Thursday, January 28, 2010

کسری ایرانی

نه در ایران که در جهان، پس از اینکه مذاهب جای پای خود را محکم کردند، روابط آزاد زنان و مردان بشر اولیه
با قوانینی برای حاکمیت مردان، به گوشه نشینی زنان مبدل شد و سیطره ی مردان را بر آنها تحمیل نمود
جنبش خرداد 1388 به خوبی نشان داد که زنان به علت ستم مضاعف از قوانین رسمی و شرعی قرن ها پیش از این که به قوانین بی چون و چرای عرف نیز مبدل شد و گویی از ازل چنین بوده است و تا این زمین خاکی زیر آب نرفته بدین صورت باقی خواهد ماند، پای محکم این حرکت بی نظیر تاریخی بوده اند در به لرزه در آوردن پایه های متحجر و عقب مانده، ضد مردمی و ضد انسانی هیأت حاکمه ی اسلامی
بی آنکه بخواهم ستمی را که سال ها بر همگان رفته است نادیده بیانگارم و تردید کنم بر همبستگی و یگانگی زنان و مردان ما دوش به دوش یکدگر، بویژه با امواج خروشان هفت ماه پیش از این در تلاش برای فروریزی نظام ضد انسانی و دیکتاتوری، اما واقعیت اینست که حتی برخی مردان تحصیل کرده و حتی آنان که ادعای مخالفت با مذهب را دارند، با قوانین موجود که آقایان را در وضعیت قدرتمندی قرار می دهد چندان برخوردی که ندارند هیچ، در عمل آن قوانین را در زندگی روزمره به اجرا در می آوردند
در واقع، اگر بخواهیم به کنه ذات بشر توجه کنیم که از راحت طلبی و قدرت طلبی چندان نارضایتی ندارد و هر زمان دست دهد آن را به جان می خرد، شاید نتوان به آنان ایرادی وارد کرد. هیچ کس از قدرت احتراز نمی کند. هیچ کس لقمه ی آماده را پس نمی زند. آب نطلبیده همیشه مراد است. با برخی از مردان کانادایی وقتی صحبت به میان می آید که مردان در ایران اجازه دارند چهار زن بگیرند و زنان از این حق برخوردار نیستند می گویند: بزن بریم ایران
البته آنان نمی دانند که در ایران رأی یک خانم استاد دانشگاه نصف یک مرد روستایی است که الف را از ب نمی تواند تشخیص بدهد. هم چنین اگر از همان مرد خطایی سر بزند و آزاری به کسی برسد، این خانم استاد دانشگاه باید یک زن دیگر هم به عنوان شاهد پیدا کند تا حرف این دو نفر مورد قبول آقای قاضی قرار بگیرد - خانم قاضی که ما نمی توانیم در ایران داشته باشیم
داشته ایم مردانی که سفت و سخت به مکتب کمونیست پایبند بوده اند. وقتی پدر این آقا عمرش را به شما می دهد، بنا بر قانون اساسی و قانون اسلامی با کمال میل می پذیرد که دو برابر خواهرش ارثیه به او تعلق بگیرد. و خواهر اتفاقاً زن تحصیل کرده ایست که از شوهر جدا شده و با هزار بدبختی توانسته است سرپرستی بچه ها را به عهده بگیرد و وجهی نیز بابت همان نفقه ای که اسلام برای آقا تعیین کرده است دریافت نمی دارد و بسیار نیازمند تر از برادر است که صاحب کارخانه ایست و اهل و عیالش در رفاه زندگی می کنند
حتی برخی زنان ظاهرأ روشنفکر در عمل مهر تأیید بر این قوانین می گذارند و با مردانشان هم زبان می شوند. یکی از نمایندگان زن مجلس علنأ تأیید کرده بود بر اینکه مردان حق ازدواج های بی شمار را دارند. و یکی از زنانی که چندان هم ظاهرأ پایبند اصول اسلامی نبود مطرح می کرد که مردان صاحب عصا هستند و مصون از باکتری ها و میکرب ها. می توانند به هر سوراخی سر بکشند. زنان لای پایشان چاله ای دارند که می تواند به راحتی میکرب ها را در درون خود پرورش دهد و به مردابی تبدیل می شود. این خانم برای اینکه لاپوش بگذارد طرفداری اش را از قوانین موجود، به گمان خود یک بحث علمی را پیش می کشید. غافل از اینکه امروزه مرد و زن هر دو از بیماری های مقاربتی کشنده در امان نیستند. و درعین حال خوشبختانه راه های چاره برای هر دو وجود دارد که بی کمترین نگرانی این زیباترین رفتار بشری را بدون نگرانی از عواقب وخیم جانی به جان بخرند
گاهی نابرابری ها چندان از جانب بخصوص آقایان حقیقی و درست تلقی می شوند که گمان می رود هیچ گاه تغییر پذیر نخواهد بود. آری...بسیار مشکل است و سال ها به طول خواهد انجامید تا حقوق انسانی و تساوی زن و مرد و سفید و سیاه و مذهبی و لامذهب و عرب و عجم و اجنبی و خودی و غیره در جوامع امری طبیعی به نظر آید

لذا از کسانی که، آقایانی که، قوانین اساسی موجود را در تأیید قوانین اسلامی پانزده قرن پیش از این وضع نموده اند، به سختی انتظار می رود که بخواهند از امتیازات خود دست بردارند. و اینجاست که نقش زنان، که به طور مستقیم و غیر مستقیم از این قوانین رنج برده اند، در اقدام به بازنویسی قانون اساسی ایران جایی بس مهم دارد. و به گمان من به ثمر رسیدن این جنبش که مو بر تن حمکروانان فعلی کشورمان ایران راست کرده است، بدون حضور فعال و پیشرو زنان امکان ناپذیر است

و این مهم صورت نخواهد گرفت مگر اینکه قانون اساسی کشور به طور رسمی، جدی و بلامنازع حقوق بشر و از جمله حقوق زنان را سیاه بر روی سفید حک نماید. اگر قانون به طور رسمی پوشش آزاد زن و مرد را اعلام دارد و برای متجاوزین به این آزادی مجازات های جدی در نظر بگیرد، این حق به تدریج جای تازه ای در فرهنگ می یابد. اگر قانون به طور رسمی اراده کند که سرپرستی بچه پس از طلاق به عهده ی کسی است - مادر یا پدر- که شایستگی تربیت و امکانات مادی و معنوی آن را داشته باشد، آنگاه مرد به انواع حیل، با آگاهی از اینکه مادر نمی تواند از بچه جدا شود، از او به طور دائم امتیاز نمی گیرد. اگر سیستم خدمات اجتماعی به گونه ای باشد که هم چون کشورهای اروپائی و کانادا به مادر نیازمندی که صاحب بچه است کمک های مالی اعطاء شود تا او زندگی خود را به تدریج جمع و جور کند و جایگاه خود را در جامعه بیابد، زن هیچ گاه به علت نیازهای مادی تا ابد اسیر شوهر بد رفتار نمی ماند و تحمل ازدواج های عدیده، صیغه های هر از چند روز، هوا و هوس های مجاز را نمی کند...و شوهر حالا می داند که همسر نیز هم چون او بدون هیچ مجازاتی و نابرابری حقوق آزاد است هر تصمیمی بگیرد و با هرکس که بخواهد همراه باشد. مرد اگر خانواده اش را دوست می دارد خود را جمع و جور می کند. وگرنه آزاد است زندگی مجردی در پیش بگیرد و هر روز با ده ها نفر عقد نزدیکی ببندد. نمی توان هم از آخور خورد و هم از توبره. و فقط قانون رسمی است که می تواند جلوی این مظالم که رنگی بسیار عادی به خود گرفته است را بگیرد
راه حل قانونی نیز البته تضمین صد در صدی نخواهد داشت و در هر حال احساسات بشری و ویژگی های فردی و فرهنگ جا افتاده از قرن ها پیش از این همواره در روابط بین انسان ها عمل خواهد کرد. کما اینکه در کشورهای پیشرفته با وجود همه ی قوانینی که به طور مساوی از حقوق شهروندان دفاع می کنند، شاهد ناهنجاری های بی شمار هستیم. ارزیابی از این ناهنجاری ها را در وقتی دیگر مورد مطالعه قرار خواهیم داد. ناهنجاری هایی که در اغلب موارد ریشه در ضعف های سیستم های حاکم این کشور ها نیز دارد

اما غرض از این مقدمه چینی دفاع از بیانیه ی 5 ماده ای اخیر زنان در چهارچوب کلی آن و به عنوان حرکت اولیه است. منهای نحوه ی برخورد تلگرافی و طعنه آمیز به نویسندگان بیانیه ی پنج تن. این بیانیه را در
سایت "رهیافت" مطالعه فرمائید
بزرگی گفت: انقلاب در یک روز به میزان ده سال بر رشد آدم ها می افزاید. در این هفت ماه گذشته ذهن همه ی ما به سرعت سی سال گذشته به پیش رفته است. من بینهایت به آینده امیدوارم و در عین حال معتقدم تا حس برابری و تساوی و آزادی بی استثناء برای همگان نهادینه شود خیلی راه هست. ما خیلی حرف ها باید با هم بزنیم. خیلی باید مطالعه کنیم. برخوردهایمان می بایست هرچه بیشتر از صورت طعنه و سرکوفت و تحقیر بیرون آید. باید هرچه بیشتر در آموزش دموکراسی تمرین کنیم و بیاموزیم که هر فرد از پایگاه ویژه ی فکری ناشی از عوامل بی شمار اجتماعی حرکت می کند. بیاییم بیشتر با یکدیگر گفت و گویی دوستانه داشته باشیم
در شرایطی هستیم که اغلب اقشار جامعه ی ما از درد نداشتن آزادی و دموکراسی فریادشان بلند است. ما همه درد مشترکیم. همراه شو عزیز

مطلبی در باره ی قوانین مربوط به زن در قانون اساسی ایران در سایت: "ایران: رهیافت دموکراسی" به زبان انگلیسی توسط خانم مژده شهریاری به چاپ رسیده است. مطلب جالبی است
Women and the laws in Iran
Mojdeh Shahriari, B.A., M.F.A., LL.B

http://iranpathwayrahyafttodemocracy.blogspot.com/2009/08/dissecting-islamic-republic-of-irans_28.html

و هم چنین مطلبی دیگر در باره ی قانون اساسی ایران در همین سایت:ه
آقای میر حسین موسوی
قانون اساسی پتانسیل طرح مطالبات
یا سدی جهت سلب مطالبات؟

http://iranpathwayrahyafttodemocracy.blogspot.com/2009/09/httpiranpathwayrahyafttodemocracy.html

Tuesday, January 26, 2010

بیانیه
راه حل پنج ماده ای ما زنان
برای برون رفت از بحران


آقایان موسوی و کروبی هر کدام در طی روزهای اخیر بیانیه هایی منتشر کردند که راه حلهای خود را در ۵ ماده برای برون رفت از "بحران" بیان کردند. این راه حل ها با استقبال پنج "روشنفکر دینی" در خارج از کشور رو به رو شد: آقایان گنجی، سروش، کدیور، مهاجرانی و بازرگان که به قول خودشان "اتاق فکر" و یا "دولت در تبعید" را پایه ریزی کرده اند. در این بین آنچه کمتر مطرح است، موضع گیری کسانی است که نه خواهان تغییر رییس جمهور و جا به جایی این فرد و آن فرد یا محدود شدن "اختیارات رهبری" هستند بلکه از تغییراتی زیربنایی و ساختاری سخن می گویند. یکی از این گروه های اجتماعی، ما زنان هستیم که خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچیک از این بیانیه ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام مواضع آقایان، از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود، به خواسته های زنان توجهی نشده است. ما بر این باوریم که مسائل زنان، بخش عمده ای
از "بحران" جاری است و بدون دیدن و ارائه راهکار برای حل آن، هیچ راه حلی پاسخگو نخواهد بود. پس لازم است که کوتاه و مختصر و برای حل مسائل زنان، ما نیز بیانیه خود را آن هم در ۵ ماده به اطلاع عموم برسانیم. ما ضمن تاکید بر خواسته های عمومی "آزادی اندیشه، بیان، تشکل و اجتماعات"، " لغو مجازات اعدام و
شکنجه" و " آزادی بی قید و شرط و فوری کلیه زندانیان سیاسی "، مهمترین خواسته هایمان را به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها به شرح زیر اعلام می کنیم:ه

1
لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت و...ه
2
به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی

3
رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل وخشونت "ناموسی"ه

4
جدایی دین از دولت
5
محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته

امضا کنندگان
سودابه اردوان (هنرمند، فعال سیاسی) - آزاده ارفح (فعال سیاسی) - پروین اشرفی (پژوهشگر، فعال جنبش زنان) - الهه امانی (استاد دانشگاه، فعال جنبش فراملیتی زنان) - شادی امین (ژورنالیست، فعال جنبش زنان) - پریسا انصاری (دانشجو، فعال جنبش زنان) - شیوا بدیهی (فعال جنبش زنان- اتریش) - شیرین پردر (مربی بهداشت و سلامتی، فعال جنبش زنان) - فریده پورعبدالله (فعال جنبش زنان) - فردوس تاجدینی ( مترجم، فعال جنبش زنان) - گلرخ جهانگیری (جامعه شناس ،فعال جنبش زنان) - نسترن چیت ساز (فعال سیاسی) - فریبا داوودی مهاجر (روزنامه نگار، فعال جنبش زنان) - پوران رضایتی ( فعال جنبش زنان و پشتیبان مادران عزادار- اتریش) - ماریا رشیدی (فعال زنان و فعال سیاسی) - پروانه زرگر(نقاش وفمینیست) - الهه صدر (فعال جنبش زنان) - شادی صدر(حقوقدان، فعال جنبش زنان) - آنا عاصی پاک (فعال جنبش زنان لائیک ایرانی) - محبوبه عباسقلی زاده( پژوهشگر، فعال جنبش زنان) - ستاره عباسی (فعال سیاسی و جنبش زنان) - شهلا عبقری (استاد دانشگاه، فعال جنبش زنان) - مریم عظیمی (فعال سیاسی و جنبش زنان) - صدیقه فخرآبادی (کادر درمانی ، فعال جنبش زنان) - زینب قره ویسکی (مشاور روانکاو) - اعظم قریشی (معلم و فعال جنبش زنان) - هانیه قورخمز (فیزیوتراپیست) - فریده گوسمن (تکنیسین علوم آزمایشگاهی،فعال جنبش زنان) - سهیلا لیندهورست (مددکار اجتماعی، و عضو جامعه بین المللی حقوق بشر) - هما مرادی (مددکار اجتماعی ،فعال جنبش زنان) - میلا مسافر(مددکار اجتماعی و عضو هیئت مدیره جامعه بین المللی حقوق بشر) - ویدا مشایخی (فعال جنبش زنان، اتریش) - ناهید نصرت (مهندس کامپیوتر، فعال جنبش زنان) - مژده نورزاد (داروساز، فعال جنبش زنان)ه
جمع آوری امضاء ادامه دارد
در صورت تمایل امضای خود را با ذکر عنوان شغل خود به آدرس زیر ارسال کنید

Sunday, January 24, 2010

Olympic Games
are destructive


Sportswriter Dave Zirin speaks in Vancouver
Acclaimed Sports Illustrated and The Nation sportswriter Dave Zirin was in Vancouver from Jan 20-21 2010 to speak about activism, sports and the Olympics as part of a series entitled "Politics in the Ring."
Zirin talked about the idea of activist athletes, what they've fought for, and what they've opposed. From feminist uprisings against wearing corsets in tennis, to Muhammad Ali's activist conversion after his Olympic win, Zirin showed that sports has the power to extend beyond just spectacle.
Versed in the history of sports, Zirin was critical of the hypocritical stance the International Olympic Committee has taken on several issues over the past century.

The corporate games
that are being inflicted on us
are destructive
http://www.livableregion.ca/blog/blogs/index.php/2010/01/08/wed_jan_20_david_zirin_politics_in_the_r
not only because of the destructive infrastructure (the $800 million Sea to Sky highway to Sea to Sky freeway conversion) and misdirected infrastructure (Canada Line Subway to floodplain and airplanes). And the Greenwash (more on that later). But also because of the elitist message it sends about sport and physical activity: get the gold or stay home in front of the telly.
What happened to doing your best and having fun? Gone. Fourth place is now for losers.
Healthy activity? Gone. 'They don't need to make skiing safer, the surgeons need to get better at putting our knees back together' (not a direct quote, but close, from some dysfunctional Canadian skier with a blown knee on CBC).
School sports and recreation? Sorry. We have to pay for all the security costs and freeways. You can watch people participating on TV kids, if your mom has enough money to pay the power bill.

All out against the 2010 winter olympic games
http://www.youtube.com/watch?v=DoLQ6ThezTk
http://informedvote.ca/2009/11/09/vancouver-2010-winter-olympics-protest-riot-2010/

Friday, January 22, 2010

روزی که امیرکبیر گریست
به پاس داشت سالروز قتل امیرِ کبیرِ ایران

تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم
مسئول مرگشان ما هستيم


سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امير کبير خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود
هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند

روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.. پيرمرد با التماس گفت: باور کنيد که هيچ ندارم. اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز

چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد
در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که دو کودک شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است که او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست

امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم

ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نکوبيده‌اند
امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم که چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند

روحش شاد یادش گرامی

Tuesday, January 19, 2010

آیا شمشیر اسلام را
بر گردن خود احساس می کنید
در باره ی پیشنهاد پنج ماده ای آقای کروبی
پ. پیمان
جناب آقای کروبی، شهامت نسبی شما در حکومت جمهوری اسلامی ستودنی است. اما شما دچار یک اشتباه اساسی هستید. این اشتباه گریبان مبارزین بسیاری از اصلاح طلبان اسلامی را رها نکرده و متاسفانه پس از سی سال حاکمیت الله و حکومت ولایت فقیه بحران اندیشه در شما حل نشده است. تا زمانی که شما به این مساله ی مهم واقف نشوید که سیاست و دین را نباید مخلوط کرد و از احکام ۱۴۰۰ سال پیش سیاست برای امروز مردم نباید بیرون آورد، شما به خواست های انسانی که به آن معتقد هستید نخواهید رسید
آقای کروبی انقلاب اسلامی از ریل های خود خارج نشده است . انقلاب اسلامی و فرزند آن جمهوری اسلامی
همین است که شما با آن مواجه هستید. آقای کروبی شما و همفکران و دوستان شما هستند که به دلایل متعدد از ریل انقلاب اسلامی خارج شده و حرف های دیگری جز حرف های حکومت جبار و ضد مردمی می زنید. آقای کروبی شما در اشتباه هستید که حاکمان را متهم می کنید که اسلامی عمل نمی کنند. آن ها عین اسلام عمل می کنند و شما و دوستانتان و دیگر آزادیخواهان حرف هائی که میزنند مخالف انقلاب اسلامی اند و به همین جهت شما را ملحد و ضد انقلاب می نامند
آقای کروبی در ایران هرکس طرفدار آرا ی مردم باشد به این معنی اسنت که مخالف ولی فقیه است و کسی مخالف ولی فقیه باشد به معنی این است که مخالف ولی عصر است. کسی که مخالف ولی عصر است یعنی مخالف امام علی و محالف پیغمبر اسلام است . کسی که مخالف فرستاده خدا یعنی پیامبر اسلام است، یعنی مخالف الله است . شما خوب می دانید که در قرآن کسی که مخالف خدا باشد یعنی چه؟ شما و همه معتقدین شیعه می دانید که مخالفت با احکام قرآن و اسلام یعنی چه . پس در بهشت به روی سپاهیان اسلام و بسیجیان و لباس شخصی های متدین و حجت الا سلام های بیت امام و زندانبانان کهریزک، اوین و جمشید آباد و ... باز است
آقای کروبی عزیز شما انسان عزیزی هستید. فقط به نظر من یک اشکال فکری دارید و آن هم این است که آنچه که خود شما در باره ی سرکوب مردم در سی سال حکومت جمهوری اسلامی که بیش از بیست و نه سال آن از جانب شما و همفکرانتان ( گنجی ها، حجاریان ها، خاتمی ها، میرحسین موسوی ها، سروش ها، مهاجرانی ها و ... ) با سکوت بر گذار شد را از جانب عده ای اوباش و قانون شکن می دانید نه از ماهیت حکومت جمهوری اسلامی. آقای کروبی در زمان آیت الله خمینی هم به دستور ایشان هزاران انسان در زندان های جمهوری اسلامی که به قول ایشان از نعمات و رحمت الهی بوده است به رگبار گلوله های برادران مسلمان جان خود را از دست دادند و شما به خوبی می دانید که هیچ کدام آنها امروز هم آرامگاهی ندارند. من گاهی به شما و همفکران شما شک می کنم که چرا سرکوب های حکومت اسلامی را فقط به پس از انتخات کاهش می دهید. آیا می ترسید و یا شمشیر اسلام را بر گردن خود احساس می کنید؟
آقای کروبی تا زمانی که حکومت حمهوری اسلامی پا بر جاست همین است که می بینید. ممکن است که حاکمان امروزی از ترس مبارزات به حق مردم قدم کوچکی به عقب بردارد که آن هم برای مردم خوبست ولی در نهایت مردم در این حکومت جائی ندارند. اگر شما واقعا" می خواهید مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند شعار انتخابات آزاد برای تعیین نوع حکومت و تدوین جدید قانون اساسی را با ۹۸ % مردم بخواهید. آقای کروبی به نظر من و تجربه تاریخی جمهوری اسلامی باید برود و سوم دین برای مردم دین باید باشد و سیاست باید برای مردم سیاست
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨

Friday, January 15, 2010

بیانیه ی
«پشتیبانان سکولار جنبش سبز ایران»
ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم






گروهی از فعالین سیاسی دموکرات و سکولار در آمریکا و اروپا بیانیه ی مشترکی در مورد خواست های خود منتشر کرده اند
1
پیشگفتار و فراخوان
ایرانیان و هموطنان سرافراز
ما، امضاء کنندگان این بیانیه، بخشی از پشتیبانان سکولار حامی جنبش سبز، دریافته ایم که در لحظاتی قرار داریم که باید بر اساس وظیفه ی گریزناپذیر تاریخی خود گزینه ای را که می پنداریم صلاح آینده ی سرزمین مان در تحقق آن نهفته است پیش روی ملت بزرگ ایران و شرکت کنندگان در جنبش غرور آفرین سبز ملت مان قرار دهیم
ما باور داریم که سی سال قانون شکنی، ایجاد خفقان، نابودی آزادی بیان، برقراری زندان های عقیدتی، اعمال شکنجه، انجام قتل های زنجیره ای و کشتارهای دسته جمعی، و بی اعتنائی به تک تک مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های بین المللی، این نکته را روشن ساخته است که نظام فعلی مسلط بر ایران، در تمامیت ساختارها و قانون اساسی اش، مشروعیت و حقانیت خود را بکلی از دست داده است
ما، بی آنکه منکر احتمال ضروری شدن پذیرش دوران گذاری تدریجی و بی خشونت به سوی متحقق شدن خواست های خود باشیم، فکر می کنیم که هر گونه گذاری باید دارای هدف مشخصی باشد که خواست های ما بر اساس آن تهیه شده و، در نتیجه، تنها راه چاره برای نجات سرزمین مان از انواع بحران های فعلی را انحلال کامل حکومت موجود و به رای گذاشتن نوع حکومت آینده، و گزینش نمایندگان مجلسین موسسان و شورا، و دولت آینده ی ایران از طریق یک سلسله انتخابات آزاد، و زیر نظارت نهادهای بین المللی می دانیم
ما فهرست باورها و خواست های خود برای آینده ی کشورمان را به صورتی فشرده در بخش دوم این نامه آورده و، با ایجاد یک دبیرخانه و سایت اینترنتی که فقط عهده دار مسئولیت ایجاد ارتباطات شبکه ای و تبادل افکار و ایده ها بوده و می کوشد تا همگان را در جریان فکرها و نظرهای نیروهای سکولار ایران قرار دهد، از همه ی ایرانیانی که خود را با ما همدل و همراه می یابند دعوت می کنیم تا با امضاء کردن این بیانیه ـ حتماً با نام های حقیقی خود ـ به ما بپیوندند. هموطنان! ما کم جمعیت و ناتوان نیستیم اما پراکندگی مان کارائی را از ما می گیرد. در این راه هیچ نیازی به کنار گذاشتن عقیده و سلیقه و مذهب و مکتب شخصی کسی وجود ندارد. مسلمانان شیعه و سنی، زرتشتیان، مسیحیان، بهائیان، کلیمی ها، و بی دینان و منکران مابعد الطبیعه همگی می توانند، در راستای ایجاد فضای تساهل و تحملی که همزیستی همگانی را تضمین می کند، خود را سکولار دانسته و برای تحقق خواست های مندرج در این بیانیه به صفوف ما بپیوندند
ما همچنین از صاحبان رسانه های مختلفی که خود را سکولار می دانند دعوت می کنیم تا با پیوستن به ما امکان ایجاد شبکه ی قدرتمندی از رسانه های طرفدار سکولاریسم را فراهم آورند تا بتوان به کمک آن صدای خواست های راستین ملت ایران در سراسر جهان منعکس ساخت. هموطنان! مقصد دور نیست اگر ما راه آینده را با دوستی و اعتقاد به همزیستی همدلانه طی کنیم
11
خواست های ما و دلایل مطرح شدن شان

1
بنظر ما، مشکل اصلی و تاریخی ملت ایران تحمل رنج مدام ناشی از سلطه ی انواع تبعیض ها بوده است. ما ایرانیان همواره از تبعیض در مورد عقاید، مذاهب، ادیان، جنسیت، قومیت، زبان، ارزش های فرهنگی، و فرصت های اجتماعی خود رنج برده ایم و این امر به خصوص بخاطر اعلام «مذهب رسمی» در قانون مشروطه و نیز در سه دهه حکومت گروه روحانیون فرقه ی تشیع امامی بر کشورمان، بشدت افزایش یافته است
2
ما چاره ی این مشکل تاریخی را در ساختن جامعه ی نوینی می بینیم که بر اساس قوانین ناشی از اراده ی عموم مردم اداره شده و «همه ی ایرانیان» را فارغ از هر گونه هویت مذهبی، قومیتی، جنسیتی، زبانی و فرهنگی، به یکسان و بی هیچ تبعیضی نگریسته و داد و عدالت و امکانات و منابع را بر همگان ارزانی دارد
3
ما معتقدیم که ایرانیان، بعنوان مالکان حقیقی کشورشان، باید از همه ی حقوق مندرج در اعلامیه ی حقوق بشر، بدور از هرگونه شرط مذهبی یا غیر مذهبی، برخوردار باشند و حکومت آینده ی ایران باید همه ی مفاد کنوانسیون های بین المللی را که متضمن برابری جنسیتی، ممنوعیت تبعیض، شکنجه، اعدام، زندان عقیدتی ـ سیاسی، و محرومیت از خدمات آموزشی و بهداشتی اند بدون هیچ اما و چرا و شرطی پذیرفته و رعایت کند
4
ما اعتقاد داریم که شرط وجود «ایرانیان» برقراری و حفظ یک ایران یکپارچه است و معتقدیم که اعمال تبعیض های گوناگون مهمترین عامل به خطر افتادن یکپارچگی کشور بوده و میل جداسری را در گروه های مختلف اجتماعی بیدار می کند. ما باور داریم که استمرار این یکپارچگی را تنها برانداختن انواع تبعیض های قومی و سرزمینی و فرهنگی تضمین می کند
5
ما اعتقاد داریم که «ایرانی بودن»، علاوه بر جنبه های حقوقی و قانونی اش، یک باور برخاسته از «هویت ملی ـ تاریخی» ما است که تبعیض می تواند ویرانگر آن باشد. لذا، معتقدیم که توجه به میراث های گوناگون فرهنگی «همه ی ایرانیان»، در همه ی ادوار تاریخ این کشور، مهمترین اقدام در راستای حفظ و تقویت یک حس عمیق پیوند خوردگی با هویت ایرانی بشمار می رود. در عین حال، ما آگاهی انتقادی و بدون تبعیض از تاریخ گذشته، بدون انکار حتی لحظه ای از این سرگذشت را، یکی از شروط حفظ هویت ملی ایرانیان و بهم گره خوردن و پیوند یافتن همه ی گوناگونی های این ملت می دانیم
6
ما معتقدیم که ایران در صورتی متعلق به همه ی ایرانیان خواهد بود که هیچ فرد و گروهی از لحاظ مالکیت بر حاکمیت و اداره ی مملکت و برخورداری از مواهب آن بر دیگران برتری نداشته و دارای امتیار ویژه ای نباشد. درهای همه ی مناصب کشوری و لشگری باید بر همه ی ایرانیان گشوده باشد و هیچ کس را نتوان برای احراز مشاغل و مناصب انتخابی و انتصابی بخاطر نوع عقیده و مذهب و زبان و قومیت و جنسیت اش از این امکانات محروم ساخت
7
ما معتقدیم که مهمترین راه حل «پذیرش تفاوت ها در فضائی بی تبعیض» استقرار شایسته سالاری در کشور است چرا که اعمال هرگونه معیار دیگری در گزینش ها و انتصاب ها به برقراری تبعیض می انجامد
8
ما منابع و منافع ملی را از آن همه ی ایرانیان می دانیم، و در عین حال بنا بر اصل احترام به فردانیت انسان ها و حق آنها در برخورداری از ثمره ی تلاش هاشان در طول زندگی، مالکیت خصوصی را محترم داشته اما، در عین حال، اعتقاد داریم که، بنا بر اصل «عدم تبعیض»، هیچکس نمی تواند بخاطر دست آوردهای مادی خود از امتیازات اجتماعی خاصی برخوردار باشد. نیز همان اصل ایجاب می کند که سیاست های کشوری همواره در راستای ایجاد تعدیل اجتماعی تنظیم شوند
9
آشکار است که «رفع تبعیضات مختلف از یک جامعه ی رنگارنگ و متنوع» متضمن آن نیز هست که هیچ گروه و قشر اجتماعی نتواند ارزش های خاص خود را بر دیگران تحمیل کرده، شهروندان کشور را به درجات مختلف تقسیم نموده، و امکانات کشور را بر حسب این تقسیمات بین آنان توزیع کند. بدین دلیل، ما خواستار حکومتی غیر مذهبی و غیر مکتبی هستیم که فقط ترجمان خواست ها و نیازهای «همه ی ایرانیان» و مجری تصمیمات نمایندگان همه ی آنان در مجالسی قانونگزار باشد که نمایندگانشان بدون هیچ نظارت و دخالت تبعیض آمیزی برگزیده شده باشند
10
ما معتقدیم که یکی از نشانه های همزیستی آن است که هیچ گروهی نتواند ارزش ها، مناسبت ها و اعیاد و سوگواری های خود را بر دیگر گروه ها تحمیل کند. ما این «مناسبت ها» را اختصاصی و گروهی دانسته و، در عین حفظ احترامی معمولی نسبت به آنها، معتقدیم که دیگران نباید مجبور به رعایت ملاحظاتی در موردشان باشند
11
ما می دانیم که رنگارنگی یک جامعه در عین حالی که وجود چتر گسترده ی بی تبعیضی را ایجاب می کند، ضرورت توجه به نیازهای انحصاری قشرهای اجتماعی مختلف را نیز با خود می آورد. پس، لازمه ی پذیرش کثرت و تنوع، برسمیت شناختن اختیارات درونی گروه های بزرگ و کوچک اجتماعی نیز هست و اعمال هرگونه تحمیل در مورد مذهب، زبان، ارزش های فرهنگی، و نیز کوشش برای ایجاد یک شکلی تبعیض آفرین و تمرکز بی قاعده به تبعیض، نارضایتی، و پیدایش نیروهای گریزان از همزیستی می شود و باید ممنوع گردد
12
عدم تبعیض ایجاب می کند که در کشور ما هیچ مقامی نتواند غیرمسئول و غیرپاسخگو به مردم و نمایندگانشان باشد و خود را تافته ای جدا بافته تلقی کند. هرکس بقدر مسئولیتی که می پذیرد مسئول و پاسخگو به ملت است
13
. ما سخت به اهمیت «تحزب» در کار سیاسی معتقدیم و همگان را به عضویت در احزاب گوناگون تشویق می کنیم. در عین حال، معتقدیم که کار یک حزب سیاسی کوشش برای تحمیل ایدئولوژی، مکتب و مذهبی خاص بر نظام حکومتی و زندگی اجتماعی نیست بلکه هر حزب می تواند، با تکیه بر دیدگاه های عقیدتی خود، اما در چهارچوب آزادی های دموکراتیک و سکولار، «برنامه» های مختلفی را به مردم رأی دهنده عرضه نماید. همچنین، هر حزب نشسته در قدرتی باید بداند که خادم «همه ی ایرانیان» است و نمی تواند بین اعضای خود با دیگران تفاوت و تبعیض قائل شود. همچنین، بمنظور جلوگیری از بروز استبداد حزبی، هیچ شخصیت و حزبی نمی تواند برای همیشه در قدرت بماند و همه ی گردانندگان کشور بصورتی ادواری و مدتمند برای انجام وظایف خود برگزیده می شوند و در دوران کار خود همگی مستخدمین و خدمتگذاران ملت محسوب شده و در موقعیتی نیستند که از لحاظ حقوق اجتماعی خود را بالاتر از تک تک آحاد ملت ایران بدانند
14
در ایران بی تبعیضی که ما می خواهیم ملت همواره باید از حق بازبینی، انتقاد، اعتراض، اجتماعات مسالمت آمیز و اعتصاب های قانونی بوسیله ی نمایندگان برگزیده ی خود برخوردار باشد. به موازات این امر، آزادی مطبوعات و رسانه ها باید بوسیله ی حکومت قانونی تضمین و حمایت شود. رسیدگی به هرگونه شکایتی در مورد مطالب پخش شده از سوی رسانه ها با قوه ی مستقل قضائی است و دولت ها باید حق دخالت در این امور را نداشته باشند. همچنین آزادی بیان ایجاب می کند که در سطح ملی، هیچ امری بجز یکپارچگی کشور، آزادی مردمان، و برقراری نهادهای دموکراتیک «مقدس» نباشد اما همین امور اخیر نیز، با توجه به قداست زمینی شان، «انتقاد ناپذیر» نبوده و کسی را نمی توان از عرضه ی انتقاد نسبت به آنها منع کرد
15
ما معتقدیم که نیروهای مسلح کشور و نیروهای انتظامی و فرماندهان آنان نباید حق شرکت در فعالیت های سیاسی و اقتصادی را (مگر در حد حقوق شهروندی و امکانات شخصی و بدون استفاده از هرگونه رانت حکومتی یا نظامی) دارا باشند و لازم است که موظف به اجرای وظایف قانونی خود بوده و از دولت منتخب ملت اطاعت کنند
آمریکا
هما احسان: ژورنالیست و فعال سیاسی ـ دکتر صدرالدین الهی: نویسنده و ژورنالیست ـ امیل ایمانی: نویسنده و مفسر سیاسی ـ دکتر محمد پروین: فعال حقوق بشر - دکتر هرمز حکمت: حقوقدان، ژورنالیست، فعال حقوق بشر ـ بیژن خلیلی: ناشر و پژوهشگر ـ حسن داعی: نویسنده و پژوهشگر ـ حمیدرضا رحیمی: شاعر و طنزنویس ـ شیرین طبیب زاده: ژورنالیست ـ دکتر سیاوش عبقری: فعال سیاسی و استاد دانشگاه ـ دکتر شهلا عبقری: نویسنده و استاد دانشگاه ـ سام قندچی: نویسنده و آینده نگر ـ عبدی کلانتری: نویسنده و ژورنالیست ـ حسن ماسالی: نویسنده و فعال سیاسی ـ تقی مختار: کارگردان، نویسنده، ژورنالیست ـ سیروس مروستی: فعال سیاسی ـ بهمن مقصود لو: نویسنده و فیلمساز ـ شکوه میرزادگی: نویسنده و ژورنالیست ـ دکتر مسعود نقره کار: نویسنده و تحلیلگر سیاسی - دکتر اسماعیل نوری علا: نویسنده و جامعه شناس
آلمان
ویکتوریا آزاد: نویسنده و فعال حقوق بشر ـ شهلا آقا پور:هنرمند و مدرس دانشکده هنر ـ فریدون احمدی: فعال سیاسی ـ مهدی استعدادی شاد: نویسنده و فیلسوف ـ نیلوفر بیضایی: نویسنده و کارگردان تئاتر ـ پریوش تجدد: نویسنده و کارگردان ـ اسد سیف: نویسنده ـ شهلا فرید: نویسنده و فعال سیاسی ـ ناصر کاخساز:نویسنده و فعال سیاسی ـ ناصر کرمی: فعال سیاسی و نویسنده ـ توتیا ولی اوغلی: فعال سیاسی ـ مهندس مینو یوسفی: فعال سیاسی ـ مهندس هادی یوسفی: فعال سیاسی و حقوق بشر
کانادا
نسرین الماسی: ژورنالیست و فعال حقوق زنان ـ بهرام بهرامی: عکاس و ژورنالیست ـ حسن زرهی: نویسنده و سردبیر نشریه شهروند ـ حسین شرنگ: شاعر و نویسنده ـ نادر کاکاوند: نویسنده و فعال سیاسی
فرانسه
دکتر جلال ایجادی: جامعه شناس و استاد دانشگاه ـ دکتر بتول عزیز پور: نویسنده و شاعر ـ ویدا فرهودی: شاعر و مترجم ـ دکتر فرهنگ قاسمی: نویسنده و رئیس اتحادیه مدارس عالی - حسین لاجوردی: نویسنده و رئیس انجمن پژوهشگران
انگلستان
افشین بابازاده شاعرو فعال بشر - دکتر رضا حسین بر: تحلیلگر سیاسی و مدیریت ـ شیرین رضویان: شاعر و فعال حقوق بشر
سوئد
دکتر تورج پارسی: ایرانشناس و استاد تاریخ ـ اسفندیار منفردزاده: آهنگساز و فعال سیاسی


نام گروه هایی که بیانیه را امضا کرده اند: حقوقدانان جنبش سبز ایران - به اتفاق آرا


نشریات اینترنتی که بیانیه را امضا کرده اند: سایت شکوه میرزادگی: سکولاریسم نو


روز۱۴ ژانویه ـ ۲۴ دی

Wednesday, January 13, 2010

کاروان حقوق بشر برای ایران

اطلاعیه شماره 2

جمعیت پشتیبانی از
جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران - برلن



هم میهنان عزیز

همان طور که در فراخوان 14 آذر 1388 ، 5 دسامبر 2009
برای سامان دهی کاروان حقوق بشر برای ایران به مناسبت بررسی کارنامه حقوق بشر ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل به اطلاع شما رساندیم
در روزهای 15 و16 و 17 فوریه 2010 در مقر سازمان ملل متحد در ژنو ، شورای حقوق بشر سازمان ملل، در هفتمین نشست خود به بررسی وضعیت حقوق بشر ایران خواهد پرداخت

با توجه به اهمیت و نزدیکی برگزاری این نشست و ضرورت افشای همه جانبه ی نقض حقوق بشر به دست جمهوری اسلامی و تجاوزات آشکار این حکومت علیه حقوق مسلم مردم ایران می بایستی فعالیت های تدارکاتی ما مشخص ترشود و همآهنگی بیش تری برای پیش برد این کارزار حقوق بشری سامان پذیرد

در این زمینه پیش نهاد می کنیم

که در هر شهر با توجه به وضعیت آن و امکانات موجود در محل ، کمیته ی مشترکی از مجموع تشکل های مدنی وفعالان سیاسی و ایرانیان آزادی خواه تشکیل شود تا نمایندگان این کمیته ها بتوانند در سطح هر کشور فعالیت های مشترکی را (به ویژه در خصوص حرکت کاروان به سوی ژنو) پایه ریزی کنند و به پیش ببرند

فعالیت های سازمان دهی شده در کشورهای مختلف به اطلاع یک دیگر رسانده شود تا دریکی از روز های یاد شده به شکل اعتراضات همآهنگ شده ی جهانی ( میتینگ یا تظاهرات ) تجلی کند

در هفته هایی که پیش از این نشست پیش رو داریم ، در هر محل ، با توجه به موقعیت و امکانات آن ، با نمایندگان پارلمان ها ، احزاب ، سند یکاها ، مطبوعات ، ... تماس های فوری و منظم برقرار شود با بیان خواست ها ی معین و مشترک به دو منظور اساسی
یک: فراهم آوردن زمینه ی موضع گیری نمایندگان کشورهای شرکت کننده در این نشست علیه نقض حقوق بشر در ایران و دفاع از مبارزات کنونی مردم ایران
دو: رسانه ای کردن هر چه بیش تر تجاوزات آشکار و ضد انسانی حکومت ایران علیه حقوق مسلم مردم ایران و پشتیبانی از خواست های به حق مردم ما

حضور در مقر سازمان ملل متحد در ژنو ( محل برگذاری نشست ) و در نیویورک به عنوان یکی از شکل های بارز و نمادین کاروان حقوق بشر برای ایران سازمان دهی شود وبا همآهنگی یک دیگر در هر چه بهتر برگذار شدن آن بکوشیم
همان طور که در فراخوان پیشین بیان کردیم
پیش نهاد می کنیم فعالیت های خود در زمان برگزاری این نشست را به طور اساسی برپایه ی پنج خواست سازمان دهی کنیم
1
اعتراض به سرکوب و شکنجه و تجاوزو اعدام در ایران
2
آزادی بی قید و شرط کلیه ی زندانیان سیاسی جنبش اخیر مردم ایران و دیگر زندانیان سیاسی ، عقیدتی ایران
3
اعزام فوری هیئتی از طرف سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت زندان ها و زندانیان ایران
4
تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران از سوی سازمان ملل
5
ملزم کردن حکومت ایران به رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ( که خود یکی از امضا کنندگان آن بوده است ) از سوی سازمان ملل

ما از کلیه ی هم وطنان و کلیه ی نهادهای مدنی ایرانی خارج از کشور دعوت می کنیم با هماهنگی هرچه بیش تر با یک دیگر ، این نشست را به موقعیتی برای افشای تجاوزات گستاخانه و ضدانسانی حکومت ایران به حقوق مسلم مردم ایران و دفاع از مطالبات و مبارزات حق طلبانه و دموکراتیک زنان و مردان و جوانان میهن مان تبدیل کنیم
ما به سهم خود آمادگی مان را برای همآهنگی فعالیت هایمان در این کارزار حقوق بشری از هر نظر اعلام می کنیم
سپاس گزار خواهیم بود چنان چه نظرها و پیش نهادهای خود را با ما و به این نشانی در میان بگذارید
bashariranberlin@yahoo.com

جمعیت پشتیبانی از
جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران - برلن

روز 21 دی ماه 1388
برابر با 11 ژانویه 2010

Monday, January 11, 2010

فراخوان برای سامان دهی

کاروان حقوق بشر برای ایران

به مناسبت بررسی کارنامه حقوق بشر ایران

در شورای حقوق بشر سازمان ملل

ماه فوریه 2010
جمعیت پشتیبانی از جنبش
دموکراسی خواهی مردم ایران - برلن
هم میهنان عزیز
در ماه فوریه 2010 در مقر سازمان ملل متحد در ژنو ، شورای حقوق بشر سازمان ملل ، در هفتمین نشست خود به بررسی وضعیت حقوق بشر ایران خواهد پرداخت
زمان برگزاری این نشست یکی ازبهترین فرصت ها ست برای یادآوری و دفاع از حقوق پایمال شده ی ملت ایران و افشای حکومت کودتا و جلب پشتیبانی بین المللی برای مردم ایران
نقض بی پروا وهمه سویه ومدام حقوق بشر در ایران به دست حکومت اسلامی در این سی سال آن چنان روشن است و آشکار و شواهد و مدارک در این زمینه آن قدرگسترده و بازتاب یافته است که نیازی به شرح همه جانبه ی آن در این فراخوان نیست ؛ تنها به اختصار یاد می کنیم از اعدام زندانیان سیاسی در سال های اول دهه 60 ، کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 ، سرکوب و کشتار دانشجویان در 18 تیر، قتل های زنجیره ای ، ترور مخالفان در خارج کشور ( نمونه ی بارز آن کشتار میکونوس) ، سرکوب و شکنجه و تجاوزو اعدام زنان و مردان و جوانان آزاده ی ما در جنبش اخیر مردم ایران

ما برآنیم که در زمان برگزاری این نشست ، یک بار دیگر همان گونه که پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 عمل کردیم ، همه ی ایرانیان آزادی خواه خارج کشور می بایست دست در دست یک دیگر و در دفاع از ملت شریف ایران برخیزیم و به مردم ایران نشان دهیم که تنها نیستند و ما پاره ای از تن آنان هستیم

ما براین گمانیم که دراین موقعیت با فعالیت های گوناگون و به شکل های مختلف و تا حد امکان مشترک ، به نام کاروان حقوق بشر برای ایران می توانیم موج بزرگی از حرکت های اعتراضی را سامان دهیم و یک بار دیگر صدای مردم ایران را که روزگار فاجعه باری را می گذرانند به گوش جهانیان برسانیم و از دولت های بزرگ به ویژه آمریکا واروپا بخواهیم که در مناسبات خود با حکومت ایران – که موضوع « اتم » را تنها مشکل خود می دانند و در عمل نقض باور نکردنی حقوق بشر در ایران را موضوعی « داخلی » تلقی می کنند – به این امرمهم و حیاتی توجه ی ویژه داشته باشند
ما پیش نهاد می کنیم فعالیت های خود در زمان برگزاری این نشست را به طور اساسی برپایه ی پنج خواست سازمان دهی کنیم
1
اعتراض به سرکوب و شکنجه و تجاوزو اعدام در ایران
2
آزادی بی قید و شرط کلیه ی زندانیان سیاسی جنبش اخیر مردم ایران و دیگر زندانیان سیاسی ، عقیدتی ایران

3
اعزام فوری هیئتی از طرف سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت زندان ها و زندانیان ایران
4
تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران از سوی سازمان ملل

5
ملزم کردن حکومت ایران به رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ( که خود یکی از امضا کنندگان آن بوده است ) از سوی سازمان
ملل


فعالیت های ما در زمان این نشست ، با توجه به وضعیت و امکانات هر شهر و هر کشور ، می تواند حوزه های گسترده ای را در بر بگیرد

برگزاری مصاحبه های مطبوعاتی ؛ فعالیت های مشترک با سازمان های حقوق بشری و عفو بین الملل ، اتحادیه های اهل قلم ، هنرمندان و نویسندگان و دانشگاهیان ؛ تماس با پارلمان ها و احزاب سیاسی و سندیکاهای کارگری و حرفه ای ؛ اعتصاب غذا ؛ تظاهرات ؛ حضور در مقر سازمان ملل متحد در ژنو ( محل برگزاری این نشست ) و در نیویورک با کاروان هایی به همین نام

و ما از کلیه ی هم وطنان و کلیه ی نهادهای مدنی ایرانی خارج کشور دعوت می کنیم با هماهنگی هرچه بیش تر با یک دیگر ، این نشست را به موقعیتی برای افشای تجاوزات گستاخانه و ضدانسانی حکومت ایران به حقوق مسلم مردم ایران و دفاع از مطالبات و مبارزات حق طلبانه و دموکراتیک زنان و مردان و جوانان میهن مان تبدیل کنیم
ما به سهم خود و در حد امکانات خویش آماده ی همانگی فعالیت های خود و همکاری هستیم
سپاس گزار خواهیم بود چنان چه نظرها و پیش نهادهای خود را با ما و به این نشانی در میان بگذارید
bashariranberlin@yahoo.com

جمعیت پشتیبانی از جنبش
دموکراسی خواهی مردم ایران - برلن
روز 14 آذر 1388
برابر با 5 دسامبر 2009

Thursday, January 7, 2010

میر حسین مردی ناتمام

Siavash.Sh


در فراگرد تاریخ کسانی موجب تحول گردیده اند که بر بیم و هراس خود غالب شده و برای کمالی نظرگیر تلاش کرده اند .تاریخ بیاد ندارد انسان هایی ناتمام را که مرز های نیکی و زشتی رانمی شناسند و در میان مایگی می ایستند
پویش بسوی نیک بختی و کرانه های فروزان شادکامی همراه با اراده ای معطوف به عمل عزمی خلل ناپذیر را نیز می طلبد . شاید این گمانه از همان روی متبادر به ذهن می گردد که در برابر نهادن دیکتاتوری با شخصیت های انسانی و مدارا گر ...همیشه دیکتاتوری پیروز میدان است. همچنان که در تقابل میان شرف و نانجیبی ، اهریمن صفتی غالب می گردد
میر حسین ما ، نیز گویا در وضعیتی پاراداکس گون واقع شده است . میر رئیس جمهور ، پای در آب و سر در آتش دارد ، انگار با هر تپش قلب می کوشد از شرایطی که در ان قرار گرفته بگریزد
میر حسین بنا به پایگاه اجتماعی و خواستگاه فکری متعلق به جمهوری اسلامی می باشد و در عین حال به سبب فشار های هنجاری ناچار نیمی از وجود خود را در میانه ی جنبش آزادی خواهی گذارده و کوشش می کند که با تدبیری از این شرایط بگریزد
میر حسین اکنون کوشش می کند با کاهش خواست های جمعی و فراتر از خردملی پیکر گنداب شده ی جمهوری اسلامی را نگه داشته و از آن امام زاده ای مقدس برآورد . کوششی که منتهی به بازداشت وی از همراهی با جنبش شده و او را به پیروی از خرد ملی به سبب وحشت از تبعات دیکتاتوری واداشته است
میر حسین مردی ناتمام است ، موجودی که سازگاری با محیط پیرامونی را از دست داده و قادر به هماهنگی خود با پدیده ها نیست .میر حسین همچون دیگر اصلاح طلبان قصد آن دارد که اختلاطی از آزادی نیمه با دیکتاتوری ناتمام بسازد و قابلیتی بیابد که برای هر گونه رفتاری قابلیت تفسیر داشته باشد
نگاره های فکری میر حسین ریشه در اندیشه ی نهان گرای نسلی دارد که هنوز گمان دارند که مردم ایران همان سنت گرایان عقب مانده ای هستند که توان درک سازه های مدرن را نداشته و انطباق پذیری با شرایط ندارند . این نسل ناتمام همچنان باور دارند که به سبب بیسوادی و نادانی خرد ملی باید با ریاکاری ( تناقض ) میان گفتمان با کردار – پارادکس میان کارکرد با اندیشه موجودی خوفناک و موهوم طراحی و تدبیر نمایند که بتواند پاسخگوی تمامی طبف های فکری اجتماعی باشد
نگاره های این گروه بر این پایگاه استوار است که بیشتر از تمامی مردمان کشور دانایی داشته و تجاربی گرانسنگ به همراه دارند . در واقع شالوده ی این تفکر همسانی گسترده ای با زیرساخت های اندیشه های دیکتاتوری دارد که برای خود به علت باور به خرد افزون تر کاست قدرت را شکل می دهند
هرگاه که اندیشه ای بر پایه ی تفاوت میان خود و دیگران عملگرایی کند بی تردید باعث شکل گیری کاست قدرت دیگری شده که دیگر مردمان را اجازه ی ورود نمی دهد
از دیگر سوی ناتمامی شخصیت و هویت فکری عاملی است که همواره با تردید و پریشانی کارکرد های مشتت و ناهنجاری عرضه کرده و موجب می گردند که در پیامد کارکرد هایشان همیشه نوعی از افراط گرایی خشن عمل گرا زایش یابند
برآیند ناتمامی رفتار ها – آرمان ها – کارکرد ها ، پرورش خشونت های عمل گرای دیکتاتوری را به همراه دارد که با قاطعیت سامانه های مقتدری را می سازند
بدین لحاظ چنان چه درصدد تربیت و زایش دیکتاتوری و دگماتیسم باشیم، نیاز خواهیم داشت ساز و کار های ناتمام را برگزینیم. آیا بیش از 70 درصدد جمعیت ایران که جوانانی فرهیخته و خردورز بوده و آرمان های شکوهمندی دارند ظرفیت درک و هماهنگی با دمکراسی و حقوق بشر پهن پیکر را نداشته و آن قدر زبون و نا کار آمد هستند که آدم های ناتمام و آرمان های نیمه و پریشان را برگزینند؟

Tuesday, January 5, 2010


مختاری نقدها شنید
سخن ها گفت


"تساهل" و "تسامح" و "مدارا"
با درک حضور دیگری


سخنرانی آقای محمد محمد علی
در مراسم سالمرگ محمد مختاری و محمد پوینده - ونکوور

دسامبر2009

این متن برداشت نسبتا آزادی است از خاطره هایی که من داشتم و نوشته هایی از انبوه خاطره هایی که محمد مختاری برای ما تعریف می کرد و نوشته هایی که به یادگار از او برای ما باقی ماند
خیام گوید
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را، رسیدن بودی
یا از پس صد هزار سال، از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی

من اما اکنون محمد مختاری را در خواب و بیداری سبز سبز می بینم. سبزی روشن، روشن تر از هر سبزی و در خیال نه مرثیه که ثنای او می گویم. محمد مختاری یکی از روشن اندیشان زمانه ی خود بود. حاصل روشن اندیشی او، درک حضور دیگری بود، در کنار خود. محمد مختاری با درک حضور دیگری به نقد اندیشه و فرهنگ و تاریخ و افسانه و اسطوره از طریق تحلیل معرفت شناسی پرداخت
او از سال ۱۳۶۴ تا اواسط ۱۳۷۷ شمسی گاه هر هفته در حضور جمع اعضای شاعران و نویسندگانِ برآمده از دل کانون نویسندگان، موسوم به شاعران "سه شنبه" و جمع مشورتی کانون، درباره ی ارزش ها و اصول انسان سخن ها شنید و سخن ها گفت. نقد ها شنید و بار دیگر سخن ها گفت و سخن ها شنید و ...و سرانجام به این نتیجه رسید که ارزش نظام های اجتماعی، فقط در نوع رویکرد آنان به انسان است. انسانی که با حقوق تعریف شده ی امروزی خود، مقوله ای برآمده از تمدن بشری است، و نه توحش بشری
او نخست به فرهنگ نظام ارزشی سنتی پرداخت و گفت در نظام های سنتی، عارضه های اجتماعی و تاریخی در جهت دفع و حذف و نفی انسان و ندادن حق رأی به او نمودار می شود. چرا که ساخت استبدادیِ ذهن در آن نظام ارزشی به طور نهادی و تاریخی به تجربه های آزادیِ اندیشه و بیان دست نیافته است
سپس او به مبحث نظام ارزشی فرهنگ جدید پرداخت و گفت فرهنگ نو چیزی نیست جز رویگرد نو به انسان که در نو اندیشی های اجتماعی- سیاسی و ادبی و هنری جهان نمونه های قابل توجهی به یادگار گذاشته است. این رویگرد نمایانگر جهت جذب و درک و حضور چشمگیر و حق شأن انسان است. نگاه انسان به خود و دیگری و تقویت نگاه انسانی به خود و دیگری
مختاری تاریخچه ی تکامل عقیده به انسان و نگاه انسانی به انسان را به سه مرحله تقسیم کرد
1
گرایش به فردیت انسان از دیرباز تاریخ تا انقلاب کبیر فرانسه که همان آغاز عصر طلایی روشنگری است. انسان گرایی با تاکید بر حرکت ها و جنبش های عدالت خواهانه، حق طلبانه، و برابری طلبانه ی زن و مرد که از قرن نوزدهم
2
شروع تا نیمه اول قرن بیستم ادامه یافت - که همان عصر طلایی عدالت اجتماعی است
3
درک حضور دیگری، از نیمه اول قرن بیستم تا امروز که همان عصر طلایی گرایش نو به انسان نو است یا شاید حتی بتوان گفت، دیدن انسان نو بر مبنای پذیرش تنوع و کثرت که من اسمش را می گذارم عصر طلایی پست مدرن که با وازدگی انسان از جنگ های جهانی آغاز می شود
از این تقسیم بندی ها چنین برمی آید که در بررسی این سه دوره، دو اصل " خرد" و "آزادی" مبنای بررسی محمد مختاری بوده است و تحول و چگونگی کاربرد و کارایی آن ها موکول است به ذکر نمونه های تاریخی در این جغرافیای وسیع که متاسفانه مجال آن پیرامون راقم سطور نیست

اما جان کلام سبز اندیشانه ی محمد مختاری کجاست؟
جان کلام محمد مختاری تساهل و تسامح و مداراست با درک حضور دیگری در نظام ارزشیِ فرهنگ نو - که خود طی سیزده سال آخر عمر و طی جلسه های مشورتی کانون نویسندگان و جلسه های خصوصی و عمومی به هر مناسبتی طرحش می کرد و هر یک از اعضاء گوشه ای از آن بحث را به نقد و تفسیر می کشیدند و او با درک حضور دیگری، طی آن سالهای پر تلاطم، خود را به عنوان اندیشمندی شاعر و پژوهشگری خستگی ناپذیر به همکاران خود شناساند
او طی مقاله هایی ار جمله "بازخوانی فرهنگ"، "فرهنگ بی چرا"، "شبان - رمگی" و "حاکمیت ملی" و ده ها مقاله ی خوب دیگر نشان داد که چنانچه از دست دژخیمان نظر تنگ تاریک اندیش رهایی می یافت، می توانست وجه درخشان تفکر انسان گرایانه ی خود را، از جمله تقبیح خشونت و تبلیغ نرمش و مدارا را برای روشنفکران دینی و جوانان وابسته و پیوسته به قدرت سنتی آشکار سازد. چه بسا هر یک از آنان در فرسایش استبداد سنتی، از بدنه ی حاکمیت سنتی جدا می شدند
فاصله گیری از شکل سنتی قدرت یکی از مضمون های مورد پسند محمد مختاری بود. می گفت فاصله گیری از معرفت سنتی در ایران از دوران مشروطه آغاز شد و در نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تجسم ویژه ای یافت. اما تا به امروز (۱۳۷۷) چشم انداز روشن و جهت مثبتی نیافته و به همین مناسبت است که مبنای مشروعیت سنتی و قدرت ناشی از آن به رغم حضور مظاهر تمدن شهری و بالا رفتن سطح عمومی سواد و انبوه دانشگاهیان در مراکز علمی و فرهنگی هنوز در هم نریخته است و حتی هر از گاه تجدید قوا کرده، خود را نو و تازه جلوه می دهد و با تجدید مطلع حتی خود را در موقعیت و شرایط جدید به گونه ای برتر و فراتر از صورت قبلی نمودار می سازد. نمونه اش جنبش دوم خرداد ۱۳۷۶ و قبل تر، انقلاب ۱۳۵۷ که بخش بزرگی از جامعه را هم چنان معتقد به اعمال سنتی قدرت نگه داشت و بطور طبیعی فضای بخش دیگر جامعه را در اصول و مبانی مشروعیت نظام ارزشی نو، تنگ و تنگ تر کرده است
محمد مختاری بارها از مشروعیت قدرت سنتی و تقابل آن با مشروعیت قدرت نو سخن گفت. او با درکی روشن تر از قشرهای گوناگون مستقر در لایه های جامعه، مشروعیت سنتی و جدید را از هم تفکیک می کرد، و با طرح مشروعیت جدید به هر حال جنبش های اصلاح طلبانه را روندی رو به جلو و مردمی می دانست. جان مایه ی سخن او در توسعه ی سیاسی می گنجید. او گذار از مشروعیت سنتی به مشروعیت جدید و نو را حرکتی بطئی، حرکتی مستمر و مداوم و بی وقفه می دید که می بایست همچنان پیش رونده و آگاه ساز نده باشد. البته با این شرط که گذار همراه مشاهده ی دقیق و گرفتن درس عبرت از تاریخ و برداشتن گام های محکم به گونه ای که نیاز به عقب نشینی و تکرار تجربه های مکرر نداشته باشد
برداشتن گام های آهسته، اما محکم در عبور از مشروعیت قدرت سنتی به مشروعیت قدرت جدید و نو، روشی است که هم اکنون نیز راقم سطور در فرآیند ظهور جنبش سبز می بیند. این رویگرد و این پذیرفتن بخشی از گذشته ی قابل انعطاف، و قابل بازسازی شدن، فراتر از مدرن بلکه پیرامون پست مدرن پرسه می زند
واضح و روشن است. آن چیزی که ما الان داریم می بینیم و در واقع تأیید می کنیم، تحسین می کنیم این جوان ها را که آهسته و سنجیده حرکت می کنند، این از کجا آمده؟ یک باره از کره ی مریخ؟ از کره ی مریخ نیومده. در دهه های قبل کسانی بوده اند که این گونه فکر می کردند. این جزء خرد جمعی شده است
مختاری در تقدیس زندگی شادمانه، اسطوره ها و افسانه ها و تاریخ ایرانی را مقابل فرهنگ ماتم زده و اندوه بار و انفعالی فرهنگ سامی قرار می داد. او فرهنگ گذشته و تداوم آن را در فرهنگ معاصر از آن رو مجازی می دانست که قادر بود هنر و ادبیات فرهنگ بی چرای سنتی را به چالش کشد. او اندیشه ی نو را سازگار با فرهنگ شادی و در تقابل با فرهنگ سنتی اندوه زده می دانست

ارزش و اعتبار اندیشه ی محمد مختاری در این است که در تفکر او تجدد و مدرنیته از ساختارهای غربی عبور کرده است و همچنین رویکردش به گذشته ی تاریخی، افسانه ای و اسطوره ای ایرانی، ساختاری خالی از تعصب های ناسیونالیستی و شرقی طلبانه است. به عبارتی دست آورد او در عرصه و فرهنگ به ویژه ادبیات ، از مدارای او با دریافت های فرهنگ مدرن و کلاسیک، بهره وری از عناصر زنده و در هم شونده ی شرق و غرب نشأت گرفته است، و نه مدارای او با ظلم و همسویی با قدرت سنتی
او همواره به جنبه های مقابله با سنت های دست و پاگیر شرقی و دوری از فرهنگ متجدد مآبانه و متظاهرانه ی غربی فکر می کرد. در یک کلام، او به چگونگی امکان حیات و تداوم فرهنگی پویا می اندیشید که در عین ایرانی بودن روی سخن اش تمام مردم جهان باشد
محمد مختاری آن گاه که از مدارا سخن می گفت آشکارا از جنبش های سیاسی - اجتماعی بی خشونت حرف می زد. او فرهنگ مدارا را آگاهانه به کار می گرفت. او طالب گفتمانی اقناعی بود. در جلسات مشورتی کانون نویسندگان می گفت هر کس قانع شده رأی مثبت بدهد. روش اقناعی او وقت گیر و گاه حوصله سربر بود. اما همواره همراه آگاهی بیشتر بود و ترویج آن را در مسائل سیاسی و اجتماعی توصیه می کرد
او کانون نویسندگان ایران را محل درک اختلاف های روشنفکری می دانست. حضور نویسنده را حضوری علنی می پنداشت. نوشتن برای او امری پنهان و پَسَله نبود. می گفت در کانون نویسندگان ایران ما فرد داریم. گروه و دسته و جمعیت نداریم
محمد مختاری آن گاه که از زال و رودابه و دیگر حماسه های ملی سخن می گفت در پی اجرایی نو و تفسیری جدید از آنها بود. آن گاه که از درک حضور دیگری، آن گاه که از مدارا و تمرین مدارا، آن گاه که از چند صدایی در هنر و ادب و سیاست و اقتصاد، آن گاه که از عدم قطعیت در سیاست و دین و هنر و ادب، آن گاه که از عبور اندیشه ی قدرت طلبانه ی فرهنگ سنتی به اندیشه ی نو و فرهنگ نو سخن می گفت. حتی آن گاه که از شبان - رمگی به عنوان مقوله ای بدیهی، قطعی و جهان شمول و مربوط به گذشته ی تاریخ بشری صحبت می کرد و سلطه ی دیرپای استبداد شرقی را به چالش می کشید، او سبز اندیشی پست مدرن بود. یادش گرامی. عمر همسر و فرزندانش دراز باد

Sunday, January 3, 2010

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
قانون دیکتاتوری مذهبی

سخنرانی مژده شهریاری
به مناسبت سالمرگ محمد مختاری و محمد پوینده در ونکوور کانادا


دسامبر 2009
قتل های زنجیره ای در ایران، قتل های ممتد زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری
اسلامی و بالاخره قتل های اخیر جوانان ایران که در پی انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به خیابانها ریختند و دست به تظاهرات
گسترده زدند، همه و همه یک هدف را دنبال می کنند: قتل اندیشه، قتل دگر اندیشی، قتل آزادی خواهی، قتل دموکراسی و حقوق بشر
منشور حقوق بشر 1948 سازمان ملل، در اصل 18 به هر فردی در روی کره ی زمین حق آزادی اندیشه، آزادی مذهب و آزادی تغییر عقیده و مذهب را می دهد
ما در انتهای سال 2009 هستیم و در جمهوری اسلامی ایران نه تنها این اصل و دیگر اصول حقوق بشر رعایت نمی شود، بلکه دولتمردان و فقها کماکان و به هر طریقی که بتوانند کوچک ترین تجلی آزادی طلبی را به قتل می رسانند. آزادی اندیشه و آزادی مذهب -که در واقع در مفهوم خود آزادی از مذهب هم می باشد - در چهارچوب حکومتی که بر پایه ی قوانین مذهب پایه ریزی شده و دوام می یابد، اصولاً غیر ممکن است
به این مسئله از دیگاه ها و زاویه های متفاوتی می شود نگاه کرد. بررسی من، امشب، از زاویه ی قانون و مسائل حقوقی است. به عنوان یک وکیل، طبیعتاً برای من این سئوال مطرح می شود که چگونه می شود از قانون استفاده کرد تا جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داد تا دموکراسی و حقوق بشر را رعایت کند. و آیا اصولاً می شود این کار را کرد؟ اهمیت پاسخ دادن به این پرسش چند گونه است

نخست اینکه جنبش کنونی روان در ایران (جنبش سبز) یک جنبش نهایتاً خود انگیخته بوده و در کل جهت اصلی آن آزادی خواهی و قانونیت است. یادمان می آید که تظاهرات گسترده ی تابستان گذشته بر اساس نارضایتی مردم از نتیجه ی انتخابات بود؛ این که به رأی مردم خیانت شده بود؛ این که قانون - شمارش درست آراء - رعایت نشده بود؛ تقلب شده بود. و در واقع رئیس جمهور منتخب مردم - آقای میر حسین موسوی- با تقلب جناح احمدی نژاد از آن ها گرفته شده بود. طبیعتاً چنین مسئله ای باید بتواند با بکار گیری قوانین مملکت و بخصوص قانون اساسی ایران حداقل مطرح و شاید هم حل شود

نکته ی دوم اینست که حاکمیت قانون یکی از ارکان مهم و در واقع بی چون و چرای دموکراسی است. حاکمیت قانون به چه معناست؟ به این معناست که همه ی افراد و همه ی سازمان ها، دولت از بالا تا پائین، همه ی مردم در مقابل قانون برابر هستند؛ هیچ فرد، گروه یا مرجعی بالاتر از قانون و در خارج از قانون قدرت ندارد. این یکی از ارکان اصلی یک جامعه ی دمکراتیک است. درجوامع غرب مثال های زیادی در این زمینه داریم. نمونه ی بسیار مشخص آن در کانادا زمانی است که هارپر به قدرت رسید. لایحه ای را مصور کردند که برمبنای آن انتخابات دولت فدرال هر چهار سال یک بار برگزار بشود. در سال گذشته هارپر و حزب کنسراواتیو آن را به شکل های پیجیده ای الغاء کردند و انتخابات را زودتر از موعد به جریان انداختند
یک جامعه ی دموکراتیک مثل کانادا به شهر وندان کانادایی این امکان را داد که بتوانند این مسئله را به دادگاه ها بکشانند ونخست وزیر مملکت مجبور باشد که در مقابل دادگاه ها جواب این سئوال را بدهد که آیا قانون را زیر پا گذاشته یا نه؟ حال این که به چه نتیجه ای رسید، مسئله ایست که به آن در حال حاضر نمی پردازیم ولی مهم اینست که این راه باید در جامعه ی دموکراتیک وجود داشته باشد

بنابراین دو دلیلی که الان مطرح کردم اهمیت طرح این مسئله را نشان می دهد که حداقل تلاش کنیم راه هایی حقوقی و قانونی برای پیشبرد پروژه ی دموکراسی در ایران پیدا کرده و دنبال کنیم
در خارج از کشور، در تظاهرات و گرد هم آیی های مختلف گاه به گاه این شعار را می شنیدیم که فشار آورده شود از طریق جوامع بین المللی که جمهوری اسلامی به قانون اساسی ایران احترام بگذارد. افرادی مثل حقوق دان و برنده ی جایزه ی صلح نوبل، خانم شیرین عبادی، سال هاست که در این حیطه فعال هستند. در زمینه ی قتل های زنجیره ای که موضوع گردهم آیی امشب هست نیز وکلا و افراد از خود گذشته ی بسیاری بوده اند که این مسیر را طی کرده و تلاش کرده اند که از طریق قانون کسانی را که مجرم بوده اند به دادگاه بیاورند. و در حال حاضر هم برای نجات جوانان در بند رژیم جمهوری اسلامی و اعتراض به نتایج انتخابات افراد بسیاری هستند، کسانی که سعی می کنند در قوانین موجود ایران به دنبال راه حل های قانونی بگردند. همه ی این تلاش ها ارزشمندند. همه ی این تلاش ها لازم و مفید هستند و به نوعی به جامعه کمک می کنند. بحث من این نیست که این اقدامات خوب هستند یا بد و باید انجام بشوند یا نه. بحث امشب من این است که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران، تنها با مبارزه برای لغو این قوانین و تحول کامل سیستم حقوقی و سیاسی ایران است که می شود حاکمیت قانون و پروژه ی دموکراسی را دنبال کرد. یعنی تناقضی وجود دارد که راه حل دیگری برای آن نیست و حالا می خواهم به این امر بپردازم که چرا این نظر را مطرح می کنم که برای اینکه به حاکمیت قانون در ایران دسترسی پیدا شود، باید قانون موجود نقض شود. به عبارت دیگر خواستار دموکراسی و حقوق بشر بودن در ایران منطقاً باید به دگرگونی وتغییر کامل ساختار جمهوری اسلام ایران منجر شود. منطقاً راه دیگری نیست. یعنی غیر ممکن است شما در چهارچوب قوانین موجود در ایران بخواهید دموکراسی و حقوق بشر را ارتقا بدهید. رفرم در قالب ساختار جمهوری اسلامی و در چهار چوب ارکان حقوق بشر و ساده ترین ارکان یک جامعه ی دموکراتیک غیر ممکن است. البته جمهوری اسلامی به عنوان یک جکومت مذهبی و غیر دموکراتیک می تواند در چهار چوب خود با درجات بهتر و بدتر حرکت کند. در این شکی نیست. و این رفرم می تواند در چهار چوب خود اجرا شود و در قالب خود کمی بدتر و یا کمتر بدتر را برای مردم ایجاد کند. ولی ایجاد یک جامعه ی دموکراتیک و رفرم در جهت دموکراسی در این چهار چوب غیر ممکن است

برای اینکه مسئله روشن تر بشود، خیلی مختصر به قانون اساسی که در جمهوری اسلامی وجود دارد نگاه کنیم
همان طورکه می دانیم قانون اساسی یک کشور مهم ترین مرجع قانونی هر کشور است. همه ی قوانین باید با قانون اساسی هم خوانی داشته باشند و اگر برای مثال مجلس شورای اسلامی ایران بخواهد لایجه ای را به تصویب برساند، در وحله ی اول باید نگاه کند که مواد آن لایجه با قانون اساسی ایران تطابق دارد یا نه
همین طور درکشورهای غربی و از جمله در کانادا احتمالاً در اخبار گاهی شنیده اید که یک بند قانونی که الان دارد اجرا می شود و در پارلمان به ثبت رسیده در دادگاه ها، شخص یا سازمانی می تواند آن قانون را ببرد به دادگاه و مطرح کند که این بند با قانون اساسی کانادا هم خوانی ندارد و اگر این امر ثابت شود، آن قانون لغو می شود. چنین نمونه هایی زیاد است
در نتیجه تحلیل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه پروژه ی آزادی خواهی و دموکراسی طلبی و رعایت حقوق بشر مهم و تعیین کننده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 58 تصویب شد و در سال 68 در آن اصلاحات و تغییراتی داده شده است

مقدمه ی قانون اساسی چهار چوب کلی آن را مشخص می کند و در نتیجه خوبست که به آن نگاه کینم. این مقدمه بسیار طولانی است. شما را خسته نمی کنم و یکی - دو قسمت مهم آن را الان نگاه می کنم. در مقدمه ی قانون اساسی چنین آمده است

" ویژگی بنیادی این انقلاب نسبت به دگر نهضت های ایران در سدۀ اخیر مکتبی و اسلام بودن آن است..."
و در چند صفحه بعد

حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی سلطه گری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می دهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف هایی( حرکت به سوی الله) بگشاید

در نتیجه در همین مقدمه محتوای قانون اسلامی ایران خیلی روشن گفته می شود و نیازی به تحلیل ندارد. هرکس بتواند حروف فارسی را بخواند می تواند آن را بفهمد. مشخص است که همه ی قوانین ایران باید از دریچه ی اسلام به آن نگاه شود و در نتیجه ادغام دین و حکومت که باز خود از نکاتی است که دموکراسی اصولاً با آن مطابقتی ندارد، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فراتر رفته است. صحبت این نیست که مذهب و حکومت با هم قاتی شده اند. صحبت اینست که حاکمیت بر اساس موازین اسلامی است. یعنی اسلام اول است و قوانین اسلام تعیین می کند چه جور حکومتی باید باشد و چه جور قوانینی باید باشد: قانون در قالب مذهب و آن هم یک مذهب مشخص تعریف شده است. تعیین شده است در آن مذهب مشخص اسلام است و نه هر اسلامی. فرقه ی ویژه ای از این مذهب مشخص شده است: مذهب شیغه... در نتیجه همین جور که می ریم جلو شما باید مذهبی باشید، مسلمان باشید، شیعه ی مسلمان باشید. هی افراد حذف شدند. افراد زیادی از بخش های مهمی از مردم حذف شدند. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید و در نتیجه بر آزادی اندیشه و آزادی مذهب خط بطلان کامل کشیده شده است

براساس اصل 12 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خیلی مشخص و روشن " دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است..." در نتیجه صحبت از رفرم بی معناست در این چهارچوب. چه رفرمی؟ این قوانین تا ابد غیر قابل تغییر است مگر اینکه ساختار قانون اساسی خود در اساس تغییر کند. در این چهارچوب شما نمی توانید این اصل را زیر سئوال ببرید. حالا می توان گفت مردم ایران مسلمان هستند و آن را قبول دارند که بحث دیگری است. ولی این اصل با دموکراسی مطابقت ندارد و نمی توان به هیچ شکلی آن ها را قاطی کرد
تبلور این اصل در تمام قوانین از جمله قوانین قضایی، قوانین کیفری، خانواده و غیره دیده می شود که من نمی خواهم با ذکر همه ی آنها سر شما را درد بیاوردم. در همه ی قوانین این اصل رعایت شده است. در نتیجه زمانی که از جمهوری اسلامی خواسته می شود تا به قانون اساسی احترام بگذارد، در واقع خواسته می شود که به ضد پورالیسم و ضد متساوی گری همه ی انسان ها بدون توجه به مذهب، رنگ پوست، نژاد، جنسیت و...و در واقع برابر با اصل 2 منشور حقوق بشر نقض شود

در اصل 4 قانون اساسی جمهوری اسلامی جنبه ی دیگر مذهبی بودن قانون را می بینیم. در این اصل مطرح می شود که:
کلیۀ قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همۀ اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است

این یک اصل مطلق است و باز هیچ جایی نیست که شما آن را نوعی تعبیر کنید که بتوان در این چهارچوب کارهایی کرد. تمام شد و رفت. تصور این که با ارجاع به حکومت قانون موجود درایران می شود رفرم معنی داری برای مردم به لحاظ حقوق بشر و دموکراسی ایجاد کرد تخیلی است. حکومت مذهب بر همه ی ارکان مملکت مانعی است که تنها با فسخ کامل آن می شود به پایه ریزی یک جامعۀ مدنی و دموکراتیک اقدام کرد
اصل 4 را که الان گفتم با اصل 5 دنبال می شود که وجه دیکتاتوری حکومت را در واقع روشن می کند. در این اصل مطرح می شود که قدرت نهایتاً به ولایت فقیه داده می شود. ولایت فقیه کی هست؟ نه یک شخصی است که مشخصه اش دانش سیاسی باشد یا نتیجه ی انتخاب مردم. مشخصه اش اینست که مرجع بالای مذهبی است و قدرت مطلق در اداره ی ایران دارد. در نتیجه می بینیم که قدرت متمرکز در یک شخص است. دیکتاتوری است که با مذهب پیوند خورده است و دوباره می گویم که جایی برای دموکراسی و حقوق بشر ندارد
می رسیم به رئیس جمهور. رئیس جمهور و انتخاب رئیس جمهور موردی بود که جنبش اخیر را به جریان انداخت. رئیس جمهور طبق قانون اساسی ایران تنها تا تأیید ولایت فقیه قدرت حرکت دارد. درست است که تفاوت هایی بین خاتمی و احمدی نژاد و شاید همین طور موسوی وجود داشته باشد و تفاوت هایی وجود دارد. من آن را نقض نمی کنم. نمی خواهم بگویم که همه مثل هم هستند . چنین چیزی نیست. واقعاً هم در زندگی روزمرۀ مردم تفاوت هایی ایجاد می شود که اگر احمدی نژاد بر سرکار باشد یا خاتمی و یا موسوی که البته فراموش نکنیم گذشته اش چه بوده است. ولی به هر حال تفاوت هایی هست که در چهارچوب یک دیکاتوری مذهبی است. ربطی به دموکراسی و حقوق بشر ندارد. این را می شود در اصل 121 قانون اساسی به صورت کامل دید که سوگند رئیس جمهور را مطرح می کند. این اصل طولانی است. من جمله ی اول را می خوانم

من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کردیم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می کنم که پادار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم

و در ادامه می آید که او دنباله رو و پیرو ولایت فقیه است

برای اینکه خلاصه کنم سرتون رو درد نیارم. همه ی حرف هایی که زدم در این جهت بود که مطرح کنم به اعتقاد من جنبش آزادی خواه و دموکراتیک ایران باید خواسته های خود را برای تغییر و دگرگونی مطرح کند. این تغییر و دگرگونی شامل نقض قانون اساسی موجود و جایگین شدن آن با قانون اساسی بشود که یکی از اصول عمده ی آن باید جدایی بی چون و چرای مذهب و حکومت باشد. به حز این راهی نیست و اگر به جز این ادعا شود دروغ است