف حضور بسیار پررنگی در عرصه ی فکر و فرهنگ ایران داشته اند و آن چه امروز در میان جوانان و مردم اهل فکر مطرح است ، حاصل همان فعالیت ها در حوزه ی اندیشه است ، اما این سخن ها بیش تر در دایره ی خاصی عمل کرده است . در وضعیت امروز ایران که چنین جنبشی سربرآورده است و همه مشتاق شنیدن « حرف » هستند ، بیش از گذشته می بایست به این امر توجه کرد ، چون امروز این « سخن » ها می تواند در زمان بسیار کوتاه تری – در قیاس با گذشته – به یک نیروی مادی بزرگ تبدیل شود . امروز سهمی که روشنفکران و متخصصان علوم اجتماعی و علوم انسانی می توانند در پیش برد فکری این جنبش انجام دهند ، از اهمیت فراوانی برخوردار است . امروز ، ما بیش از هر زمان دیگری به « مفهوم سازی » و دامن زدن به یک « جنبش فکری » نیاز داریم . این جنبش فکری می بایست هم به مدد کارفکری فردی انجام شود و هم با تشکیل « اتاق های فکر » . روشنفکران و نیروهای سکولار غیرمذهبی می بایست آگاه باشند که – افزون برشرکت درعمل – تنها درصورت شرکت فعال دراین حرکت فکری است که قادرخواهند بود از تکیه گاهی مطمئن برای تأثیر در روند جنبش برخوردار شوند

10
درپی جنبش فراگیرمردم و آن چه در پی آن آمد ، موضوع انتخابات آزاد با همه ی اهمیت و وزنه ی تاریخی آن برای جامعه ما مطرح شده است . هیچ گاه در طول پنجاه و شش سال گذشته ( از کودتای ۲٨ مرداد ٣۲ تا به امروز ) مردم به موضوع انتخابات ، به عنوان امرتعیین کننده ی زندگی خود تا این حد پی نبرده بودند . زمانی این خواسته و مطالبه ، عمدتاً در حوزه ی روشنفکری و سیاسی مطرح بود ، حال آن که امروز اهمیت آن برای مردم کاملاً آشکارشده است . امروزمی توان در میان مردم از ضرورت مبرم انتخابات آزاد سخن گفت و آن را به نیرویی مادی و مطالبه ی دراز مدت کل جامعه تبدیل کرد

11
حکومت با دست اندازی به همه ی عرصه های عمومی و خصوصی ، تا آن جا که در توان داشته است حق انتخاب نوع زندگی را از مردم سلب کرده است . جوانان و زنان و مردان ، نه در نوع پوشش خود آزادند ، نه در معاشرت ها ، نه در انتخاب نوع تفریح و تفرج ، نه در انتخاب امکانات فرهنگی و ورزشی ( سینما، موسیقی ، تئاتر، شنا و... ) ، نه در برخورداری ازحق زندگی ِ بی دغدغه و بدون اقا بالاسر و فارغ از بگیر و ببند و زندان و تعزیر وتنبیه . در وضعیت امروزکه امرانتخابات آزاد چنین وسیع و فراگیر مطرح شده است ، می بایست این موضوع را با حق انتخاب آزاد نوع زندگی پیوند داد و در این خصوص به روشنگری پرداخت

12
هیج کس نمی تواند درباره ی شیوه ی مبارزه مردم « دستور » صادر کند ، و اغلب هم افزون بر اراده ی مردم ، حکومت ها نوع مبارزه را به مردم تحمیل می کنند . اما ، هر فرد ، هر انسان صاحب عقیده و اندیشه ، هر جریان و نیروی فکری و سیاسی ، می تواند از تمایل ها و ارجحیت های خود سخن بگوید و در بیان و عمل به آن روی آورد . به گمان نگارنده ، تا به امروز شیوه ی غالب جنبش مردم ما مبارزه ی مسالمت آمیز و غیرخشونت بار بوده است و این امریکی از جنبه های بسیار مثبت این جنبش بود که پشتیبانی یک جهان را برای خود رقم زد . بی آن که بخواهم دچارساده لوحی شوم و ندانم که در مسیر مبارزه ، گاه اتفاق می افتد که جنبش – مستقل از خواست این و آن – به راه های غیرمسالمت امیز متوسل می شود ، معتقدم که روشنفکران و کنشگران اجتماعی و نیروهای فعال سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ، کماکان می بایست بر این وجه فعالیت و مبارزه پافشاری کنند و مبلغ راه های غیرقهرآمیز گذار به دموکراسی باشند . به گمان صاحب این قلم ، با توجه به وضعیت فعلی ایران و صف بندی های موجود در آن و روحیه ی حاکم و اوضاع بین المللی امروز ، امکان رسیدن به آزادی از راه های غیرقهرآمیز وجود دارد . ما نه تنها نمی بایست مشوق و مبلغ راه خشونت آمیز باشیم ، بلکه باید آگاه باشیم که از دل قهر و خشونت کور ، اغلب نه فرشته ی آزادی که هیولا زاده می شود . پایان

پانوشت ها
1
imaginaire
2
از جمله رجوع کنید به مقاله ی آقای حسن یوسفی اشکوری : «جمهوری اسلامی و چهار چالش بزرگ»، روزآنلاین، ۱۷ تیر ۱٣٨٨
3
آن چه در مصاحبه با سایت «رهیافت دموکراسی» در این خصوص گفته ام، در این جا تکرار نمی کنم. رجوع کنید
به: «اخبار روز» ، ۷ مرداد ۱٣٨٨ برابر با ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۹ و