Monday, February 8, 2010

ویرانگری زیست محیطی در ایران
توسط رژیم جمهوری اسلامی

مبارزه برای آزادی
با مبارزه برای حفظ محیط زیست
پیوند می خورد

جلال ایجادی

بحران اکولوژیکی جهان را به مخاطره انداخته است. این بحران یک مسئله فرعی وغیرعمده نیست، بلکه یک امر اساسی است. تولید گازهای گلخانه ای ناشی از فعالیت های انسانها طی دو قرن صنعتی اخیر موجب گرم شدن بی سابقه زمین شده است. روشن ترین شاهد تغییرات آب وهوا در مناطق قطبی دیده می شود. قطب شمال دو برابر سریع تر از بقیه ی جهان گرم میشود، ضخامت و وسعت یخ های دریای قطب شمال رو به کاهش است و لایه های منجمد اعماق زمین که قرنهای طولانی یخ زده بود رو به ذوب شدن می رود و کوههای یخی در قطب شمال و مناطق گرینلند سریع تر از آنچه که کسی بتواند تصور کند، ذوب میشوند. این وضعیت که ناملایمات گسترده ای برای انسان ها وحیوانات و طبیعت بوجود میآورد قبل از هر چیز ناشی از مصرف عظیم سوختهای فسیلی می باشد. سوخت نفت و گاز و ذغال سنگ در صنعت و تولید اقتصادی و سوخت وسائل حمل ونقل و نیز تخریب منابع طبیعی مانند جنگلها و آبها وغیره، زندگی زمین و سلامتی انسان ها را به خطر انداخته است

ایران جدا از بقیه ی جهان نیست و شهروند ایرانی نیز از خطرات و آسیب زیستگاهی در امان نیست. سلامتی انسان ها به لحاظ گسترش آلودگی های گوناگون از قبیل آلودگی شیمیائی، آلودگی هوا، آلودگی ارگانیک و آلودگی خانگی، بیش از هرزمان دیگر مورد تهدید قرارگرفته است. آلودگی شیمیائی نتیجه ی دفع و تخلیه مواد شیمیائی و صنعتی می باشد. فعالیت صنعتی کارخانه ها، شبکه ی شوفاژهای شهری وسیستم حمل و نقل شهری و تعداد روزافزون خود روهای شخصی به طرز دائم آلودگی های گوناگون را رشد داده و موجب افزایش بیماری هائی چون سرطان، آسم، آلرژی، بیماریهای تنفسی و ریوی و قلبی گردیده است. میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر تمامی دولت ها را موظف به بهبود بهداشت محیط زیست و بهداشت صنعتی در زمینه های گوناگون نموده است. ایران مفاد آن میثاق و این اعلامیه را پذیرفته و متعهد شده تا شرایط برخورداری از هوای پاک و پیرامون سالم ، تغذیه ی سالم و بهداشت و سلامت جسمی، روحی و اجتماعی را به عنوان حقوق اساسی شهروندان خود آماده نماید. اصل ۵۰ قانون اساسی ایران حفاظت از محیط زیست را یک پدیده ی عمومی تلقی کرده و تمامی فعالیت های اقتصادی که منجر به آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن می شود را ممنوع کرده است

اما آیا در ایران به واقع در جهت رعایت این اصول حرکتی روشن و قاطعانه انجام می گیرد؟ چگونه میتوان به ارزیابی از سیاست جمهوری اسلامی پرداخت؟ حفظ محیط زیست همانا احترام به اساسی ترین حق انسانی، یعنی حق حیات و حق بهرمندی از زندگی سالم. خوب زیستن وآزاد زندگی کردن به طرز ژرف با هم در آمیخته اند. در دیدگاه مدرن و اکولوژیکی مبارزه برای آزادی با مبارزه برای حفظ محیط زیست پیوند میخورد. در جهان کنونی و در بستر بحران حاضر تلاش برای دمکراسی هم بستر با پیکار برای اکولوژی است. هیچ رژیم استبدادی قادر به دفاع از محیط زیست و حق بهرمندی از زندگی سالم نیست. رژیم اسلامی با بی کفایتی و سیاست های خانمان سوز اقتصادی و صنعتی اش طبیعت ایران را به ویرانی می کشاند، آلودگی صنعتی را همه جا میگسترد، انرژی های فسیلی را به گازهای گلخانه ای تبدیل میکند و هیچ گونه طرحی جدی در زمینه ی انرژی های پاک در دستور صنایع قرار نمی دهد. مافیای اقتصادی و سیاسی حاکم با انگیزه کسب سریع سود و حفظ خود در قدرت هر گونه پروژه که نگاه به آینده دارد را قربانی نموده و چپاول بلافاصله با هم دستی زمین خواران و باندهای انحصاری را دردستور خود قرارداده است. این رژیم نمی تواند از اقتصاد پایدار واکولوژی طرفداری کند و به همین خاطر مبارزه برای آزادی در ایران با مبارزه زیست محیطی گره خورده است. نگاهی بیاندازیم و جنبه های گوناگون ویرانگری زیستگاهی را در ایران مورد بررسی قرار دهیم

تخریب منابع طبیعی ونابودی زندگی گیاهی وحیوانی
تخریب جنگل ها ادامه دارد. طبق آمار رسمی مساحت کل جنگل های ایران (طبیعی و دست کاشت) در حدود دو میلیون و نیم هکتاراست که البته در گذشته ی ‌نه چندان دور، این میزان به ۱۸میلیون هکتار می رسید. اما در اثر افزایش جمعیت، توسعه‌ ی شهرها و اراضی کشاورزی ، ایجاد تاسیسات و صنایع و هم چنین تخریب توسط زمین خواران و بی توجهی مسئولان رژیم جمهوری اسلامی میزان آن کاهش قابل توجهی یافته است. با بررسی آمار و ارقام ارائه شده در گزارش سال ۲۰۰۲بانک جهانی مشاهده می‌شود که روند تخریب جنگل‌ها در کشورمان نیز همواره رو به افزایش بوده و به طور میانگین، روزانه حدود ۳۴۰ هکتار و سالانه ۱۲۰ هزار هکتار از جنگل‌های کشور نابود و محو شده است. در مهرماه ۱۳۸۸ کارگران خط انتقال گاز از عسلویه به مناطق شمال و شمال غرب کشور، فقط در دو روز بیش از چهارده هزار اصله درخت کهنسال بلوط را قطع کردند. گفتنی است قرارگاه سازندگی خاتم ‌الانبیا وابسته به سپاه پاسداران، مجری پروژه ی خط لوله گاز از عسلویه (میدان گازی پارس جنوبی) است. این خط لوله دهمین خط انتقال گاز از بوشهر به مناطق مرکزی و شمالی کشور است و هزاران کیلومتر طول مسیر دارد که از دل جنگل‌های بلوط کهگیلویه و بویراحمد عبور می‌کند

از اقدامات ویرانگر دیگر باید از تخریب جنگلها نام برد

با تصمیم شهرداری تهران جهت ادامه ی مسیر اتوبان زین‌الدین از پارک جنگلی لویزان دوازده هزار اصله درخت باید قطع می‌شد که تنها در ایام تعطیلات بدون اخذ مجوز، طی دو شب حدود هفت هزار اصله درخت پارک جنگلی لویزان که از گونه ی کاج تهران که دارای حدود چهل سال سن بودند را بریدند. بدنبال قطع گسترده ی درختان جنگل لویزان، قطع نهال های زیتون در سرخه حصار و طرح واگذاری ١٢٠ هکتار جنگل لاکان برای توسعه شهر صنعتی رشت، طرح تخریب بخش مهمی ار ازاضی جنگلی سواد کوه به منظور ساختمان سازی از جمله اقدامات ویرانگرانه دولت می باشد. نمونه ی دیگری از تخریب زیست محیطی ساخت جاده ی جنگلی ابر شاهرود است. این جاده که بیست و پنج کیلو متر طول دارد از میان جنگلهای بکر و دست نخورذه باید بگذرذ. بنا به نظر کارشناسان این جنگل ها جزو گنجینه زیستی کره زمین است

بسیاری از کارشناسان، خشک شدن تدریجی دریاچه ی ارومیه را به عنوان یک فاجعه ی ملی و فراملی قلمداد کرده و آنرا ناشی از خاکریزی در آن برای احداث پلی به طول ۱۴۱۴ متر و بی‌توجهی به چگونگی حفاظت مسئولان از آن می‌دانند و احداث جاده ی کنار گذر آن را عاملی برای تغییر اکوسیستم این دریاچه بیان می‌کنند. خشکی دریاچه‌های استان فارس در سطح وسیع و به میزان ۹۰ درصد، انواع و گونه‌های جانوری و گیاهی مناطق همجوار را در معرض خطر نابودی قرار داده است. دریاچه‌های «ارژن» و «طشک» در استان فارس به خاطر خشکسالی کاملا خشک شده و دریاچه‌های «مهارلو»،«بختگان»، «پریشان» و «کافتر» نیز در آستانه ی خشک شدن می باشند. فلامینگو، تنجه، اردک سرسبز، مرغابی، آبچلیک، چوکا و آنقوت از دیگر گونه‌های پرندگان دریاچه مهارلو هستند که درمعرض خطر نابودی قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر در اثر خشک شدن ۸۰ درصد دریاچه کافتر در استان فارس، اخیرا حدود دو هزار ماهی در این دریاچه تلف شدند

درخصوص مرگ و میر انواع آبزیان در آب‌های خلیج فارس ازجمله مرگ دلفین‌ها، لاک‌پشت‌ها، پرندگان دریایی، نهنگ ها، مرجان‌ها و انواع ماهی‌ها دراین سال‌ها بسیار شنیده ایم. سرازیر شدن آلاینده‌های صنعتی و انواع فاضلاب، نشت نفت نفتکش‌ها، ترددها و تورهای ماهیگیری ازعوامل نابودی آبزیان خلیج فارس می باشند. در تاریخ بیست وپنج اکتبر ۲۰۰۷ نهاد سازمان ملل در امور محیط ‌زیست اعلام کرد ۷۵ درصد از نفتی که به دریاها نشت می‌کند، در خلیج فارس اتفاق می‌افتد. در همین گزارش آمده که در سال ۱۹۹۱ و در پی جنگ عراق و کویت و امریکا، میلیون‌ها دلارخسارت وارد شد ، تعداد ۹۷۰ بمب با رادیواکتیودر خلیج فارس انداخته شد و دست‌کم ۸۰ کشتی نفت خام به قعر خلیج فارس فرستاده شد. تخلیه ی صد ها تن مازوت توسط نیروگاه برق بندرعباس به خلیج ‌فارس و آلوده شدن آب ها نمونه‌ای دیگر از عمق فاجعه را نشان می‌دهد. اخیراً مرگ ماهی‌های خلیج فارس در اثر پدیده ی جدیدی با نام «کشند قرمز» زنگ خطر بروز یک فاجعه ی زیست‌محیطی دیگر را در آب‌های جنوب کشور به ‌صدا درآورد. این‌گونه جلبک‌ها سـم تولید می‌کنند و سپس وارد بدن ماهی‌ها گشته و در ادامه ی زنجیره ی غذایی، این سم وارد بدن انسان می‌شود. کشند قرمز پدیده‌ای است که در اثر تجمع جلبک‌های تک ‌سـلولی رخ می‌دهد. گسترش جلبک کشند قرمز و کم‌شدن میزان اکسیژن محلول در آب ناشی از ازدیاد جمعیت جلبک‌ها در آب‌های خلیج فارس و بویژه در مناطقی که درمعرض آلودگی ِانواع فاضلاب، شناورها و آلودگی‌‌های نفتی هستند، ایجاد می‌شود. وجود این پدیده در تنگه هرمز، سواحل بندرعباس و سیری، جزایر هرمز و لارک از میزان بالای آلودگی صنعتی و نفتی این مناطق حکایت دارد. در تیر ماه ۱۳۸۸ درپی ترکیدگی لوله نفت در منطقه جلگه خلج شهرستان پلدختر و نشت نفت به رودخانه کشکان، اجساد صدها هزار ماهی و آبزی غرق‌شده در نفت، در ساحل این رودخانه به‌دست آمد. در همین زمینه مدیر کل سازمان محیط زیست استان لرستان اعلام کرد در طول دوازده کیلومتر اول رودخانه کشکان، بیش از ۳۰۰ هزار قطعه ماهی، آبزی، پرنده و دوزیست بر اثر آلودگی‌های ناشی از نشت نفت تلف گردیدند

روند نابودی تالاب های کشور شدت گرفته است. می دانیم که تغذیه ی آب های زیر زمینی، مهار سیلاب ها، پیش گیری از نفوذ آب های شور، جلوگیری از فرسایش خاک و حفظ سواحل و رسوب گیری و حفظ جمعیت های حیات وحش از جمله کارکردهای مهم تالاب ها به شمار می آید. اما متاسفانه تصمیم های نادرست و برخوردهای نا مناسب با مشکلات از سوی نهاد های دولتی، به نابودی تالاب های کشور دامن زده است. تالاب ها به دلیل ورود پساب ها و فاضلاب ها و آلودگی های نفتی ، در معرض خشک شدن و یا نابودی قرار گرفته اند

حیات رودخانه و تالاب بین‌المللی شادگان به دلیل نشت چاه نفت رامشیر واقع در استان خوزستان، در معرض خطر نابودی قرار گرفته است. این چاه نفت به عمق 700 متری که در کنار رودخانه ی جراحی قرار دارد حیات تالاب بین‌المللی شادگان را در خطر قرارداده است. تالاب شادگان یکی از هفت تالاب کشور است که پیش از این در معرض تغییرات شدید اکولوژیکی قرار گرفته و اگر نشت چاه نفتی رامشیر مهار نشود، این تالاب بین‌المللی به نابودشدن نزدیک‌تر خواهد شد. بیش از 150 گونه پرنده، 40 گونه پستاندار ازجمله گراز، دلفین و گربه ی جنگلی در فهرست گونه‌های جانوری تالاب شادگان ثبت شده است. در آبان سال 83 شهرداری آبادان طی عملیات ساخت بلوار در این شهر، ۳۵ هزار مترمکعب از زباله‌های نفتی منطقه ی گیسی را از زیر خاک خارج و در تالاب شادگان ریخت. نابودی تالاب پریشان در استان فارس، هامون، باتلاق گاوخونی، خشکی ی زاینده ‌رود در اصفهان و خشکی دریاچه ی ارومیه از جمله فجایع زیست محیطی کشور در چندسال اخیر است

در حال حاضر با افزایش روز افزون آلودگی رودخانه ها و دریاها، کاهش مساحت جنگل ها ، نابودی تالاب ها، کاهش ذخایر دریایی و منابع آبی و نابودی تدریجی شکار گونه های نادر وحشی مواجه هستیم . بر اساس پژوهش های آماری حدود 77 گونه جانوری ایران در معرض خطر انقراض قرار دارد، ازآنجمله 25 گونه پستاندار، 19 گونه پرنده، و 15 گونه ماهی در حال انقراض قرار گرفته‌اند. تکثیر و حفظ ذخائر ژنتیکی دام‌های اهلی و وحشی با بهره‌گیری از تکنولوژی‌های تولید مثل و بهبود مداوم زیستنگاه آنها امری اساسی است. تلاش برای نگهداری طبیعت و گوناگونی آن مبارزه برای حفظ تعادل جامعه بشمار می آید. طبیعت ویران شده اقتصاد و سامان اجتماعی را بر هم میریزد

معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست در ماه آذر 1388در نشست شورای توسعه ی پایدار و محیط زیست در حضور نمانیدگان سازمان‌های توسعه‌‌گرا با انتقاد شدید از وزارت نفت، راه و ترابری و وزارت نیرو گفت: بر اثر فعالیت‌های این وزارتخانه‌ها 270 تالاب کشور خشک شده‌اند که این برای کشور فاجعه است. این گفته نشان می دهد که سد سازی وزارت نیرو و خط لوله ی عبورنفت و گاز وزارت نفت از جمله دلایل تخریب محیط زیست، منابع طبیعی و مراتع کشوراست. فقدان شایستگی های حرفه ای وعدم بینش روشن نزد مسئولین وزارت خانه ها و سیاست ویرانگرانه ی دولت نابسامانی را گسترش داده ومنابع طبیعی این کشور را به باد می دهند. مجلس جمهوری اسلامی در لایحه ی بودجه ی سال 88 چهار هزار و 500 میلیارد تومان بودجه برای خشکسالی تصویب کرد که دوهزار میلیارد تومان از این مبلغ سهم وزارت بازرگانی شد تا بقول خودش به جهت مبارزه علیه خشکسالی، محصولات کشاورزی وارد کند و دوهزار و پانصد میلیارد دیگربه وزارت نیرو و جهاد کشاورزی داده شد. اگر دریاچه و رودخانه و تالاب خشگ می شوند، این امر هم در رابطه با تغییرات اقلیمی جهانی است و هم به لحاظ فقدان پیشگیر ی های درست در کشور می باشد. بنابراین می بایست به درمان های ریشه ای مانند پایان دادن به استفاده ی صنعتی از آبها و آلوده کردن پیرامون طبیعی پرداخت. رژیم بجای اینگونه ابتکارات لازم بودجه در نظر میگیرد تا از خارج محصولات کشاورزی وارد ایران شود. بدین ترتیب روشن است که سیاست دولت سوداگرانه بوده و برای مقابله با خشکسالی و تخریب محیط زیست نیست، حال آنکه این شرایط می طلبد تا سیاست های اکولوژیکی اساسی در نظرگرفته شود و جلوی این همه ویرانگری گرفته شود. امری که خارج از توان رژیم است

توسعه ی ناهنجار شهری
رشد پرشتاب شهرها و استقرار کارخانه‌ها و صنایع آلوده در حوالی شهرهای بزرگ از جمله علل اصلی افزایش آلاینده ها در هوای کلان شهرها به شمار می آید. یکی از عمده‌ ترین منشاء های ‌آلودگی و تخریب محیط زیست وضعیت ناهنجارصنایع می باشد. بعنوان نمونه از ۴۰۰ شهرک صنعتی در کشور فقط ۴۰ شهرک مجهز به سیستم تصفیه ‌خانه فاضلاب است. مورد دیگر اینکه بر اساس قوانین موجود در ایران صنایع آلاینده ای که داخل شهرها فعالیت می کنند، موظف هستند بر پایه ی استانداردهای زیست محیطی به کار خود ادامه دهند و در صورتی که قادر به انتقال به خارج شهر نیستند برای ادامه ی فعالیت در محدوده ی شهرها باید نسبت به رعایت قوانین محیط زیست اهتمام بیشتری داشته باشند، ولی متاسفانه این گونه مسائل بطرز قاطع مورد کنترل و بررسی قرار نمی گیرند. انواع خودروهای دهه 1340 و پیش از آن بجای آنکه از رده خارج شوند، در خیابان های تهران و بسیاری از شهرها رفت و آمد دارند. پروژه های ساختمان سازی وسیع و ساخت برجهای بلند، بدون در نظرگرفتن فضای سبز لازم برای هر خانواده، انباشتگی جمعیت را افزایش داده است. کمربند سبز حاشیه ی شهر تهران و بسیاری شهرهای بزرگ دیگر توسط مافیای زمین خواران بلعیده شده است. وجود بیش از 900 هزار واحد صنعتی در تهران، وجود بیش از 10 میلیون جمعیت و 5 میلیون سفر درون شهری توسعه ی شهری را دستخوش مخاطرات سنگینی نموده است. شهر سازی و مدیریت آن نقش اساسی در سیاست زیست محیطی دارد. مطالعه ی آماربانک جهانی در سال2002، نشان می‌دهد که سالانه حدود 20میلیون تن فاضلاب صنعتی تصفیه نشده از طریق رودخانه‌های آلوده به دریاچه‌های داخلی، دریای خزر و خلیج فارس سرازیر می‌شود. بر همین اساس، بیش از165 رودخانه ی آلوده در کشور شناسایی شده‌اند که از بین آنها حدود 70 رودخانه بیشترین آلودگی را داشته‌اند و با توجه به میکروارگانیسم‌های بیماری‌ زای موجود در خود، می ‌توانند موجب بروز بیماری‌های مرگ ‌آور همه‌گیر شوند. در این گزارش اشاره شده است که روزانه بیش از45 هزار تن زباله ی خانگی و تجاری در شهرهای ایران تولید می‌شود که میزان قابل توجهی از آن به شکل غیربهداشتی در اطراف شهرها و طبیعت پیرامون آنها رها و پراکنده می‌شود. به روشنی می‌توان دریافت که عامل اصلی این آلودگی‌ها، انسان و پسماندهای ناشی از فعالیت‌های اوست و در ایران مسئولان و سازمان‌های دولتی نیز سهم‌انکار ناپذیری در تخریب و آلودگی منابع طبیعی کشور دارند

روشن است که سیاست شهری چنانکه تابع منافع اقتصادی و صنعتی کوتاه مدت وناهنجار باشد خطرات سنگینی برای سلامت و آرامش شهروندان و تعادل محیط زیست دارد. رشد بی رویه و گسترش افقی شهرها در کشور ما شاید سریع تر از بسیاری کشورها توسعه یافته و درحال توسعه باشد. این مشکل در دوران پس از انقلاب حادتر شد و دلایل آن عبارت بودند از رشد جمعیت کشور، ساختمان سازی گسترده و برج های شهری، خرید و فروش زمین های بایر شهر و حومه ی اطراف توسط بخش خصوصی، رشد سرسام آور ترافیک شهری و فعالیت صنعتی، تراکم و تمرکز واحد های اقتصادی. تهران امروز، بدل به شهری بی دروازه و حصار، بی قانون و نا امن، پرآشوب و پرتنش شده است. نظام دیوان سالار و اقتدارگرای مدیریت شهری و سیاست ناهنجار دولتی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی شرایط را وخیم نموده و مشکلات نوینی را برای شهروندان پدید آورده که از آن جمله می توان به افزایش ازدحام و تراکم، افزایش آلودگی های زیست محیطی، کاهش دسترسی شهروندان به هوای آزاد و نور خورشید و افزایش مزاحمت های شهری مانند سرو صدا و درگیری وتصادف ها اشاره کرد

آلودگی هوا
معضل آلودگی هوا به یک تهدید جدی در شهرهای بزرگ ایران تبدیل شده و هر ساله جان بسیاری از انسانها را می گیرد. آلودگی ها بحران آفرینند. به گونه ای که امروز آلودگی ناشی از گرد و غبار، ترافیک سنگین، وجود خودروهای قدیمی گازوئیل ‌سوز (اتوبوس های دولتی)، ضعف شبکه ی حمل و نقل عمومی مناسب و استفاده ی زیاد از خودروهای شخصی ، وجود کارخانجات و پالایشگاه ها در داخل و حاشیه ی شهر، منشا وضعیت بحرانی در پایتخت است. حدود 2 میلیون و 500 هزار خودرو در تهران تردد میکند، در حالی که کل سطح تهران 700 کیلومتر میباشد. هر سال هزاران خودرو جدید به میلیون ها خودرو موجود اضافه می شوند. وسایط نقلیه موتوری، کارخانجات و منابع تجاری و خانگی که به طور کلی منابع ثابت و متحرک خوانده می‌شوند مهمترین عوامل آلوده ‌کننده ی هوا هستند. خودروهایی که در سطح شهر تردد می‌کنند، اغلب دارای آلایندگی بالایی هستند و به دلیل حجم روزافزون استفاده از بنزین وگازوئیل، این آلایندگی هرچه بیشتر افزایش می‌یابد؛ کمبود سیستم حمل و نقل عمومی جامع و کافی و عدم تامین زیرساخت‌های این حمل و نقل از مسائل حاد شهری بشمار میآید

بر اساس آمار رسمی سال 85 حداقل آلودگی خود روهای در حال تردد در پایتخت ۷۹ گرم به ازای هر کیلومتر پیمایش است، اما خودروهایی که با استانداردهای روز دنیا تولید می‌شوند، ٢ گرم به‌ازای هر کیلومتر پیمایش آلایندگی منتشر می‌کنند. برپایه ی آمار حاضرحدود ی کهزار اتوبوس آلاینده و از رده خارج در پایتخت است که ۴٢٨ اتوبوس از این اتوبوسها سقف زده شده و باید از رده خارج ‌شوند، زیرا میزان گوگرد گازوئیل اتوبوسهای شرکت واحد
"500PPM" به
می رسد در حالی که استانداردهای جهانی
"100PPM" معیار
را در نظر گرفته است. باید توجه داشت که البته میزان گوگرد موجود در هوای تهران ناشی از سوخت بد تمامی خودروها می باشد و طبعاً اتوبوس های شرکت واحد نقش مخربی در محیط زیست ایفا می کنند. 80 درصد آلودگی هوای تهران ناشی از منابع متحرک است. کارشناسان محیط زیست می‌گویند تهران یکی ازسیزده شهر خطرناک جهان به لحاظ آلودگی هوا است. بنا بر آمار ارائه شده از سوی شرکت کنترل کیفیت هوا، سالانه
حدود ۲ میلیون و ۲۸۹ هزار و ۷۶۲ تن انواع آلاینده‌ها تنها از منابع متحرک به هوای تهران وارد می‌شود که از این رقم حدود یک میلیون و ۹۷۶ هزار تن آلاینده منوکسید کربن، حدود ۲۱ هزار تن آلاینده ی ذرات معلق، بیش از ۱۰۵هزار تن اکسیدهای ازت و ۱۸۰ هزار تن هیدروکربن است. در حالی که حد مجاز آلاینده‌های هوای تهران
۱۰۰ PSI
است، مطالعات آلودگی هوا نشان می‌دهد بدن انسان می‌تواند در زیر این میزان آلودگی با آلاینده‌ها مقابله کرده و در بیش از این رقم قابلیت خود را از دست می‌دهد

لازم به تذکراست که علاوه بر کهنگی و فرسودگی دستگاههای موجود، حتی بسیاری از وسائل حمل و نقل نو نیز قادر نیستند معیار استاندارد جهانی را رعایت کنند زیرا تکنولوژی بکار گرفته شده در موتورها کارآرائی لازم را نداشته و اجازه نمی دهند تا کیفیت مورد نظر رعایت شود. در این نظام سیاست هائی مانند استفاده از اتوبوس

با "استاندارد جهانی یورو" و گاز طبیعی ‌سوز، معاینه فی نی خود روهای شرکت اتوبوسرانی، اجباری نمودن فیلتر هوای پیکان های تاکسی از طریق مراجعه به مراکز معاینات فنی، ایجاد خط اتوبوس برقی، گسترش شبکه ی دوچرخه سوار برای بهبود ترافیک و کاهش آلودگی هوا و غیره در نظر گرفته نشده است. هزینه ی از رده خارج کردن یک میلیون دستگاه خودروی فرسوده حدود دو هزار میلیارد تومان است و برای این امر اگر یک سیاست روشن و سراسری در دستور نباشد هیچگونه بهبودی بدست نخواهد آمد. ایران با مدیریت عقب مانده کنونی و فقدان یک سیاست همه جانبه و متعادل شهری به افزایش آلودگی ها وتخریب محیط زیست ادامه می دهد
مرگ و بیماری ناشی از آلودگی
در جهان یکی از علل اصلی مرگ شهروندان و بیماری های گوناگون آلودگی های زیست محیطی می باشد. در ایران نیز آلودگی های صنعتی و شهری موجب خسارات انسانی گسترده ای میباشد. در بند «د» ماده ۱۰۴ قانون برنامه ‌توسعه‌ ی سوم و ماده ی ۶۳ قانون برنامه ی چهارم به صراحت ذکر شده دولت مکلف است‌ آلودگی هوا را در حد استاندارد حفظ کند . در طی سال ١٣۸٤ بر اساس آماررسمی ٩٩٠٠ نفر در تهران تنها به دلیل دو آلاینده خطرناک اکسید ازت
"NOX"
وذرات معلق مخلوط شده ی سولفات و نیترات و آمونیون و دیوکسین و کربن ارگانیک و فلزات سنگین

"PM10

فوت کردند، که بدین ترتیب این دو عامل آلوده کننده ی هوا روزانه باعث مرگ ٢٧ نفر شده است. تحلیل ستاد هوای پاک شهرداری تهران با اشاره به این که ۴ هزار و ٥٠٠ نفر در آبان ماه١٣٨٥ در پایتخت بر اثر سکته ی قلبی فوت کرده‌اند، می افزاید: مرگ حدود۸٠ درصد این افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم به آلودگی هوا مرتبط بوده است. این نهاد وضعیت آلودگی تهران را بحرانی و بسیار کشنده تلقی کرده و آنرا به مثابه ی زمینه برای یک "خودکشی دسته‌جمعی" ارزیابی می نماید ( ١۸ دیماه ١٣۸٥ ایسنا). در دوازده دیماه 1387 مدیرعامل سازمان بهشت‌زهرا از افزایش مرگ و میر ناشی از ایست قلبی در این شهر خبر داد و بیان داشت که بعنوان نمونه در یک هفته از یک‌هزار و 133 نفر فوت شده، علت مرگ 254 نفر ایست قلبی بوده است که آن نتیجه آلودگی هوااست

آلودگی هوا با بروز بیماری های قلبی عروقی و عفونتهای تنفسی در ارتباط مستقیم است و شیوع آنها در شهرهای بزرگی همچون تهران بالاتراست؛ چنانچه ‌آلودگی هوا عامل حدود ده درصد ازموارد سرطان نای ، برونش و
ریه، پنج درصد ازمرگ های مربوط به بیماری های قلبی عروقی و حدود دو درصد از مرگ های ناشی از عفونت های تنفسی در سطح جهان است. البته این آمار در شهرهای بزرگی همچون تهران تا حدودی بالاتر است. بارها مشاهده شده است در زمانی که غلظت دو آلاینده ی ذرات معلق و اکسیدهای نیتروژن بالا می‌رود، درصد افرادی که به دلیل این دوآلاینده دچار سکته ی مغزی می شوند افزایش می یابد. در واقع به ازای افزایش هر 3/66 میکروگرم ذرات معلق در متر مکعب ریسک سکته‌های مغزی پنجاه وچهار درصد بالا می‌رود

دکتر محمدجواد زیبائی، رئیس چهارمین کنگره یعبین المللی قلب و عروق خاورمیانه، در نشست خبری این کنگره با نگران کننده خواندن پائین آمدن سن سکته قلبی در ایران، «سن مرگ و میر ناشی از سکته قلبی در ایران را زیر 50 سال» اعلام کرد. دکترزیبائی آلودگی هوا را به عنوان عامل تسریع در سکته های قلبی ذکر کرد و گفت: «گرفتگی عروق تا 70 درصد بدون علامت است. وقتی فرد در معرض آلودگی هوا قرار بگیرد، این وضعیت به 90 تا 100 درصد می رسد و منجر به سکته قلبی می شود" ( هفدهم دسامبر2009 تلویزیون واشنگتن). آمارهای مرکز فوریت های پزشکی ایران نشان می دهد که در روزهای تشدید آلودگی هوای تهران، شمار بیماران تنفسی « افزایش ۶۰ درصدی » را به دنبال داشته است. به گفته دکتر نادر توکلی مطالعات پژوهشی در سطح بیمارستان های مرکزی شهر تهران درباره بیماری های تنفسی و ارتباط سنجی با نوع آلاینده ها به انجام رسیده و نتایج این پژوهش نشان می دهد که بیشترین عامل مرتبط با تشدید بیماری های تنفسی دی اکسید گوگرد ، ذرات معلق و منواکسید کربن است. سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی آمار رسمی مرگ میر ناشی از آلودگی هوای تهران از سال ۸۴ تا ۸۶ را هر ماه به طور مستقیم ۱۴۰۰ نفر، و ۱۶ هزار نفر در سال اعلام کرد (23 دی 1388 رادیو فردا). شواهد فوق نشان میدهد که خسارات انسانی ناشی از آلودگی ها بسیار سنگین است و بنابراین آلودگی ها یک مسئله فرعی نیست وبلکه اساسی وتراژیک است. این وضعیت نابسامان بطور آرام وبیصدا انسانها را شکننده تر نموده وباعث مرگ ومیر افراد میگردد. این طبیعی نیست که شهروندان بلحاظ آلودگی های صنعتی واقلیمی جان خود را از دست دهند. مدیران یک جامعه مسئولیت مستقیم دارند، چرا که استاندارد های پاکیزگی هوا وزیست محیطی را رعایت نکرده و شرایط مناسب کیفی برای زندگی وسلامت شهروندان را فراهم نمیکنند

جایگاه زیست محیطی ایران در جهان
سیاست رژیم اسلامی ایران در زمینه زیست محیطی فاجعه انگیز است واین واقعیت را سازمان های جهانی بارها مطرح نموده اند. ایران از نظر شاخص‌های پایداری محیط زیست با کسب رتبه ۱۳۲در بین ۱۴۶کشور جهان ، در انتهای جدول جهانی قرار گرفته است. فنلاند ، نروژ ، اروگوئه ، سوئد ، ایسلند و کانادا به ترتیب در جایگاه اول تا ششم جهان قرار گرفتند و کشور ایران با کسب ۸/۳۹ امتیاز بعد از کشورهایی همچون آنگولا، بورکینافاسو، ویتنام، لیبی، چاد و... در مقام یک کشور عقب مانده ارزیابی شده است. این موقعیت نه تنها وجهه وآوازه ایران را خدشه دار نموده، بلکه در جامعه خسارات جانی ومالی گسترده وجبران ناپذیری ببار آورده است. از نگاه کارشناسان ویرانگری زیست محیطی پیوسته همراه با هزینه هنکفت اقتصادی میباشد، زیرا ویرانی طبیعت، نابودی دنیای وحش وبیماری ها ومرگ انسانها هزینه بردار است وبه این ترتیب فشار مالی سنگینی به مردم وجامعه ما وارد میسازد

بانک جهانی خسارت آلودگی هوا را در ایران برای سال 2007 هشت میلیارد دلار در سال اعلام کرد که این رقم معادل رقمی است که برای واردات بنزین در نظر گرفته می ‌شود. بر اساس جدیدترین گزارش بانک جهانی خسارت سالانه آلودگی هوا در ایران تا ده سال آینده با دو برابر شدن به حدود ۱۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ میلادی می‌رسد. بر اساس این گزارش بانک جهانی خسارت سالانه ی آلودگی هوا در ایران به ترتیب زیر قابل پیش‌بینی است

خسارت آلودگی هوا در ایران

٢٠٠١ ١٫٧ میلیارد دلار

٢٠٠٤ ٧٫٨ میلیارد دلار

٢٠٠٦ ٨ میلیارد دلار

٢٠٠٩ ١٠٫٣ میلیارد دلار

٢٠١٤ ١٤٫٢ میلیارد دلار

٢٠١٦ ١٦ میلیارد دلار

٢٠١٩ ١٩٫٢ میلیارد دلار

برنامه محیط ‌زیست سازمان ملل متحد نیزدر جدیدترین گزارش خود هشدار داده است که بسیاری از کشورهای درحال توسعه در آسیا و آمریکای لاتین در معرض خطرات جدی آلودگی هوا قرار دارند. گزارش شاخصه‌های عملکرد زیست محیطی
PILOT
در سال ۲۰۰۶ میلادی نشان می ‌د هد که ایران در جدول شاخصه «هوا» با کسب نمره 31/1 در میان ۱۳۳ کشور جهان در رتبه ۱۱۷ جای گرفته است و بر اساس گزارش بانک جهانی نیز خسارات سالیانه آلودگی هوا در ایران ۱۴ هزار و ۴۲۰میلیارد ریال معادل 1/6 درصد تولید ناخالص داخلی است. ایران در موردی دیگر با توجه به شاخصه‌هایی همچون سلامت زیست‌محیطی، انرژی، تنوع زیست‌محیطی، آب، هوا و غیره با کسب
نمره ۷۰ در رتبه ۵۳ فهرست قرار گرفته است

بانک جهانی نیز در جدیدترین گزارش خود از خسارات آلودگی هوا در تهران اعلام کرده است که خسارت مرگ و میر ناشی از آلودگی هوای شهری، سالانه ۶۴۰ میلیون دلار، معادل ۵هزار و یکصد میلیارد ریال یعنی ۵۷/۰درصد از تولید ناخالص داخلی است. همچنین نشانه‌های بیماری ناشی از آلودگی هوای شهری۵۲۰ میلیون دلار معادل ۴ هزار و یکصد میلیارد ریال و ۴۶/۰ درصد از تولید ناخالص داخلی در سال است. بر پایه این گزارش بیماری‌های ناشی از آلودگی هوای شهری نیز سالانه ۲۶۰ میلیون دلار معادل ۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد ریال
و ۰۲۳/۰ درصد از تولید ناخالص ملی به اقتصاد ایران خسارت وارد می‌کند

سازمان بهداشت جهانی در گزارشی نسبت به شمار قابل توجهی قربانیان آلودگی هوا در سراسر جهان ابراز تاسف کرده به نحوی که مطابق آمار این نهاد سالانه ۲ میلیون نفر در دنیا در اثر این موضوع جان می‌‏بازند. این سازمان روی آلودگی در تهران پامی فشاردزیرا که استقرار ۸ هزار و ۶۰۰ واحد صنعتی در تهران باعث شده سهم نسبتا بزرگی از آلودگی هوای پایتخت به صنایع نسبت داده شود. به نحوی که روزانه در حدود ۳ تن منوکسید کربن، ۴۵ تن هیدروکربن نسوخته، ۱۳۰ تن اکسید ازت، ۳۰ تن اکسید گوگرد، ۳۰ تن ذرات معلق، و ۲ تن سرب در تهران تولید و وارد هوای این شهر میشود (خبرنگاری کار ایران 11/12/2006). تحقق پاکی هوای تهران مستلزم آن است که اهداف و برنامه‌‏ریزی‌‏های ریشه ای به گونه‌‏ای محقق شود که فقط خودروهایی که از سوخت‌‏های پاک استفاده می‌‏کنند در پایتخت تردد کنند و به دنبال آن توسعه حمل و نقل عمومی به مرحله‌‏ای برسد که پاسخگوی سفرهای درون شهری باشد. تحقیقات نشان می‌‏دهد که هر تهرانی در ۲۲ هزار بار دم و بازدم که روزانه انجام می‌‏دهد، معادل ۱۶ کیلو هوا استنشاق می‌‏کند. در حالی که هوای سالم که از ۷۸ درصد نیتروژن، ۲۰ درصد اکسیژن، ۹۳ صدم درصد آرگون، ۳۰ صدم درصد دی اکسیدکربن، و مقدار کمی متان و گازهای بی‌‏اثر هیدورژن تشکیل می‌‏شود، در شرایط آلودگی هوا گاز های خطرناک مانند اسید گوگرد و اکسید ازت ناشی از کار نیروگاه حرارتی و سوخت‌‏های فسیلی منواکسیدکربن به وفور یافت می‌‏شود. تهران کلان شهری است که سال‌‏ها از درد آلودگی هوا رنج می ‌‏برد به نحوی که در بیش از دویست روز سال آلودگی را تجربه می‌‏کند و ساکنان محدوده دو سوم جنوبی شهر اغلب تصویر محوگونه از کوه توچال، دربند و درکه می‌‏بینند

نشریه فرانسوی کوریه انترناسیونال نوامبر 2009 با ارقام وال استریت ژورنال در مورد تولید گاز کربنیک و سایر گازهای گلخانه ای طی سالهای 1950 تا 2005 اخیرا تابلوی جالبی منتشر نمود. در مورد پخش گاز کربنیک با 108 تن توسط هر ایرانی کشور ما در ردیف بیست یکمین کشور پخش کننده گاز کربنیک در جهان قرار می دهد. درمورد گازهای گلخانه ای دیگر وضعیت به این ترتیب است که با پخش گاز های گلخانه ای توسط هر شهروند بمیزان هشت تن، ایران در رتبه 13 جهانی در انتشار گازهای گلخانه ای قرار دارد. روشن است که ایران در مقایسه با کشور هائی چون امریکا و استرالیا وکشورهای اروپائی نقش تولید کننده اصلی را ندارد ولی براساس این تابلودر بین کشورهای مهم تخریب کننده محیط زیست قرار گرفته است

باتوجه بآنچه که بیان گشت نقش زیست محیطی ایران در زمینه های گوناگون منفی بوده واز این جهت خسارات سنگینی به جامعه ایران وارد می آید. رفتار دروغ پردازانه ی سران این رژیم و فقدان یک سیاست جدی همکاری با سازمان های جهانی در مبارزه علیه آلودگی ها ادامه ی همان سیاست آزادی کش در ایران و بحران زا در منطقه است

چاره چیست؟

چاره ی کار هم تکنیکی است وهم سیاسی و اکولوژیکی می باشد. شما اگر دید گاه روشن و اراده ی سیاسی پایداری داشته باشید، با وجود پیچدگی کار می توانید به راهگشائی دست یابید ودگرگونی لازم را فراهم آورید، ولی نبود آنها همه چیز را ناممکن میسازد. به یک نمونه دقت کنیم

تحقق پاکی هوای تهران مستلزم آن است که اهداف و برنامه ‌‏ریزی‌‏ها به گونه‌‏ای انجام شود که آلودگی ها بشدت پائین بیاید واین امر از جمله به وضعیت حمل ونقل شهری و فعالیت صنعتی بستگی دارد. باید بنگاه ها و خود روهایی که از سوخت‌‏های پاک استفاده می‌‏کنند افزایش یابد وهمچنین باید توسعه حمل و نقل عمومی به مرحله‌‏ای برسد که پاسخگوی سفرهای درون شهری باشد وباسوخت غیر آلوده حرکت کنند. پژوهش ها نشان می‌‏دهد که هر تهرانی در زندگی روزانه اش بطور گسترده آلودگی هوای ناشی از اسید گوگرد و اکسید ازت نیروگاه های حرارتی، آلودگی ناشی ازسوخت‌‏های فسیلی منواکسید کربن و سوخت ناقص منابع فسیلی حرارتی و نیز سرب ناشی از سوخت خودروها و صنایع ذوب و باتری سازی و چاپ فرو می دهد. بنابراین به نظر می ‌‏رسد باید برنامه هایی زمان مند وهوشمند مانند برنامه ی فراگیرعلیه آلودگی هوای تهران تهیه شده و تقویت شود تا در سال‌‏های آتی که قطعا با رشد روز افزون وسایل نقلیه و ترددهای شهری مواجه هستیم، بتوان راه فراری برای نجات کلان شهر تهران و ساکنان آن اندیشید. باین ترتیب اقدام علیه این آلودگی ها بظاهر فقط تکنیکی است ولی می دانیم که این امر در گرو یک راه حل اقتصادی، صنعتی، آموزشی و اکولوژیکی می باشد وبرای این خط مشی ما نیازمند یک سیاست بنیادی واراده ی زیست محیطی قدرتمند هستیم

چندی پیش در ایران چهارمین همایش تشکلهای غیردولتی زیست محیطی کشور با صدور قطعنامه ای از افزایش تولید بی تناسب خودرو، آلودگی شدید هوا، گسترش شهرها و دست اندازی سودجویان به محیطهای طبیعی کشور ابراز نگرانی کرد .در بخش هایی از قطعنامه این همایش چنین آمده است: «افزایش تولید زیاد و بی تناسب اتومبیل، آلودگی هوا وترافیک شدیدی در شهرهای بزرگ کشور ایجاد کرده و عرصه حیات را بر ساکنان آنها تنگ کرده و فضای سبز شهری را به شدت کاهش داده است. همچنین مناطقی مانند باغات قصرالدشت شیراز، تنوع زیستی غنی کشور و ذخیره گاههای زیست کره مانند میانکاله که سالانه نزدیک به نیم میلیون پرنده مهاجر در آن فرودمی آیند، بر اثر گسترش شهرها و ساختمان سازی و دست اندازی سودجویان به محیط های طبیعی کشور در معرض خطر شدید واقع شده اند. کاربرد بی رویه ی سموم شیمیایی دفع آفات نباتی وعدم حمایت از مبارزه تلفیقی با آفات از طریق عوامل بیولوژیکی سلامت انسانها را به خطرانداخته و زمینهای کشاورزی و آبهای زیرزمینی کشور را آلوده کرده است. از سوی دیگر، خشکسالی و کمبود آب بویژه در منطقه شرق و جنوب کشور هرگونه توسعه ی اقتصادی را ناممکن یا دشوار ساخته است. تالابهایی مانند هورالعظیم و شادگان در خوزستان با خطر آلودگی شدید روبرو شده اند و تالاب انزلی که در کنوانسیون رامسر با عنوان تالابی بین المللی ثبت شده در پی احداث جاده کنار گذر با خطر گسیختگی و گسستگی کریدور زیستی مواجه شده است. هم چنین، تالاب گاوخونی و دریاچه ی هامون به دلیل از دست دادن منابع آب ورودی خود خشک شده اند و اکوسیستم دریاچه ی ارومیه در اثر احداث راه میان گذر و سدسازی کارشناسی نشده به خطر افتاده است. انتقال آب از سرچشمه های رود کارون به استان کرمان که با هزاران کیلومتر لوله گذاری و بارگذاریهای مختلف همراه خواهد بود، اکولوژی منطقه چهارمحال و بختیاری را بر هم خواهد زد و از حجم آب کارون به شدت خواهد کاست. عدم اجرای مدیریت صحیح منابع جنگلی، جنگلهای زاگرس را به خطر انداخته و جنگلهای شمال نیز با خطر جدی روبرو هستند و عدم رعایت حریم ساحل در منطقه ی شمال کشور صدمات جبران ناپذیری به عرصه های اکولوژیک و گردشگری منطقه وارد کرده است.» در پایان قطعنامه تأکید شده: «اجرای طرح آمایش سرزمین برای حفظ محیط زیست کشور ضروری است و شرکت کنندگان خواستار آنند که دستور کار ۲۱ که مصوبه کنفرانس جهانی محیط زیست و توسعه است در تدوین برنامه های توسعه اقتصادی کشور مدنظر قرار گیرد.» روزنامه
ایران17/10/04

نگرانی سازمان های غیر دولتی بی اساس نیست ومسلما به لحاظ سانسور ودیکتاتوری موجود اینان نمی توانند براحتی حرف خود را بزنند و نقش مخرب رژیم و مسئولان حکومتی را برملا سازند. بی لیاقی های مداوم حکومتی، فقدان بودجه ی لازم، نبود پژوهش و آمار همه جانبه، نبود برنامه های آموزشی و فرهنگی اکولوژیکی پردامنه و جلوگیری از فعالیت نهادهای غیر دولتی و یا اشکال تراشی ها در سر راه آنها همه و همه بر خلاف یک سیاست زیست محیطی است. دولت هموار کننده ی رشد آلود گی و گسیختگی عوامل حفظ محیط زیست است. دولتی که خود به ساختمان سازی گسترده در مناطق جنگلی دست می زند، حکومتی که وزارتخانه اش آب خلیج فارس را آلوده میکند و شهرداری اش هزاران درخت کهن را برای جاده کشی می برد، رژیمی که واکنشی در مورد نشت های نفتی نکرده و انرژی فسیلی رگ حیاتی اش را تشکیل میدهد، این نظام پوسیده است وقادر به سیاست ریزی برای نگهداری محیط زیست نمی باشد. سی سال حکومت اسلامی یعنی سی سال ویرانگری زیست محیطی. برنامه های اقتصادی این حکومت کوچکترین توجهی به اقتصاد پایدار و اکولوژی ندارد. حرص چپاول و قدرت و بهره گیری از پول نفت مانع هر گونه سمت گیری به سوی اقتصادی سالم و درست و متکی بر انرژی های پاک می گردد. ضرورت های اکولوژیکی و زیست محیطی مستلزم یک خط مشی همه جانبه ی سیاسی - اقتصادی فرهنگی است که جمهوری اسلامی فاقد آنست. اکولوژی سیاسی تنها نگهداری گل و درخت وجنگل نیست، بلکه بیان یک دیدگاه اجتماعی سیاسی اقتصادی ویژه ای می باشد که کل سیستم تولیدی و مدیریت موجود را زیر سئوال می برد. این دیدگاه در تضاد بنیانی با سیاست های این حکومت بوده و برآنست که شکوفائی یک اقتصاد پایدار، نگهداری منابع طبیعی، عدالت اجتماعی، دمکراسی وحفظ منافع نسل های بعدی با نفی سیستم موجود امکان پذیر خواهد بود

ژانویه 2010 پاریس
جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه

Wednesday, February 3, 2010

بابک اسحاقی


زمانی که خرابی از سر می گذرد
ریش به دل می کنند با اعدام دلیران زمانه
خون به جگر مادران می ریزند در عزای خواهنده گان آزادی
سرزمین ما فرزندان برومند خود را از میان ادیبان و هنرمندان مانند گل های خود روی بهاران متولد می کند
بابک اسحاقی شاعر زمانه ی ماست. شاعر دل های داغدار. شاعر واقعیت های وحشتناک ظالمین متحجر در قرن بیست و یکم.
این شاعر اما از جنسی نوین است. نوین است زیرا رنجموره ساز نمی کند. نوین است زیرا بر بنیان ستم می تازد. نوین است زیرا آزادگی اش را فریاد می کند. نوین است و هم در عین حال آشنا با ادبیات، فلسفه و شعر غنی گذشتگان. اگرچه با آنان مرز خود را مشخص می کند. در ادبیات شعر گذشته ی ما کمتر با دین به مثابه دشمن بشریت مواجهه شده است. در ادبیات شعر گذشته ی ما اغلب زن همانگونه که در قرآن همواره یک ضعیفه تعریف شده است. در ادبیات گذشته ی ما پند و اندرز یکی از جان مایه های سرایش بوده است. زمانه تغییر می کند. امروز با دیروز متفاوت است. هر روز از روز گذشته متحول تر. بیاییم 22 بهمن را با سرودهای این شاعر امروز، بابک اسحاقی، ساز کنیم
شــبى آمـــد خـــــدا در خــواب نــــــازم
نشســت بــا من ســــــر راز و نيـــــــازم

شرابـى بـــود و نــــان سنـــــــگکى داغ
نشســــــــــتیم گوشـــه دنــج تــــه بــــــاغ


دو ســه پیمــــا نــــــه و ســــازى وآواز
بـــــــه مستـــی شـــد خــدا گوينـــــده راز


به من گفت از شمـــــا مـــــن دردمـــندم
بگو مــــن بـا شما آخـــر چــه كـــــــــردم


چـرا بــایـــد زخــودآيیـــــن در آريــــــد
به نام من کتاب و دین درآرید


اگـــرخــواهـــم بــه د نيا مــــن نــگاهــم
بدان موسى و عيسى را نـــخــواهــــــــــم


چــــــــرا تيــــغ محــــمد را بـــجـويـــــم
اگــر خــواهـم كسى آيــد بـــــسويـــــــــــم


نـه انــجيل و نــــه تورات و نه قــــــرآن
نــبــوده دفــتر مــــن نــــاشــــــــــــــر آن


هــمـــه كــار ريـــا كـــــــاران و دنـــدان
بـــــه هر دوران ظهور ايــن رســــــولان


اگر خواب زمـــــان در دســــــت آنــــان
ســـتون جـــــاهلان هم پشــــت آنـــــــــان


گهـــى بــــــــر مـــــن نــهادنـــد نـــام الله
شديم غارتـــگــــر و يــــاغـــى صــحرا


گهى هم ما شدیم بـــابـــاى عــــــــــيسى
بــــــه شد مريم بــــه عقد وصیغه مــــــا


گهى درمصر بــه همـراهى مــوســـــــى
درآوردیم پــــدر از پـــیروبـــرنــــــــا


محـــمد را شدیم زنـبـــــــــــــــــا ره او
رئیس درب روسپـى خـــــــــانــــــــــــه او


بـه هر جا يك زنـــى را زير ســــر كــرد
به نام بنده هـــــم يــك آيـــــه در كــــــــرد


اگر او عاشق نه سالــــــه هــــــــــــا شـــد
چـــــــرا عقدش بــــه نــام مـــن روا شـــد


چرا بايد به نام مــــــــــــــن بـــجنگیــــــد
دهــــا نــــها را بــــه نــام مـــن ببندیـــــــد


كــه بنــــــده گر خــدايم بـــــــى نيــــــازم
نــــــــه پــــايـــــان و نــــه آغــــاز پیــازم


نمـــاز و روزه كى خـــواهم زيـــــــــــارم
قمه بـــــر سرزدن كی بـــــوده كــــــــارم


ا گـــر از تن جدا کــــرديــــد شما ســــــــر
چـــــــــرا نعــــــره زنید الله و اكـــــــبر


بـــدان آيين مــــــــــن زور و جــــفا نیسـت
كه اين ديوانگى ها كــــــــــار مـا نیــــست


كـــه راه مـــن بود مــــــــــهر و سعـــادت
کجا راه جهـــاد اســــت و شهـــادت


کجا گفتم كه مــن خــانـــــــــــه نــــدارم
سرم را من كجا شب هـــــــا گــــــــــــذارم


خـــد ا را كى سراى و خــانـــه باشــــد
کنشت و كـــعبه و بتخانه بـــــاشـــد


بـــيـــا از مــا درآر ايــن دســـت آخــــــــر
بکش از مــــا بــــــــــــرون جـــان بــــرادر


غـــلط كــــردم كـــه آدم آفـــريـــــــــــــدم
بــه جـــان مــــــــــــادرم ديـگــــــر بريـدم


خــــدا پیـــمانـــــــــه آخـــر بــــه لــــــب بست
سپس خسته دو چـــشمــــانش بـــــه هــم بست


ســـــــــكوتـــى بــــود از دور نـــاله زاغ
خــــــدا ومــن نشستــه گــوشــــه بــــــــاغ


به خود گفـــــتم عجب پس اين خدا بـــود
نـــدانستم چه بــا مــــــــــن آشنــا بـــــــود


Thursday, January 28, 2010

کسری ایرانی

نه در ایران که در جهان، پس از اینکه مذاهب جای پای خود را محکم کردند، روابط آزاد زنان و مردان بشر اولیه
با قوانینی برای حاکمیت مردان، به گوشه نشینی زنان مبدل شد و سیطره ی مردان را بر آنها تحمیل نمود
جنبش خرداد 1388 به خوبی نشان داد که زنان به علت ستم مضاعف از قوانین رسمی و شرعی قرن ها پیش از این که به قوانین بی چون و چرای عرف نیز مبدل شد و گویی از ازل چنین بوده است و تا این زمین خاکی زیر آب نرفته بدین صورت باقی خواهد ماند، پای محکم این حرکت بی نظیر تاریخی بوده اند در به لرزه در آوردن پایه های متحجر و عقب مانده، ضد مردمی و ضد انسانی هیأت حاکمه ی اسلامی
بی آنکه بخواهم ستمی را که سال ها بر همگان رفته است نادیده بیانگارم و تردید کنم بر همبستگی و یگانگی زنان و مردان ما دوش به دوش یکدگر، بویژه با امواج خروشان هفت ماه پیش از این در تلاش برای فروریزی نظام ضد انسانی و دیکتاتوری، اما واقعیت اینست که حتی برخی مردان تحصیل کرده و حتی آنان که ادعای مخالفت با مذهب را دارند، با قوانین موجود که آقایان را در وضعیت قدرتمندی قرار می دهد چندان برخوردی که ندارند هیچ، در عمل آن قوانین را در زندگی روزمره به اجرا در می آوردند
در واقع، اگر بخواهیم به کنه ذات بشر توجه کنیم که از راحت طلبی و قدرت طلبی چندان نارضایتی ندارد و هر زمان دست دهد آن را به جان می خرد، شاید نتوان به آنان ایرادی وارد کرد. هیچ کس از قدرت احتراز نمی کند. هیچ کس لقمه ی آماده را پس نمی زند. آب نطلبیده همیشه مراد است. با برخی از مردان کانادایی وقتی صحبت به میان می آید که مردان در ایران اجازه دارند چهار زن بگیرند و زنان از این حق برخوردار نیستند می گویند: بزن بریم ایران
البته آنان نمی دانند که در ایران رأی یک خانم استاد دانشگاه نصف یک مرد روستایی است که الف را از ب نمی تواند تشخیص بدهد. هم چنین اگر از همان مرد خطایی سر بزند و آزاری به کسی برسد، این خانم استاد دانشگاه باید یک زن دیگر هم به عنوان شاهد پیدا کند تا حرف این دو نفر مورد قبول آقای قاضی قرار بگیرد - خانم قاضی که ما نمی توانیم در ایران داشته باشیم
داشته ایم مردانی که سفت و سخت به مکتب کمونیست پایبند بوده اند. وقتی پدر این آقا عمرش را به شما می دهد، بنا بر قانون اساسی و قانون اسلامی با کمال میل می پذیرد که دو برابر خواهرش ارثیه به او تعلق بگیرد. و خواهر اتفاقاً زن تحصیل کرده ایست که از شوهر جدا شده و با هزار بدبختی توانسته است سرپرستی بچه ها را به عهده بگیرد و وجهی نیز بابت همان نفقه ای که اسلام برای آقا تعیین کرده است دریافت نمی دارد و بسیار نیازمند تر از برادر است که صاحب کارخانه ایست و اهل و عیالش در رفاه زندگی می کنند
حتی برخی زنان ظاهرأ روشنفکر در عمل مهر تأیید بر این قوانین می گذارند و با مردانشان هم زبان می شوند. یکی از نمایندگان زن مجلس علنأ تأیید کرده بود بر اینکه مردان حق ازدواج های بی شمار را دارند. و یکی از زنانی که چندان هم ظاهرأ پایبند اصول اسلامی نبود مطرح می کرد که مردان صاحب عصا هستند و مصون از باکتری ها و میکرب ها. می توانند به هر سوراخی سر بکشند. زنان لای پایشان چاله ای دارند که می تواند به راحتی میکرب ها را در درون خود پرورش دهد و به مردابی تبدیل می شود. این خانم برای اینکه لاپوش بگذارد طرفداری اش را از قوانین موجود، به گمان خود یک بحث علمی را پیش می کشید. غافل از اینکه امروزه مرد و زن هر دو از بیماری های مقاربتی کشنده در امان نیستند. و درعین حال خوشبختانه راه های چاره برای هر دو وجود دارد که بی کمترین نگرانی این زیباترین رفتار بشری را بدون نگرانی از عواقب وخیم جانی به جان بخرند
گاهی نابرابری ها چندان از جانب بخصوص آقایان حقیقی و درست تلقی می شوند که گمان می رود هیچ گاه تغییر پذیر نخواهد بود. آری...بسیار مشکل است و سال ها به طول خواهد انجامید تا حقوق انسانی و تساوی زن و مرد و سفید و سیاه و مذهبی و لامذهب و عرب و عجم و اجنبی و خودی و غیره در جوامع امری طبیعی به نظر آید

لذا از کسانی که، آقایانی که، قوانین اساسی موجود را در تأیید قوانین اسلامی پانزده قرن پیش از این وضع نموده اند، به سختی انتظار می رود که بخواهند از امتیازات خود دست بردارند. و اینجاست که نقش زنان، که به طور مستقیم و غیر مستقیم از این قوانین رنج برده اند، در اقدام به بازنویسی قانون اساسی ایران جایی بس مهم دارد. و به گمان من به ثمر رسیدن این جنبش که مو بر تن حمکروانان فعلی کشورمان ایران راست کرده است، بدون حضور فعال و پیشرو زنان امکان ناپذیر است

و این مهم صورت نخواهد گرفت مگر اینکه قانون اساسی کشور به طور رسمی، جدی و بلامنازع حقوق بشر و از جمله حقوق زنان را سیاه بر روی سفید حک نماید. اگر قانون به طور رسمی پوشش آزاد زن و مرد را اعلام دارد و برای متجاوزین به این آزادی مجازات های جدی در نظر بگیرد، این حق به تدریج جای تازه ای در فرهنگ می یابد. اگر قانون به طور رسمی اراده کند که سرپرستی بچه پس از طلاق به عهده ی کسی است - مادر یا پدر- که شایستگی تربیت و امکانات مادی و معنوی آن را داشته باشد، آنگاه مرد به انواع حیل، با آگاهی از اینکه مادر نمی تواند از بچه جدا شود، از او به طور دائم امتیاز نمی گیرد. اگر سیستم خدمات اجتماعی به گونه ای باشد که هم چون کشورهای اروپائی و کانادا به مادر نیازمندی که صاحب بچه است کمک های مالی اعطاء شود تا او زندگی خود را به تدریج جمع و جور کند و جایگاه خود را در جامعه بیابد، زن هیچ گاه به علت نیازهای مادی تا ابد اسیر شوهر بد رفتار نمی ماند و تحمل ازدواج های عدیده، صیغه های هر از چند روز، هوا و هوس های مجاز را نمی کند...و شوهر حالا می داند که همسر نیز هم چون او بدون هیچ مجازاتی و نابرابری حقوق آزاد است هر تصمیمی بگیرد و با هرکس که بخواهد همراه باشد. مرد اگر خانواده اش را دوست می دارد خود را جمع و جور می کند. وگرنه آزاد است زندگی مجردی در پیش بگیرد و هر روز با ده ها نفر عقد نزدیکی ببندد. نمی توان هم از آخور خورد و هم از توبره. و فقط قانون رسمی است که می تواند جلوی این مظالم که رنگی بسیار عادی به خود گرفته است را بگیرد
راه حل قانونی نیز البته تضمین صد در صدی نخواهد داشت و در هر حال احساسات بشری و ویژگی های فردی و فرهنگ جا افتاده از قرن ها پیش از این همواره در روابط بین انسان ها عمل خواهد کرد. کما اینکه در کشورهای پیشرفته با وجود همه ی قوانینی که به طور مساوی از حقوق شهروندان دفاع می کنند، شاهد ناهنجاری های بی شمار هستیم. ارزیابی از این ناهنجاری ها را در وقتی دیگر مورد مطالعه قرار خواهیم داد. ناهنجاری هایی که در اغلب موارد ریشه در ضعف های سیستم های حاکم این کشور ها نیز دارد

اما غرض از این مقدمه چینی دفاع از بیانیه ی 5 ماده ای اخیر زنان در چهارچوب کلی آن و به عنوان حرکت اولیه است. منهای نحوه ی برخورد تلگرافی و طعنه آمیز به نویسندگان بیانیه ی پنج تن. این بیانیه را در
سایت "رهیافت" مطالعه فرمائید
بزرگی گفت: انقلاب در یک روز به میزان ده سال بر رشد آدم ها می افزاید. در این هفت ماه گذشته ذهن همه ی ما به سرعت سی سال گذشته به پیش رفته است. من بینهایت به آینده امیدوارم و در عین حال معتقدم تا حس برابری و تساوی و آزادی بی استثناء برای همگان نهادینه شود خیلی راه هست. ما خیلی حرف ها باید با هم بزنیم. خیلی باید مطالعه کنیم. برخوردهایمان می بایست هرچه بیشتر از صورت طعنه و سرکوفت و تحقیر بیرون آید. باید هرچه بیشتر در آموزش دموکراسی تمرین کنیم و بیاموزیم که هر فرد از پایگاه ویژه ی فکری ناشی از عوامل بی شمار اجتماعی حرکت می کند. بیاییم بیشتر با یکدیگر گفت و گویی دوستانه داشته باشیم
در شرایطی هستیم که اغلب اقشار جامعه ی ما از درد نداشتن آزادی و دموکراسی فریادشان بلند است. ما همه درد مشترکیم. همراه شو عزیز

مطلبی در باره ی قوانین مربوط به زن در قانون اساسی ایران در سایت: "ایران: رهیافت دموکراسی" به زبان انگلیسی توسط خانم مژده شهریاری به چاپ رسیده است. مطلب جالبی است
Women and the laws in Iran
Mojdeh Shahriari, B.A., M.F.A., LL.B

http://iranpathwayrahyafttodemocracy.blogspot.com/2009/08/dissecting-islamic-republic-of-irans_28.html

و هم چنین مطلبی دیگر در باره ی قانون اساسی ایران در همین سایت:ه
آقای میر حسین موسوی
قانون اساسی پتانسیل طرح مطالبات
یا سدی جهت سلب مطالبات؟

http://iranpathwayrahyafttodemocracy.blogspot.com/2009/09/httpiranpathwayrahyafttodemocracy.html

Tuesday, January 26, 2010

بیانیه
راه حل پنج ماده ای ما زنان
برای برون رفت از بحران


آقایان موسوی و کروبی هر کدام در طی روزهای اخیر بیانیه هایی منتشر کردند که راه حلهای خود را در ۵ ماده برای برون رفت از "بحران" بیان کردند. این راه حل ها با استقبال پنج "روشنفکر دینی" در خارج از کشور رو به رو شد: آقایان گنجی، سروش، کدیور، مهاجرانی و بازرگان که به قول خودشان "اتاق فکر" و یا "دولت در تبعید" را پایه ریزی کرده اند. در این بین آنچه کمتر مطرح است، موضع گیری کسانی است که نه خواهان تغییر رییس جمهور و جا به جایی این فرد و آن فرد یا محدود شدن "اختیارات رهبری" هستند بلکه از تغییراتی زیربنایی و ساختاری سخن می گویند. یکی از این گروه های اجتماعی، ما زنان هستیم که خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچیک از این بیانیه ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام مواضع آقایان، از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود، به خواسته های زنان توجهی نشده است. ما بر این باوریم که مسائل زنان، بخش عمده ای
از "بحران" جاری است و بدون دیدن و ارائه راهکار برای حل آن، هیچ راه حلی پاسخگو نخواهد بود. پس لازم است که کوتاه و مختصر و برای حل مسائل زنان، ما نیز بیانیه خود را آن هم در ۵ ماده به اطلاع عموم برسانیم. ما ضمن تاکید بر خواسته های عمومی "آزادی اندیشه، بیان، تشکل و اجتماعات"، " لغو مجازات اعدام و
شکنجه" و " آزادی بی قید و شرط و فوری کلیه زندانیان سیاسی "، مهمترین خواسته هایمان را به طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت ها به شرح زیر اعلام می کنیم:ه

1
لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز و ضد زن موجود از جمله: قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت و...ه
2
به رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش؛ شامل لغو حجاب اجباری و برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی

3
رفع خشونت علیه زنان در کلیه عرصه های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل وخشونت "ناموسی"ه

4
جدایی دین از دولت
5
محاکمه کلیه دست اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهه گذشته

امضا کنندگان
سودابه اردوان (هنرمند، فعال سیاسی) - آزاده ارفح (فعال سیاسی) - پروین اشرفی (پژوهشگر، فعال جنبش زنان) - الهه امانی (استاد دانشگاه، فعال جنبش فراملیتی زنان) - شادی امین (ژورنالیست، فعال جنبش زنان) - پریسا انصاری (دانشجو، فعال جنبش زنان) - شیوا بدیهی (فعال جنبش زنان- اتریش) - شیرین پردر (مربی بهداشت و سلامتی، فعال جنبش زنان) - فریده پورعبدالله (فعال جنبش زنان) - فردوس تاجدینی ( مترجم، فعال جنبش زنان) - گلرخ جهانگیری (جامعه شناس ،فعال جنبش زنان) - نسترن چیت ساز (فعال سیاسی) - فریبا داوودی مهاجر (روزنامه نگار، فعال جنبش زنان) - پوران رضایتی ( فعال جنبش زنان و پشتیبان مادران عزادار- اتریش) - ماریا رشیدی (فعال زنان و فعال سیاسی) - پروانه زرگر(نقاش وفمینیست) - الهه صدر (فعال جنبش زنان) - شادی صدر(حقوقدان، فعال جنبش زنان) - آنا عاصی پاک (فعال جنبش زنان لائیک ایرانی) - محبوبه عباسقلی زاده( پژوهشگر، فعال جنبش زنان) - ستاره عباسی (فعال سیاسی و جنبش زنان) - شهلا عبقری (استاد دانشگاه، فعال جنبش زنان) - مریم عظیمی (فعال سیاسی و جنبش زنان) - صدیقه فخرآبادی (کادر درمانی ، فعال جنبش زنان) - زینب قره ویسکی (مشاور روانکاو) - اعظم قریشی (معلم و فعال جنبش زنان) - هانیه قورخمز (فیزیوتراپیست) - فریده گوسمن (تکنیسین علوم آزمایشگاهی،فعال جنبش زنان) - سهیلا لیندهورست (مددکار اجتماعی، و عضو جامعه بین المللی حقوق بشر) - هما مرادی (مددکار اجتماعی ،فعال جنبش زنان) - میلا مسافر(مددکار اجتماعی و عضو هیئت مدیره جامعه بین المللی حقوق بشر) - ویدا مشایخی (فعال جنبش زنان، اتریش) - ناهید نصرت (مهندس کامپیوتر، فعال جنبش زنان) - مژده نورزاد (داروساز، فعال جنبش زنان)ه
جمع آوری امضاء ادامه دارد
در صورت تمایل امضای خود را با ذکر عنوان شغل خود به آدرس زیر ارسال کنید

Sunday, January 24, 2010

Olympic Games
are destructive


Sportswriter Dave Zirin speaks in Vancouver
Acclaimed Sports Illustrated and The Nation sportswriter Dave Zirin was in Vancouver from Jan 20-21 2010 to speak about activism, sports and the Olympics as part of a series entitled "Politics in the Ring."
Zirin talked about the idea of activist athletes, what they've fought for, and what they've opposed. From feminist uprisings against wearing corsets in tennis, to Muhammad Ali's activist conversion after his Olympic win, Zirin showed that sports has the power to extend beyond just spectacle.
Versed in the history of sports, Zirin was critical of the hypocritical stance the International Olympic Committee has taken on several issues over the past century.

The corporate games
that are being inflicted on us
are destructive
http://www.livableregion.ca/blog/blogs/index.php/2010/01/08/wed_jan_20_david_zirin_politics_in_the_r
not only because of the destructive infrastructure (the $800 million Sea to Sky highway to Sea to Sky freeway conversion) and misdirected infrastructure (Canada Line Subway to floodplain and airplanes). And the Greenwash (more on that later). But also because of the elitist message it sends about sport and physical activity: get the gold or stay home in front of the telly.
What happened to doing your best and having fun? Gone. Fourth place is now for losers.
Healthy activity? Gone. 'They don't need to make skiing safer, the surgeons need to get better at putting our knees back together' (not a direct quote, but close, from some dysfunctional Canadian skier with a blown knee on CBC).
School sports and recreation? Sorry. We have to pay for all the security costs and freeways. You can watch people participating on TV kids, if your mom has enough money to pay the power bill.

All out against the 2010 winter olympic games
http://www.youtube.com/watch?v=DoLQ6ThezTk
http://informedvote.ca/2009/11/09/vancouver-2010-winter-olympics-protest-riot-2010/

Friday, January 22, 2010

روزی که امیرکبیر گریست
به پاس داشت سالروز قتل امیرِ کبیرِ ایران

تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم
مسئول مرگشان ما هستيم


سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ى دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امير کبير خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود
هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند

روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبيم جن زده مى‌شود. امير فرياد کشيد: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.. پيرمرد با التماس گفت: باور کنيد که هيچ ندارم. اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز

چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد
در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که دو کودک شيرخوار پاره دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است که او اين چنين هاى‌هاى مى‌گريد. سپس، به امير نزديک شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ى شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست

امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم

ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اينان خود در اثر جهل آبله نکوبيده‌اند
امير با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم که چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند که در اثر نکوبيدن آبله بميرند

روحش شاد یادش گرامی

Tuesday, January 19, 2010

آیا شمشیر اسلام را
بر گردن خود احساس می کنید
در باره ی پیشنهاد پنج ماده ای آقای کروبی
پ. پیمان
جناب آقای کروبی، شهامت نسبی شما در حکومت جمهوری اسلامی ستودنی است. اما شما دچار یک اشتباه اساسی هستید. این اشتباه گریبان مبارزین بسیاری از اصلاح طلبان اسلامی را رها نکرده و متاسفانه پس از سی سال حاکمیت الله و حکومت ولایت فقیه بحران اندیشه در شما حل نشده است. تا زمانی که شما به این مساله ی مهم واقف نشوید که سیاست و دین را نباید مخلوط کرد و از احکام ۱۴۰۰ سال پیش سیاست برای امروز مردم نباید بیرون آورد، شما به خواست های انسانی که به آن معتقد هستید نخواهید رسید
آقای کروبی انقلاب اسلامی از ریل های خود خارج نشده است . انقلاب اسلامی و فرزند آن جمهوری اسلامی
همین است که شما با آن مواجه هستید. آقای کروبی شما و همفکران و دوستان شما هستند که به دلایل متعدد از ریل انقلاب اسلامی خارج شده و حرف های دیگری جز حرف های حکومت جبار و ضد مردمی می زنید. آقای کروبی شما در اشتباه هستید که حاکمان را متهم می کنید که اسلامی عمل نمی کنند. آن ها عین اسلام عمل می کنند و شما و دوستانتان و دیگر آزادیخواهان حرف هائی که میزنند مخالف انقلاب اسلامی اند و به همین جهت شما را ملحد و ضد انقلاب می نامند
آقای کروبی در ایران هرکس طرفدار آرا ی مردم باشد به این معنی اسنت که مخالف ولی فقیه است و کسی مخالف ولی فقیه باشد به معنی این است که مخالف ولی عصر است. کسی که مخالف ولی عصر است یعنی مخالف امام علی و محالف پیغمبر اسلام است . کسی که مخالف فرستاده خدا یعنی پیامبر اسلام است، یعنی مخالف الله است . شما خوب می دانید که در قرآن کسی که مخالف خدا باشد یعنی چه؟ شما و همه معتقدین شیعه می دانید که مخالفت با احکام قرآن و اسلام یعنی چه . پس در بهشت به روی سپاهیان اسلام و بسیجیان و لباس شخصی های متدین و حجت الا سلام های بیت امام و زندانبانان کهریزک، اوین و جمشید آباد و ... باز است
آقای کروبی عزیز شما انسان عزیزی هستید. فقط به نظر من یک اشکال فکری دارید و آن هم این است که آنچه که خود شما در باره ی سرکوب مردم در سی سال حکومت جمهوری اسلامی که بیش از بیست و نه سال آن از جانب شما و همفکرانتان ( گنجی ها، حجاریان ها، خاتمی ها، میرحسین موسوی ها، سروش ها، مهاجرانی ها و ... ) با سکوت بر گذار شد را از جانب عده ای اوباش و قانون شکن می دانید نه از ماهیت حکومت جمهوری اسلامی. آقای کروبی در زمان آیت الله خمینی هم به دستور ایشان هزاران انسان در زندان های جمهوری اسلامی که به قول ایشان از نعمات و رحمت الهی بوده است به رگبار گلوله های برادران مسلمان جان خود را از دست دادند و شما به خوبی می دانید که هیچ کدام آنها امروز هم آرامگاهی ندارند. من گاهی به شما و همفکران شما شک می کنم که چرا سرکوب های حکومت اسلامی را فقط به پس از انتخات کاهش می دهید. آیا می ترسید و یا شمشیر اسلام را بر گردن خود احساس می کنید؟
آقای کروبی تا زمانی که حکومت حمهوری اسلامی پا بر جاست همین است که می بینید. ممکن است که حاکمان امروزی از ترس مبارزات به حق مردم قدم کوچکی به عقب بردارد که آن هم برای مردم خوبست ولی در نهایت مردم در این حکومت جائی ندارند. اگر شما واقعا" می خواهید مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند شعار انتخابات آزاد برای تعیین نوع حکومت و تدوین جدید قانون اساسی را با ۹۸ % مردم بخواهید. آقای کروبی به نظر من و تجربه تاریخی جمهوری اسلامی باید برود و سوم دین برای مردم دین باید باشد و سیاست باید برای مردم سیاست
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨