Thursday, January 7, 2010

میر حسین مردی ناتمام

Siavash.Sh


در فراگرد تاریخ کسانی موجب تحول گردیده اند که بر بیم و هراس خود غالب شده و برای کمالی نظرگیر تلاش کرده اند .تاریخ بیاد ندارد انسان هایی ناتمام را که مرز های نیکی و زشتی رانمی شناسند و در میان مایگی می ایستند
پویش بسوی نیک بختی و کرانه های فروزان شادکامی همراه با اراده ای معطوف به عمل عزمی خلل ناپذیر را نیز می طلبد . شاید این گمانه از همان روی متبادر به ذهن می گردد که در برابر نهادن دیکتاتوری با شخصیت های انسانی و مدارا گر ...همیشه دیکتاتوری پیروز میدان است. همچنان که در تقابل میان شرف و نانجیبی ، اهریمن صفتی غالب می گردد
میر حسین ما ، نیز گویا در وضعیتی پاراداکس گون واقع شده است . میر رئیس جمهور ، پای در آب و سر در آتش دارد ، انگار با هر تپش قلب می کوشد از شرایطی که در ان قرار گرفته بگریزد
میر حسین بنا به پایگاه اجتماعی و خواستگاه فکری متعلق به جمهوری اسلامی می باشد و در عین حال به سبب فشار های هنجاری ناچار نیمی از وجود خود را در میانه ی جنبش آزادی خواهی گذارده و کوشش می کند که با تدبیری از این شرایط بگریزد
میر حسین اکنون کوشش می کند با کاهش خواست های جمعی و فراتر از خردملی پیکر گنداب شده ی جمهوری اسلامی را نگه داشته و از آن امام زاده ای مقدس برآورد . کوششی که منتهی به بازداشت وی از همراهی با جنبش شده و او را به پیروی از خرد ملی به سبب وحشت از تبعات دیکتاتوری واداشته است
میر حسین مردی ناتمام است ، موجودی که سازگاری با محیط پیرامونی را از دست داده و قادر به هماهنگی خود با پدیده ها نیست .میر حسین همچون دیگر اصلاح طلبان قصد آن دارد که اختلاطی از آزادی نیمه با دیکتاتوری ناتمام بسازد و قابلیتی بیابد که برای هر گونه رفتاری قابلیت تفسیر داشته باشد
نگاره های فکری میر حسین ریشه در اندیشه ی نهان گرای نسلی دارد که هنوز گمان دارند که مردم ایران همان سنت گرایان عقب مانده ای هستند که توان درک سازه های مدرن را نداشته و انطباق پذیری با شرایط ندارند . این نسل ناتمام همچنان باور دارند که به سبب بیسوادی و نادانی خرد ملی باید با ریاکاری ( تناقض ) میان گفتمان با کردار – پارادکس میان کارکرد با اندیشه موجودی خوفناک و موهوم طراحی و تدبیر نمایند که بتواند پاسخگوی تمامی طبف های فکری اجتماعی باشد
نگاره های این گروه بر این پایگاه استوار است که بیشتر از تمامی مردمان کشور دانایی داشته و تجاربی گرانسنگ به همراه دارند . در واقع شالوده ی این تفکر همسانی گسترده ای با زیرساخت های اندیشه های دیکتاتوری دارد که برای خود به علت باور به خرد افزون تر کاست قدرت را شکل می دهند
هرگاه که اندیشه ای بر پایه ی تفاوت میان خود و دیگران عملگرایی کند بی تردید باعث شکل گیری کاست قدرت دیگری شده که دیگر مردمان را اجازه ی ورود نمی دهد
از دیگر سوی ناتمامی شخصیت و هویت فکری عاملی است که همواره با تردید و پریشانی کارکرد های مشتت و ناهنجاری عرضه کرده و موجب می گردند که در پیامد کارکرد هایشان همیشه نوعی از افراط گرایی خشن عمل گرا زایش یابند
برآیند ناتمامی رفتار ها – آرمان ها – کارکرد ها ، پرورش خشونت های عمل گرای دیکتاتوری را به همراه دارد که با قاطعیت سامانه های مقتدری را می سازند
بدین لحاظ چنان چه درصدد تربیت و زایش دیکتاتوری و دگماتیسم باشیم، نیاز خواهیم داشت ساز و کار های ناتمام را برگزینیم. آیا بیش از 70 درصدد جمعیت ایران که جوانانی فرهیخته و خردورز بوده و آرمان های شکوهمندی دارند ظرفیت درک و هماهنگی با دمکراسی و حقوق بشر پهن پیکر را نداشته و آن قدر زبون و نا کار آمد هستند که آدم های ناتمام و آرمان های نیمه و پریشان را برگزینند؟

No comments:

Post a Comment